اهل سنت و جماعت - نشانه های خیزش بزرگ

فهرست کتاب

از اهل سنت و جماعت خارج شدند و به سرکشی، ظلم و عداوت با اهل سنت مبادرت ورزیدند

از اهل سنت و جماعت خارج شدند و به سرکشی، ظلم و عداوت با اهل سنت مبادرت ورزیدند

آنان که سنت را رها کردند، فرا روی الله ـ و رسول الله  ج حرکت کردند. نخست از سنت خارج گشته و در پی آن، ظلم و ستم علیه اهل سنت را آغاز نمودند. با این کار، از جماعت هم بیرون گشتند. این همان اصلی است که تمام سیاستشان ما حولِ‌ آن می‌چرخد و بدعت‌ها و هواپرستی‌ها از آن نشأت می‌گیرد.

-(اولین و آشکارترین بدعتی که در اسلام ظهور کرد و سنت و آثار را مذمت و بدگویی کرد، بدعت خوارجِ مارقین بود. آنان بر اساس دو فاکتور و شاخصه‌ی مشهور از جماعت مسلمانان و ائمه‌ی ایشان جدا شدند:

- ابتدا: از سنت خارج شدند و خوبی را بدی خواندند یا بر عکس، بدی را خوبی دانستند. مخالفینِ سنت در این صفت با یکدیگر مشترکند. کسی که معتقد به چنین اندیشه‌ایست باید آن‌چه را سنت نفی می‌کند، اثبات کرده و هر آن‌چه را سنت اثبات می‌نماید، نفی کند. نیکِ سنت را باید بد بداند و چیزی را که سنت زشت می‌خواند، نیکو پندارد. در غیر این صورت که بدعت نمی‌شود. البته باید گفت: گاها بر اساس خطای اجتهادی، علما هم در بعضی از مسایل خلافِ سنت فتوا داده‌اند. لیکن اهل بدعت با سنت‌های بسیار واضح و ثابت، مخالفت می‌کنند. خوارج جور، ستم و گمراهی در سنت را، بر شخصِ رسول  ج هم جایز می‌دانند. و می‌گویند: پیروی و حرف شنوی از وی واجب نیست. حرف رسول  ج را فقط در مورد قرآن تصدیق نموده و به گمان آنان قوانینی که توسط سنت ابلاغ شده است، اگر با ظاهر قرآن در تضاد باشد، تکذیب می‌گردد! سوای خوارج، اکثر اهل بدعت هم، حقیقتاً در این زمینه پیرو آنان‌اند. معتقدند حتی اگر رسول  ج هم خلاف پندار آنان سخن گوید، از او پیروی نمی‌کنند.

- دوم: اهل بدعت و خوارج، ارتکابِ گناهان را کفر می‌پندارند؛ که پیامد تکفیرشان مساویست با حلال شدن و ریختن خون مسلمان و به یغما بردن اموالش؛ و این که دار الاسلام، دارالحرب و دیار اهل بدعت و خوارج، دارالایمان محسوب شود. این مقوله، رویکرد و اعتقاد عموم رافضیان، معتزله، جهمیه، و بخشی از تندروهای منتسب به اهل حدیث و فقه و متکلمین هم می‌باشد.

این اصل، بدعتی است که سنت رسول الله  ج و اجماع سلف، آن را بدعت می‌دانند. این بدعت یعنی، عفو و درگذشتن را بدی دانستن و بدی را کفر خواندن. لذا شایسته است مسلمان از این دو اصلِ پلید و هر چه زاییده‌ی این فکر شوم است، دوری گزیند. باورهایی از قبیل بغض و کینه علیه مسلمان، حلال دانستنِ ریختن خونِ مسلمان، مصادره‌ی اموال و لعن و بدگویی وی. این دو اصل بر خلاف باور اهل سنت و جماعت است. هر کس در برنامه‌ای که ارائه می‌دهد، اگر در قوانین و ایده‌ی خویش با سنت در تضاد و تعارض باشد، مبتدعی بیش نیست. و هر کس بنا بر دیدگاه شخص، مرتکبِ گناهی را که مربوط به دین باشد یا غیر دین، کافر بخواند، و با او هم‌چون کفار تعامل نماید، از جماعت مسلمانان جدا گشته است. عمومِ بدعت‌ها و هواپرستی‌ها از دو اصلِ زیر نشأت گرفته است:

نخست شبهه‌ی تأویل یا قیاس فاسد:

ممکن است روایتی از رسول الله  ج به شخص مبتدع رسیده است که صحیح نباشد. یا اثری باشد که از غیر رسول  ج به او رسیده است و از آن تقلید می‌کند حال آنکه آن اثر، درست نیست. یا تأویلی که ارائه می‌دهد ممکن است از آیه‌ی قرآن باشد یا از سنت رسول  ج که احتمال صحت و ضعف در آن است؛ یا شاید اثری باشد که قابل قبول بوده و یا مردود باشد؛ لیکن در نهایت، تأویل وی درست نیست. یا قیاسی فاسد کرده و نظری را مبنا و اصل قرار داده و می‌پندارد صحیح است، در حالی که چنین نیست. عادتاً قیاس، نظر و سلیقه، خطایی است که مربوط به متکلمین، صوفیان و گروهی از فقیه‌نمایان می‌باشد. و تأویلِ نصوصِ صحیح یا ضعیف، عموماً خطایی است که دسته‌ای از متکلمین، محدثین، مقلدین، صوفیان و فقیه‌نمایان مرتکب می‌شوند. تکفیر نمودن بر اثر ارتکاب گناهان، عقیده‌ی خوارج است. و تکفیرِ مخالف به بهانه‌ی سنّی بودن، اندیشه و باور رافضیان، معتزله و بسیاری از دیگران است. لیکن در اینجا از بیانِ تکفیر، بنا بر بدعتی اعتقادی صرف نظر کرده و جایی دیگر بیان داشته‌ام[٢٥١]. اما جرایمی پایین‌تر از تکفیرِ دیگران که از برخی سر می‌زند و به دیگران بغض و بدگویی و مجازات را روا می‌دارند – که تجاوز محسوب می‌شود – یا ترک محبت و دعا و نیکی برای دیگران – که تفریط و کوتاهی است – از پیامدهای تأویلِ فاسد است و تمام این موارد، ظلمی است در حق الله   یا بندگان وی. چنان که این مطلب را در جایی دیگر بیان داشته‌ام. از این روست که امام احمد  / به گروهی از شاگردان خود می‌گوید: اکثر خطای مردم فرآیندِ قیاس و تأویل است)[٢٥٢].

[٢٥١]- همان: ج۱۲ ص ۴۶۴.

[٢٥٢]- همان: ج ۱۹ ص ۷۱ – ۷۵.