چهارم: حدیث حذیفة بن یمان رضی الله عنه
حذیفه س میگوید: «كَانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللهِ ج عَنِ الْخَيْرِ، وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنِ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ إِنَّا كُنَّا فِي جَاهِلِيَّةٍ وَشَرٍّ، فَجَاءَنَا اللهُ بِهذَا الْخَيْرِ، فَهَلْ بَعْدَ هذَا الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ قَالَ: نَعَمْ قُلْتُ: وَهَلْ بَعْدَ ذلِكَ الشَّرِّ مِنْ خَيْرٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَفِيهِ دَخَنٌ قُلْتُ: وَمَا دَخَنُهُ قَالَ: قَوْمٌ يَهْدُونَ بَغَيْرِ هَدْيي، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ قُلْتُ: فَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ قَالَ: نَعَمْ، دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ صِفْهُمْ لَنَا فَقَالَ: هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا، وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا قُلْتُ: فَمَا تَأْمُرُنِي، إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ؟ قَالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلاَ إِمَامٌ؟ قَالَ: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا، وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذلِكَ».
ترجمه: «مردم از پیامبر ج در مورد خیر میپرسیدند و من از شَر سؤالش میکردم؛ به این ترس که مبادا گریبان گیرم شود. لذا گفتم: ای رسول الله، ما گرفتار جاهلیت و شرارت بودیم، بعد الله تعالی این خیر ـ اسلام ـ را برایمان ارمغان آورد؛ آیا بعد از این خیر، شَرّی خواهد بود؟ فرمود: آری. سپس گفتم: آیا در پی آن شر، خیری خواهد آمد؟ فرمود: بله؛ و در آن تیرگی (رنگی کدر) است. گفتم: چه تیرگی؟ فرمود: مردمانی که روشی سِوای سنت مرا بر میگزینند و رهنمونی غیر از راهکار من بر میگیرند که برخی را قبول و قسمتی را انکار میکنی. بعد گفتم: آیا پس از آن خیر، شرّی خواهد آمد؟ فرمود: آری؛ دعوتگرانی بر دروازههای دوزخ که هر کس اجابتشان کند به آتششان خواهند افکند. گفتم: ای رسول الله ج توصیفشان کن؟ فرمود: بله، قومی هم نژاد و از تیرهی خودمان که به زبانمان سخن میگویند. گفتم: ای رسول الله، اگر آن زمان را دریافتم چه توصیهای دارید؟ فرمود: پایبند جماعت مسلمین و امام آنان باش.گفتم: اگر بدون جماعت و بی امام بودند؟ فرمود: از تمام گرایشها دوری گزین؛ گر چه بر همین حال تا دَمِ مرگ زیر درختی (در جنگل) زندگی بگذرانی»[٧٨].
در روایت مسلم / آمده است که حذیفه بن یمان به رسول الله ج گفت: «يَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّا كُنَّا بِشَرٍّ، فَجَاءَ اللهُ بِخَيْرٍ، فَنَحْنُ فِيهِ، فَهَلْ مِنْ وَرَاءِ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ؟ قَالَ: «نَعَمْ»، قُلْتُ: هَلْ وَرَاءَ ذَلِكَ الشَّرِّ خَيْرٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ»، قُلْتُ: فَهَلْ وَرَاءَ ذَلِكَ الْخَيْرِ شَرٌّ؟ قَالَ: «نَعَمْ»، قُلْتُ: كَيْفَ؟ قَالَ: «يَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ، وَلَا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي، وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ فِي جُثْمَانِ إِنْسٍ»، قَالَ: قُلْتُ: كَيْفَ أَصْنَعُ يَا رَسُولَ اللهِ، إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ؟ قَالَ: «تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلْأَمِيرِ، وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ، وَأُخِذَ مَالُكَ، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ».
ترجمه: «ای رسول الله! ما درون شرّ بودیم و الله خیر را آورد؛ اکنون در آنیم؛ آیا در پَی این خیر، شرّی خواهد آمد؟ فرمود: آری. گفتم چطور؟ فرمود: ائمهای خواهند آمد که پایبند هدایت و سنت من نیستند. در میان آنان مردانی با قلوب شیاطین در کالبد یک انسان به پا خواهند خاست. گفتم: اگر آن زمان را دریافتم چه توصیهای برایم دارید؟ فرمود: از امیر حرف شنوی و اطاعت میکنی گرچه بر پشتت شلاق بزند و مال تو را بگیرد _ باز هم حرفش را _ گوش کن و اطاعت نما»[٧٩].
در روایت احمد و ابوداود رحمهما الله آمده است: «كَانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ الْخَيْرِ وَأَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ وَعَرَفْتُ أَنَّ الْخَيْرَ لَنْ يَسْبِقَنِي قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ يَا حُذَيْفَةُ تَعَلَّمْ كِتَابَ اللَّهِ وَاتَّبِعْ مَا فِيهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الشَّرِّ خَيْرٌ قَالَ هُدْنَةٌ عَلَى دَخَنٍ وَجَمَاعَةٌ عَلَى أَقْذَاءٍ قَالَ قُلْتُ يَارَسُولَ اللَّهِ الْهُدْنَةُ عَلَى دَخَنٍ مَا هِيَ قَالَ لَا تَرْجِعُ قُلُوبُ أَقْوَامٍ عَلَى الَّذِي كَانَتْ عَلَيْهِ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ صَمَّاءُ عَلَيْهَا دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ النَّارِ وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَدًا مِنْهُمْ».
ترجمه: «مردم از رسول الله ج در مورد خیر میپرسیدند و من از شرّ؛ و میدانستم که خیر را از دست نمیدهم؛ گفتم: ای رسول الله! آیا بعد از این خیر، شرّ میآید؟ تا سه بار فرمود: ای حذیفه قرآن را فرا گیر و به مضمونش عمل کن. گفتم: ای رسول! آیا بعد از شرّ، خیر میآید؟ فرمود: صلحی متزلزل و گروهی بر ناگواری؛ گفتم: ای رسول الله! «الْهُدْنَةُ عَلَى دَخَنٍ» چیست؟ فرمود: دل برخی از مردم بر اعتقاداتی که قبلاً داشتند بر نخواهد گشت؛ گفتم: ای رسول الله آیا بعد از خیر، شر خواهد آمد؟ فرمود: فتنهای کور و گنگ (نامعلوم و پیچیده) که در آن دعوتگرانی است که به سوی دروازههای آتش فرا میخوانند؛ و تو اگر در حالی بمیری که در جنگلی زندگی میکنی، بهتر از آن است که از یکی از ایشان پیروی کنی»[٨٠].
در الفاظی که خالد یشکری روایت میکند، گفته است که حذیفه به مردم چنین میگوید: «إِنَّ النَّاسَ كَانُوا يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللهِ ج عَنِ الْخَيْرِ، وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنِ الشَّرِّ، فَأَنْكَرَ ذَلِكَ الْقَوْمُ عَلَيْهِ، فَقَالَ لَهُمْ: إِنِّي سَأُخْبِرُكُمْ بِمَا أَنْكَرْتُمْ مِنْ ذَلِكَ، جَاءَ الْإِسْلَامُ حِينَ جَاءَ، فَجَاءَ أَمْرٌ لَيْسَ كَأَمْرِ الْجَاهِلِيَّةِ، وَكُنْتُ قَدْ أُعْطِيتُ فِي الْقُرْآنِ فَهْمًا، فَكَانَ رِجَالٌ يَجِيئُونَ فَيَسْأَلُونَ عَنِ الْخَيْرِ، فَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنِ الشَّرِّ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، أَيَكُونُ بَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ كَمَا كَانَ قَبْلَهُ شَرٌّ؟ فَقَالَ: " نَعَمْ "، قَالَ: قُلْتُ: فَمَا الْعِصْمَةُ يَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: "السَّيْفُ"، قَالَ: قُلْتُ: وَهَلْ بَعْدَ هَذَا السَّيْفِ بَقِيَّةٌ؟ قَالَ: "نَعَمْ، تَكُونَ إِمَارَةٌ عَلَى أَقْذَاءٍ وَهُدْنَةٌ عَلَى دَخَنٍ"، قَالَ: قُلْتُ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: "ثُمَّ تَنْشَأُ دُعَاةُ الضَّلَالَةِ، فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ يَوْمَئِذٍ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةٌ جَلَدَ ظَهْرَكَ، وَأَخَذَ مَالَكَ فَالْزَمْهُ، وَإِلَّا فَمُتْ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلِ شَجَرَةٍ"، قَالَ: قُلْتُ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: يَخْرُجُ الدَّجَّالُ بَعْدَ ذَلِكَ».
ترجمه: «مردم از رسول الله ج در مورد خیر میپرسیدند و من در درباره شر؛ مردم بر این کار او خرده گرفتند؛ به آنان گفت: در مورد آنچه انکار میکنید توضیح خواهم داد؛ هنگامی که اسلام آمد، دستوری آورد که بسانِ جاهلیت نبود و به من فهم و برداشتی از قرآن نصیب شده بود. مردانی آمده و از رسول الله ج درباره خیر سؤال میکردند و من در مورد شرّ از وی میپرسیدم. گفتم: ای رسول الله ج آیا چنانکه قبلاً شر وجود داشت، بعد از این خیر، شرّ میآید؟ فرمودند: آری. گفتم: راه نجات چیست؟ فرمود: شمشیر. گفتم: آیا بعد از این شمشیر کسی هم باقی خواهد ماند؟ فرمود: آری امیرانی بر ناگواری و صلحی متزلزل. گفتم: بعدش؟ فرمود: دعوتگرانِ به سوی گمراهی پدید خواهند آمد؛ اگر در آن روز خلیفهای از جانب الله بر زمین موجود بود و بر پشتت شلاق زد و اموالت را مصادره کرد از او پیروی کن. در غیر این صورت باید در حالی بمیری که در جنگل زندگی گذراندهای (کنایتاً یعنی از فتنه دوری کن). گفتم: سپس؟ فرمود: بعد از آن دجال ظهور خواهد کرد...»[٨١].
[٧٨]- بخاری و مسلم.
[٧٩]- مسلم (١٨٤٧).
[٨٠]- احمد (٢٣٣٣٠) و ابوداود. تعليق شعيب الأرنؤوط: حديث حسن.
[٨١]- احمد (٢٣٤٧٨) و ابوداود طیالسی (٤٤٤). شيخ آلبانی در تخريج مشكاة المصابيح ٥٣٢٣ میگوید: إسناده حسن رجاله ثقات.