فصل پنجم: اموری که در میان اهل سنت و جماعت گنجایش اختلاف نظر را دارد
اهل سنت و جماعت در اموری که سلف صالح در آن تضارب آراء داشتهاند، بدون اینکه در مسایل مذکور مخالف را گمراه بخوانند، معتقد به تنوع اجتهاد در میان خویش است. چند نمونه از این مسایل را من باب مثال ذکر میکنیم:
۱- (برخی از اهل سنت بعد از افضل دانستن ابوبکر و عمر ب در تفاضلِ بین عثمان و علی ب اختلاف نظر دارند. گروهی عثمان س را برتر دانسته و سکوت میکنند و علی س را چهارمین میدانند. گروهی دیگر علی س را مقدم میدارند و برخی هم سکوت کردهاند. لیکن نظر نهایی اهل سنت و جماعت بر افضل بودن عثمان س است. گرچه مسئلهی عثمان و علی ب از دیدگاه اهل سنت از اصولی نیست که مخالف در آن گمراه محسوب شود، لیکن مسألهی «خلافت» از مواردی است که مخالف در آن، گمراه قلمداد میشود. چرا که تمام اهل سنت بر این اتفاق نظر دارند که خلیفهی بعد از رسول الله ج ابوبکر، سپس عمر و عثمان و در آخر هم علی ش است. لذا کسی که در ترتیبِ خلافت یکی از این بزرگواران مخالفت نماید، از الاغ خویش هم گمراهتر است)[٢٢٧].
۲- (بخش دوم، کلامی است که برخی از سلف یا علما یا بعضی از مردم آن را بیان داشتهاند، شاید حق و درست باشد، یا که ممکن است قابلیت اجتهاد را داشته و یا مذهب و اندیشهی گویندهاش باشد .. این گونه مسایل گرچه غالباً موافق با اصول اهل سنت است، لیکن اگر کسی با آن مخالفت نماید، مبتدع شمرده نمیشود. مثلاً درباره اولین نعمتی که الله ﻷ بر بندگان ارزانی فرمود، کدام است؟ در بین اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد. لیکن نزاع، نزاع لفظی است؛ زیرا مبنای آن این است که، آیا لذتی که بعداً درد را در پی دارد، نعمت نامیده میشود یا خیر)[٢٢٨]؟
۳- (عایشه ل در این که آیا رسول الله ج پروردگارش را دیده است یا نه با ابن عباس و دیگران اختلاف نظر دارد. میگوید: «هر کس بپندارد که محمد ج پروردگارش را دیده است، بر الله أ دروغ بسته است». لیکن جمهور امت با سخن ابن عباس ب همسو و همنظر هستند. با این حال مخالفین دیدگاه خویش را که با ام المؤمنین عایشه همراهند، مبتدع نمیخوانند. همچنین وی باور دارد که مردگان، دعا و طلب زندگان را نمیشنوند. وقتی به وی گفته شد: رسول الله ج میفرماید: «مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ»[٢٢٩] : «شما در آنچه میگویم از این مردگان شنواتر نیستید»، عایشه ل گفت: رسول ج فرموده است: آنان اکنون میدانند که هر چه میگفتم، حق و درست است. با این وجود شکی در این نیست که مردگان صدای کفش زندهها را میشنوند. چنانکه از رسول الله ج ثابت است: «مَا مِن رجُلٍ یَمُرُّ بقبرِ الرَّجُلِ کان یَعرفهُ في الدّنیا فیُسَلِّم عَلَیه، إلا رَدّ اللهُ علیه روحَه حتَّی یَرُدَّ ÷»: «شخصی نیست که از کنار قبر فردی که در دنیا او را میشناخته عبور کند و بر او سلام نماید، مگر اینکه الله ـ روحش را به او برمیگرداند تا جواب سلامش را بدهد»[٢٣٠]. روایتهایی در این زمینه از رسول الله ج به اثبات رسیده است. لیکن ام المؤمنین ل آن را تأویل مینماید. نیز نقل شده است معاویه س معتقد بود روح رسول الله ج به معراج رفته است. حال آنکه دیگران با وی همعقیده نیستند. همانند این موارد زیاد یافته میشود.
اما اختلاف در «احکام» بیشتر از آن است که بتوان آن را ترتیببندی نمود. لذا اگر بر این باشد که هر مسلمان در کوچکترین اختلاف با دیگران قطع ارتباط کرده و بِبُرد، هیچ عصمت و برادریای میان مسلمانان باقی نمیماند. گاهاً ابوبکر و عمر ب در مسایلی با هم اختلاف نظر داشتند و هدفشان فقط خیر بوده است. رسول الله ج در روز بنی قریظه به یارانش فرمود: «لاَ يُصَلِّيَنَّ أَحَدٌ الْعَصْرَ إِلاَّ فِي بَنِي قُرَيْظَةَ فَأَدْرَكَ بَعْضُهُمُ الْعَصْرَ فِي الطَّرِيقِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لاَ نُصَلِّي حَتَّى نَأْتِيَهَا وَقَالَ بَعْضُهُمْ بَلْ نُصَلِّي لَمْ يُرِدْ مِنَّا ذَلِكَ فَذُكِرَ ذَلِكَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم فَلَمْ يُعَنِّفْ وَاحِدًا مِنْهُمْ»: «کسی نماز عصر را نخواند مگر در بنی قریظه. در مسیر راه وارد وقت عصر شدند. گروهی گفتند: نماز نمیخوانیم مگر در بنی قریظه؛ لذا نماز عصرشان قضا شد. گروهی گفتند: منظور پیامبر ج این نبوده که نمازمان را تأخیر کنیم؛ لذا در مسیر نماز خواندند. رسول ج بر هیچ یک از آنها عیب و خرده نگرفت»[٢٣١]. این مورد گرچه مربوط به احکام است، لیکن هر مسئلهای که در اصول، مهم هم نباشد، به احکام ملحق میگردد[٢٣٢].
۴- (مسلمانان همگی بر این باورند که اگر کسی شهادتین را بر زبان جاری نکرد، کافر است. اما در تکفیرِ کسی که کارهای چهار گانه را ترک کند، اختلاف نظر دارند. وقتی میگوییم: اهل سنت بر این متفقاند که مرتکب گناهان، کافر نمیشود، منظورمان گناهانی از قبیل زنا و شرابخواری است. اما در مبانی و اصول، در تکفیر تارک آن اختلاف نظر مشهوری وجود دارد)[٢٣٣].
۵- (همیمنطور مسلمانان در وضو گرفتنِ بعد از خونِ جاری، حجامت، زخمها و خونِ بینی اختلاف آراء دارند. در مورد استفراغ (که آیا وضو را باطل میکند یا خیر) دو قول وجود دارد. از پیامبر ج روایت شده است که ایشان، وضو گرفتهاند. و از بسیاری از صحابه هم ثابت است. اما اینکه رسول ج وضو گرفتن را بعد از این موارد واجب بداند، روایتی به اثبات نرسیده است. صحابه ش به جهاد میرفتند و با همان زخمها نماز میگزاردند و وضو نمیگرفتند. از همین رو گروهی از علما گویند: وضو بعد از این موارد مستحب است نه واجب. نیز در وضو گرفتن بعد از «لمس آلهی تناسلی» و «لمس زن از روی شهوت» گویند: وضو گرفتن مستحب است نه واجب. دربارهی وضو بعد از «خندهی قهقهه» و «آنچه با آتش پخته میشود» هم تجدید وضو مستحب بوده و واجب نیست. کسی که وضو گرفت کار خوبی کرده است و آن که وضو نگرفت، اشکالی ندارد. این ظاهرترین قول است. ما در صدد بیان این مسایل نیستیم؛ فقط مِن بابِ مثال، چند مورد را متذکر شدیم. در مسایل تقسیم میراث، مثلِ میراث پدر بزرگ، زنِ مشرک و غیره هم اختلاف نظر دارند. در مسایلی همچون طلاق، ایلاء[٢٣٤] و ... و در بسیاری از عبادات مثل نماز، روزه و حج... و زیارت قبور هم این گونه است. برخی مطلقاً آنرا مکروه میدانند و برخی دیگر مشروع و مباح. بعضی دیگر هم زیارت را در صورتی که به روش شرعی انجام گیرد، مستحب میدانند. و این فتوای اکثر علما است. درباره «سلام کردن بر پیامبر ج» هم اختلاف دارند که آیا در مسجد به سمت قبله ایستاده و سلام کنند، یا روبروی مقبره ایشان؟ و آیا بعد از سلام نمودن برای وی ج دعا هم بکنند یا خیر؟ در برتر بودن مسجد الحرام با مسجد النبی هم اختلاف نظر وجود دارد)[٢٣٥].
[٢٢٧]- همان: ج ۳ ص ۱۵۳.
[٢٢٨]- همان: ج۳ ص ۳۸۶.
[٢٢٩]- مسلم (٢٨٧٣)
[٢٣٠]- آلبانی: آن را ضعیف میداند. سلسله احادیث ضعیف ۴۴۹۳، ۵۲۲۲. ضعیف الجامع الصغیر و زیادته ۵۲۰۸. مناوی در فیض القدیر گوید: این روایت صحیح نیست. (مترجم).
[٢٣١]- صحیحین. از حدیث ابن عمر.
[٢٣٢]- مجموع الفتاوی: ج۲ ص ۱۷۲ – ۱۷۴.
[٢٣٣]- همان: ج ۷ ص ۳۰۲.
[٢٣٤]- شخص قسم میخورد تا مدت معینی با خانم خویش همبستری و مقاربت نداشته باشد.(مترجم).
[٢٣٥]- همان: ج ۳۵ ص ۳۵۸ – ۳۶۰.