عدم آگاهی نسبت به حق و حُکم از روی خواهشات
دو عامل اصلی که باعث جداییِ مخالفین از اهل سنت شده است، عبارتند از:
نخست: عدم درک حق و جاهلانه حکم کردن.
دوم: هواپرستی؛ که ظالمانه و دور از دادگری حکم میکنند.
-(این اولین موردی بود که در عهد رسول الله ج بروز کرد. وقتی آن شخص (از خوارج بود) تقسیم کردنِ رسول الله ج را دید، گفت: ای محمد عدالت کن، اصلاً عدل نکردی. پیامبر ج به او گفت: «لَقَدْ خِبْتُ وَخَسِرْتُ إِنْ لَمْ أَعْدِلْ»: «ضرر دیدم و زیانکار شدم اگر عدالت نکنم».[٢٣٦] شخصی از یاران رسول ج عرض کرد: اجازه بفرمایید گردن این منافق را بزنم. فرمود: «إِنَّهُ يَخْرُجُ مِنْ ضِئْضِئِ هَذَا أقوامٌ يَحْقِرُ أَحَدُكُمْ صَلَاتَهُ مَعَ صَلَاتِهِمْ وَصِيَامَهُ مَعَ صِيَامِهِمْ وقراءتَه مع قرائتِهم...»: «از نسل این فرد افرادی پدیدار خواهند شد، که یکی از شما نمازش را در قبال نماز آنان ناچیز میداند. روزهاش را در مقابل روزهی آنان و قرائت قرآنش را در برابر قرائت آنان کم میشمارد»... .
لذا نقطهی شروع بدعت، به تبعیت از هوا و هوس، طعن و خردهگیری بر سنت بود. چنان که ابلیس از روی هواخواهی دستور آفریدگارش را طعنه زد)[٢٣٧].
[٢٣٦]- مسلم (١٠٦٤)
[٢٣٧]- منهاج السنه: ج۳ ص ۳۵۰.