منافق زندیق
برخی از مخالفینِ سنت، منافقینی هستند که تکفیر، کینه و بغضِ مسلمانان را در دل پنهان میدارند.
- (کافری که در حالت کفر، خود را در صف نمازگزاران جای میدهد، جز منافقی بیش نیست. وقتی وضعیت اینگونه است، پس از میان اهل بدعت برخی منافق و زندیق و برخی کافر هستند. همانند این افراد در روافض و جهمیه به وفور یافت میشود)[٢٦٧].
- (اساس و ریشهی زندقه و نفاق از قبیلِ قرمطیانِ باطنی و امثال آنان، از میان روافض سر بر آورد. و بدون شک آنان جزو دورترین اهل بدعت از قرآن و سنت بودهاند. از همین رو در نزد عموم مسلمانها از مخالفینِ سنت محسوب میشوند. جمهور علما و مردم، روافض را دشمن آشکار و شماره یکِ اهل سنت میدانند؛ یعنی وقتی کسی گفت: من سنی هستم، یعنی رافضی نیستم)[٢٦٨].
- (روافض سه خصلت را در خود جمع نموده و بر آن افزودند: نخست این که از طاعت و جماعت خارجاند. دیگر اینکه مؤمن و معاهد را میکشند و سوم اینکه جز امام مهدی که اکنون وجود خارجی ندارد، اطاعت از هیچ فرومانروای اسلامی را خواه عادل باشد یا فاسق، قبول ندارند. نبرد و مبارزهی آنان برای تعصبی است که از تعصب نژادپرستی، به مراتب بدتر است. و آن چیزی جز تعصب برای یک دینِ فاسد، نیست. چرا که دلهای آنان مالامال از حقد و کینه علیهِ بزرگ و کوچک، صالح و غیر صالحِ مسلمانان است. به گونهای که هیچ کس همانند آنان، چنین کینه و عداوتی در سینه ندارد... عاشق و شیفتهی متلاشی شدن و اضمحلال جامعهی اسلامیاند)[٢٦٩].
- (هر کس از امت اسلامی که با کفار، اعم از مشرکین یا اهل کتاب، دوستی و موالات داشته باشد، هر نوع دوستی و موالاتی که باشد، مثلاً آمد و شد با اهل باطل و پیروی در بخشی از گفتار و کردار ناشایست آنان، به تناسب این نکته ضعف، مورد نکوهش، نفاق و مجازات قرار میگیرد. مثل متابعت از اقوال و افعال فیلسوفان صابئی و همکیشانشان که با قرآن و سنت در اختلافاند. نیز همانند گفتار و کردار یهود و نصارا که با قرآن و سنت رو در رو است. و همچون سخنان و عملکرد مجوسیان که با هم در تضاد است.
هر کس زندگان و مردگانِ آنان را مورد مهرورزی و بزرگداشت قرار دهد، خود، از آنان است. همچون مشرکان کَلدانی و جادوگرانِ ستاره پرست، که با دشمنان ابراهیم خلیل الله ج همسو و موافق بودند. و همچون جادوگرانی که با فرعون و قوم وی که علیه موسی ÷ همنظر شدند. یا مثل کسانی که ادعا کردند آفریدگاری وجود ندارد و خودِ مخلوقات، همه چیزاند. و جز خودِ مخلوق، خالقی نیست و در آسمانها معبود و الهی وجود ندارد. این سخن، تکرار حرفهای جهمیه و اهل اتّحاد است. کسانی که با صابئیها و فیلسوفان در اعتقاداتشان از قبیل صفات الله ﻷ و معاد و دیگر مسایل، علیه الله ـ و پیامرانش صلی الله علیهم و سلم موافقت نمودند هم، در همین صف قرار دارند. بدون شک این گروهها گرچه ظاهراً کافراند، لیکن چه بسیارند آنان که اهل اسلاماند و در علم و عبادت و حکمرانی شُهرهاند. اما در عملکردِ کفرآمیزِ افراد فوق الذکر همراهاند و معتقدند باید قواعد و قوانینی که آنان تصویب نمودهاند، مورد تأیید قرار گیرد. این ایده و باور در میان متأخرین به فراوانی مشاهده میشود. با این رویکرد، حقیقتی که رسول الله ج با آن مبعوث شده بود را با باطلِ دشمنان، در هم آمیختند.
الله ـ تفکیک پلیدی از پاکی و حق از باطل را دوست دارد. خوب میداند این دسته از مردمان، یا منافقاند یا به نوعی نفاق مبتلایند؛ گر چه با مسلمانان دمخور باشند. چون میشود شخصی ظاهراً مسلمان بوده و در باطن منافق باشد؛ چرا که تمام منافقان در ظاهر مسلماناند. قرآن کریم هم ویژگیها و احکام آنان را بیان داشته است. این گونه افراد وقتی در دوران رسول الله ج و در اوج اقتدار اسلام و زیر نور رسالت و بارشِ علامات نبوت، موجود بودند، بعد از نبودِ این دو منبع که باید بیشتر یافت شوند. خصوصاً که سبب نفاق، همان سببهای کفر میباشد. و آن اسباب، چیزی جز معارضه و مخالفت با پیامِ پیامبران نیست)[٢٧٠].
- (این با وجودی است که بیشتر مبتدعین، منافقانی آلوده به نفاق اکبر هستند و کفاریاند که در زیرینترین طبقات جهنم جای دارند. باز بیشترین این افراد در لشکر روافض و جهمیه و همکیشانِ زندیق و منافق آناناند. بلکه حقیقت این بدعتها از گورِ منافقینِ زندیق بر میخیزد. کسانی که شیرازه و خمیر مایهی وجودی آنان از ستاره پرستان و مشرکین است و در باطن و درون خویش، کفاری بیش نیستند. و کسی که از حال آنان آگاهی داشته باشد، میبیند که در ظاهر هم کافراند)[٢٧١].
[٢٦٧]- همان: ج ۳ ص ۳۵۲.
[٢٦٨]- همان: ج ۳ ص ۳۵۶.
[٢٦٩]- همان: ج ۲۸ ص ۴۸۷ – ۴۸۸.
[٢٧٠]- همان: ج ۲۸ ص ۲۰۱ – ۲۰۲.
[٢٧١]- همان: ج ۱۲ ص ۴۹۷.