اهل سنت و جماعت - نشانه های خیزش بزرگ

فهرست کتاب

چهارم: تعریف سَلَف

چهارم: تعریف سَلَف

سلف در لغت به معنای پدران پیشین و خویشاوندان نزدیک است. آنان که در سن و منزلت از شخص بالاتر‌اند[١٢٠]. و سَلَف یعنی پیشینیان، و سَلَفِ شخص، به پدران قبل از او اطلاق می‌شود[١٢١].

و در اصطلاح، تمام تعریفاتِ لفظِ سلف، پیرامون صحابه  ج یا صحابه و تابعین و یا صحابه و تابعین و تبع تابعین رحمهم الله که امامانی بزرگ بوده و همگان بر امامت، فضیلت و پیروی ایشان از قرآن و سنت گواه هستند، بر می‌گردد.

قلشانی می‌گوید: «سلف صالح، افراد صدر اول اسلام هستند که در علم ثابت قدم بودند و با رهنمون رسول الله ـ رهیاب شدند، سنتش را حفظ نموده و الله   آنان را برای هم‌نشینی با رسول  ج و برپایی دین برگزید. راضی شد آنان امامانِ امت باشند و به حق، فی سبیل الله جهاد کردند و در پند و نصیحت امت و سودبخشی به آنان کوشیدند. جان خویش را ارزانی رضای الهی کردند و الله ـ هم در کتاب خود آنان را ستود... پیروی از آنان در تعالیم و عملکرد آنها و استغفار برای ایشان واجب است»[١٢٢].

ابو الحسن گفته است: «سلف یعنی صحابه در پیروی از گفتار، رفتار، تفسیر و استنباطات اجتهادی ایشان»[١٢٣].

عدوی در «الحاشیه» چنین می‌گوید: «لفظ سلف فقط منحصر به صحابه  ش است». چرا که ابن ناجی گوید: «سلف صالح، ویژگی خاصی است که منحصراً به صحابه  ش اطلاق می‌شود و هیچ کس با آنان شریک نیست»[١٢٤].

غزالی در مورد لغتِ سلف گفته است: «راه و روش صحابه و تابعین»[١٢٥].

باجوری معتقد است به پیامبران، صحابه، تابعین و تبع تابعین، خصوصاً ائمه‌ی چهارگانه، سلف گفته می‌شود[١٢٦].

استاد محمود خفاجی بر این باور است که تعیینِ این دوره‌ی زمانی در این زمینه کافی نیست. بلکه باید همسویی با کتاب الله و سنت و روح آن دو را هم به این دوره‌ی خاص، ضمیمه نمود. پس هر فردی که نظرش با کتاب الله و سنت در تضاد بود، سلفی نیست. هر چند با صحابه، تابعین و تبع تابعین زیسته باشد[١٢٧].

استاد ابن حجر قطری در کتاب خود به نام «العقائد السلفیة بأدلتها العقلیة والنقلیة» می‌گوید: «بر این اساس هدف از روش سلف، به مجموعه اعتقادات و برنامه‌ای که صحابه  ش داشتند و تابعین رحمهم الله هم تا روز قیامت از ایشان به نیکی پیروی کردند، و نیز پیروان تابعین و ائمه‌ی دین، که امامت و قدر و منزلت دینی‌شان تایید شده و خلَف و سلَف سخنان ایشان را پذیرفته‌اند، مذهب سلف گویند. مانند امامان چهارگانه‌ی اهل سنت، سفیان ثوری، لیث بن سعد، ابن مبارک، نخعی، بخاری، مسلم، نسائی، ترمذی، ابو داود و ابن ماجه رحمهم الله. نه افرادی که مرتکب بدعت شدند و نه آنانی که همانند خوارج، رافضی‌ها، مرجئه، جبریه، جهمیه و معتزله با القاب ناپسند به شهرت رسیدند[١٢٨].

لذا سلف، اصطلاحی است که ائمه‌ی سه قرنِ میمون و مبارکِ اول که صحابه، تابعین و تبع تابعین باشند، را در بر می‌گیرد. افرادی که در حدیث رسول الله  ج یاد شده‌اند: «خَيْرُ الْقُرُونِ قَرْنِي ثمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ يَجِيءُ قَوْمٌ تَسْبِقُ شَهَادَةُ أَحَدِهِمْ يَمِينَهُ وَيَمِينُهُ شَهَادَتَهُ»: «بهترین قرن (مردمان مسلمان) قرن من هستند و بعد، آنان که در پی ایشانند و سپس قرن بعد از آنان. بعد مردمانی می‌آیند که شهادت یکی از آن‌ها بر سوگند و سوگندش بر گواهی‌اش پیشی می‌گیرد»[١٢٩].

از این رو هر کس عقاید، فقه و اصول این ائمه را بر خود لازم بدارد، به ایشان منسوب است؛ هر چند میان آنان فاصله‌ی زمانی و مکانی هم وجود داشته باشد. و هر کس با آنان مخالفت ورزد، در زمره‌ی ایشان نیست، هر چند هم در زمانِ آنان و در بینشان زیسته باشد.

[١٢٠]- لسان العرب ج۹ ص۱۵۹.

[١٢١]- تحریر المقالة من شرح الرسالة ص۳۶ به نقل از (المفسرون بین التأویل و الإثبات) نوشته‌ی مغراوی ج۱ ص۱۸.

[١٢٢]- همان.

[١٢٣]- (المفسرون بین التأویل و الإثبات) اثر مغراوی ج۱ ص ۱۸.

[١٢٤]- الحاشیة ص ۱۰۶.

[١٢٥]- إلجام العوام عن علم الکلام ص ۶۲.

[١٢٦]- شرح الجوهرة ص۱۱۱.

[١٢٧]- العقیدة الإسلامیة بین السلفیة و المعتزلة ص ۲۱.

[١٢٨]- المفسرون بین التأویل و الإثبات، مغراوی ج۱ ص ۱۹ – ۲۰.

[١٢٩]- بخاری. (شایان ذکر است که حدیث مذکور باالفاظِ «خَيْرُ النَّاسِ قَرْنِي ثمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ...» راجح است. مترجم).