مقدمه
خدا را سپاسگزارم که دین مبین اسلام را به ما بخشیده است، و درود بر پیامبرش جکه او را برای ابلاغ آخرین فرمانش برگزیده است و درود بر یاران و یاوران پیامبر جکه حلقههای وصل کتاب و سنت به جوامع بعدی بودهاند، وسلام بر قاریان و مفسران کتاب الله و راویان و شارحان سنت رسولالله جکه جوامع اسلامی را از الفاظ و معانی آنها آگاه نمودهاند.
و بعد، کتابی را که از نظر میگذارنید، موضوع بحثش «تاریخ حدیث» است البته بیشتر از دیدگاه اهل سنت مورد بررسی قرار گرفته است. و چون تاریخ هر امری ـ اعم از جاندار و بیجان ـ یادآور تحولاتی است که در مسیر رشد و تکامل آن امر و گامی در سیر قهقرایی آن، مراحلی از صعود و نزول و فراز و نشیبها را نشان میدهد، و حدیث هم به معنی «اقوال و افعال و اخلاق و تأییدهای پیامبر ج» امری است کامل و ثابت و لایتغیر، بنابراین «تاریخ حدیث» به معنی بررسی تحولات و مشاهدۀ فراز و نشیبهایی است، که در ضبط احادیث در سینهها و ثبت آنها در صحیفهها، و همچنین اثبات استناد آنها به پیامبر جو جدا کردن صحیح و غیر صحیح آن استنادها به وقوع پیوستهاند، و به اقتضای دلایل زیر، در زمان اصحاب و تابعین و اتباع تابعین و در تمام ادوار تاریخ اسلامی، همواره نسبت به حفظ و حراست احادیث، و مشخص کردن صحیح آنها از طریق ضبط و ثبت آنها و توجه به سلسلۀ اسناد روایت آنها، اهتمام کامل به عمل آمده است.
اول: اطاعت از دستور صریح پیامبر جکه فرمانهای مؤکدی را در جهت حفظ و صیانت احادیث و انتشار آنها صادر فرموده که در صفحات بعدی از آنها بحث خواهیم کرد.
دوم: یک حالت خاص حقگرایی و حقخواهی مسلمانان، و اینکه هر مطلبی را تنها به خاطر حق بودنش بپذیرند، نه به خاطر عناوین مقدسی که دارد، توضیح اینکه عادت پیروان ادیان قبل از اسلام بر این بوده به مجرد اینکه مطلبی را با نام و عنوان مقدسی میشنیدند: «مثلاً خداوند متعالأچنین فرموده و یا ابراهیم و موسی و عیسی پیامبران بزرگ خدا †چنین دستور دادهاند» بدون مشاهدۀ دلیلی بر صحت و حقانیت آن و تنها از حیث مقدس بودن عنوان آن، آن را میپذیرفتند و در اعماق دل خویش جا میدادند اما بعد از نزول قرآن کریم، با توجه به آیۀ:
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ ﴾[فاطر: ۲۴].
«ما تو را بحق (براى بشارت و انذار) فرستادیم».
و با توجه به اینکه بیش از دویست و چهل بار کلمۀ حق در آیههای قرآن مشاهده گردید، در رد و قبول مطالب تحول عظیمی به وجود آمد و مسلمانان پیرو قرآن تا آن اندازه حقگرا و حقخواه گردیدند که هرگز مطلبی را به مجرد اینکه با نام و عنوان مقدسی ذکر گردیده از کسی قبول نمیکردند، و بلکه تنها زمانی مطلب را قبول میکردند که با برهان خاص خود:
﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾[النمل: ۶۴].
«بگو اگر راست مىگویید برهان و دلیلتان را بیاورید».
صدق و حقانیت آن ثابت میگردید، مثلاً هر گاه کسی میگفت: خداوند متعالأچنین فرموده ـ و مطلبی را بر زبان میراند ـ تنها زمانی آن مطلب را قبول میکردند که مدلول یکی از آیههای قرآن میبود و حقانیت قطعی همۀ آیههای قرآن نیز از راه اعجاز آنها برای همگان ثابت شده بود، هر گاه کسی میگفت: پیامبر اسلام جچنین فرموده است ـ و مطلبی را ذکر میکرد ـ تنها زمانی آن مطلب را از او قبول میکردند که یک نفر کارشناس احادیث یعنی «مُحدّث» با یک سلسلۀ متصل از رجال صادق و پاکسیرت و دارای حافظه عالی، ضبط و ثبت و استناد آن مطلب را به پیامبر جمعلوم میکرد، و دانشمندان اسلامی، تدریجاً در جهت پیشبرد همین هدف، علمی را بنام «علم الحدیث درایتی» وضع نمودند که به شهادت تاریخ ـ تاریخ ادیان و تاریخ اسلام ـ به کارگیری این شیوه در راه حقگرایی و معلوم کردن صدق روایتها با وضع چنان علمی، مختص مسلمانان بوده، و در ادیان دیگر هیچگونه سابقهای از این حقگرایی مشاهده نشده است.
سوم: با توجه به آیههای دهگانۀ کلام الله: «آلعمران/ ۳و۱۳۲» و «نساء/۵٩» و «مائده/ ٩۲» و «انفال/ ۱ و ۲۰ و ۴۶» و «محمد/ ۳۳» و «مجادله/۱۳» و «تغابن/۱۲» که برخی به:
﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ﴾[النساء: ۵٩].
«اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا»
و بعضی به:
﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ﴾[الأنفال: ۱].
«از خدا و پیامبرش اطاعت کنید»
آغاز گردیدهاند، و خداوند متعال در این ده آیه ده بار به طور مؤکد، اطاعت از پیامبرش را متعاقب اطاعت از خود و متصل به آن ذکر کرده است، و بدیهی است اطاعت از پیامبر جز اطاعت از «اقوال و افعال و تأییدهای پیامبر ج» که مجموعاً حدیث و سنت نامیده میشوند چیز دیگری نیست، بنابراین احادیث و سنن منبع دوم احکام دین مبین اسلام هستند «قرآن منبع اول و حدیث و سنت منبع دوم» است و پیامبر جطبق حدیثی که امام مالک در موطّا آن را روایت کرده است به این مطلب اشارۀ نزدیک به تصریح کرده است. در حدیث که فرموده: «ترکت فیکم امرین لن تضلّوا ما تمسّکتم بهما، کتاب الله وسنة نبیّه» یعنی: «دو چیز را به عنوان ترکۀ خود برای شما به جا میگذارم، که مادامی که آنها را دستاویز خود قرار دهید قطعاً گمراه نخواهید شد و آن دو چیز کتاب خدا و حدیث پیامبر خدا جاست».
چهارم: به حکم آیۀ چهل و چهار از سوره نحل:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ ﴾[النحل: ۴۴].
«قرآن را بر تو نازل کردهایم تا اینکه چیزی را برای مردم روشن سازی که به سوی آنان فرستاده شده است».
پیامبر جموظف است آیههای مجمل و عام و مطلق کلام الله را برای مسلمانان تبیین نماید و احکام مندرج در آنها را همراه شروط و قیود لازمۀ آنها با افعال و اقوال و تأییدات خود یعنی احادیث و سنن، بیان نماید همانگونه که بعد از نزول آیۀ:
﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾[البقرة: ۴۳].
«و نماز را بر پا دارید».
فرمود: « صلّوا کما رأیتمونی اُصلّی». ترجمه: «آن چنان نماز بخوانید که من نماز میخوانم».
با قول و افعال خود تعداد رکعتهای هر نمازی را و ترکیب رکعتها را از قرائت و قیام و رکوع و اعتدال و سجود و غیره تبیین نمود و بعد از نزول آیۀ:
﴿وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾[البقرة: ۴۳].
«و زکات را بدهید».
پیامبر جبا اقوال خود، اموال مشمول حکم زکات و حدّ نصاب و دورۀ وجوب آنها را بیان کرد، و همچنین تبیین شرایط وجوب روز و مبطلات آن و مراسم حج و عمره و اکثر احکام معاملات و مناکحات و دعوی و بیّنات و جنایز و غیره، بنابراین احادیث و سنن «یعنی افعال و اقوال و تأییدات پیامبرج» علاوه بر اینکه خود مرجح و منبع دومی است، برای نشان دادن احکام دین اسلام در استفادۀ احکام از مرجع و منبع اول یعنی قرآن نیز تسبب تام و تمامی دارند، و حدیث و سنت پیامر جعلاوه بر اینکه در ذات خود، و به عنوان اینکه مرجع دوم احکام اسلامی است، از این جهت نیز که وسیلۀ تبیین مرجع اول احکام اسلامی است حایز اهمیت و فوقالعادهای میباشد.
و همین اهمیت بیش از اندازۀ احادیث پیامبر جدر شکلگیری احکام دین مبین اسلام، موجب پیدایش دو اثر بسیار مهم گردید یکی اثر منفی و دیگری اثر مثبت، اثر منفی عبارت بود، از تلاش بدون وقفۀ دشمنان دین در راه جعل احادیث و انتشار آنها در جوامع اسلامی توضیح اینکه دشمنان اسلام بعد از شکست در صحنههای جنگی، به مبارزات فرهنگی و سعی در مخدوش کردن ایدئولوژی و منابع احکام اسلامی روی آوردند و از آنجایی که اعجاز آیههای قرآن به طور قطع مانع جعل آیههایی بوده است چارۀ کار خود را منحصر در این دیدند، که به وسیلۀ افراد متظاهر و زاهدنما و مزدور برای تفسیر نادرست آیهها و برای حق نشان دادن اباطیل و مطالب متضاد با نصوص صریح آیهها و احادیث صحیح، احادیث را جعل کنند و از این راه آیههای قرآن را از واقعگویی منصرف نمایند و عقاید اسلامی را غیر معقول و احکام دین مبین اسلام را متضاد و متناقض نشان دهند و در نتیجه جوامع غیر اسلامی را از دین اسلام متنفر و جوامع اسلامی را نیز در مواردی دچار شک و تردید و سردرگمی و احیاناً دچار جدال و اختلافات و جنگهای مذهبی نمایند، و ثمرۀ این شجرۀ خبیثه:
﴿طَلۡعُهَا كَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّيَٰطِينِ٦٥﴾[الصافات: ۶۵].
«شکوفههایش مانند سرهاى شیاطین [بسیار بدنما و زشت] است».
در مذاق دشمنان اسلام تا آن اندازه شیرین بود که در برابر دسترسی به آن، مرگهای سرخ را و رفتن بر بالای چوب اعدام را پذیرا بودند، و حتی به آن مباهات میکردند، همانگونه که در سال ۱۶۰ هجری در زمان خلافت مهدی عباسی به وسیلۀ استاندار بصره، عبدالکریم بن عوجاء به کیفر جعل احادیث اعدام گردید، و جالب این بود که این جنایتکار هنگامی که لبۀ تیز شمشیر را در برابر گردن خود دید و مطمئن شد که به قتل میرسد، با صدای بلند و غرورآمیز گفت: «من چهار هزار حدیث را برای شما جعل کردهام و عموماً دربارۀ حرامها و حلالها هستند».
و اما اثر مثبت اهمیت بیش از اندازه احادیث پیامبر ج، عبارت بود از اینکه:
اولاً: در همان آغاز امر، پیامبر ججاعلین احادیث را به سقوط در جهنم تهدید نمود و به حفظ و انتشار احادیث مستند اکیداً دستور داد و به کسانی که نیز که حافظۀ ضعیفی داشتند اجازه داد که احادیث را بنویسند.
ثانیاً: بعد از رحلت پیامبر جو در دوره خلفای راشدین در مدینه (دارالسنة) انجمن مُحدثین تشکیل گردید و افراد متخصص در روایت احادیث را به استانهای بزرگ بصره و کوفه و شام و غیره میفرستادند. و تنها احادیثی تعلیم و تعلم میگردید که دارای این چهار شرط باشند: ۱- روایت حدیث به عین عبارت پیامبر جنه روایت به معنی ۲- و عدم تضاد با روایت دیگر. ۳- کس دیگری آن را روایت کرده باشد (متابع) ۴- متن دیگری مشابه او وجود داشته باشد (شاهد) و اینها سنگهای چهارگانهای بودند که زیربنای علمالحدیث درایتی گردیدند.
ثالثاً: بعد از پایان عصر اصحاب و فرا رسیدن عصر تابعین برای قبول یک حدیث تنها به آن چهار شرط اکتفا نمیکردند و شرط دیگری را بنام «عدالت راوی» بر آنها اضافه نمودند، و برای معلوم کردن این اصل در دوران حکمرانان شعبه دوم بنیامیه به وسیلۀ دو شخصیت بزرگ صحابی (انسبن مالک (م ـ ٩۳) و عبدالله بن عباس (م ـ ٩۶) مطالب مربوط به جرح و تعدیل راوی طرح و پیریزی گردید و چند سال بعد به وسیله شعبی و مالک تکمیل و بعدها به وسیله ابن مبارک و یحییبن معین و احمد بن حنبل به اوج خود رسید، و به موازات طرح مباحث جرح و تعدیل (یعنی عادل نبودن و عادل بودن راوی)، (علم الرجال) نیز برای شناختن راویان احادیث پیریزی گردید و بخش مهمی از «مصطلحات حدیث» مانند مرسل و مسند و معلق و مفصل و غیره از افق افکار رجالشناسان سر بیرون آوردند.
رابعاً: در دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز که دایرۀ انتشار دین اسلام تا آنجا گسترش یافته بود که تنها حافظه انسانها برای حفظ احادیث و زبان آنان برای انتشار آنها کفایت نمیکرد و نیاز شدید به زبان قلمها و حافظۀ کاغذها احساس میگردید به ابتکار آن فرمانروای عالم و عادل و یکی از تئوریسینهای علم کلام فرمان أکید نوشتن احادیث صحیح و تدوین کتابهای احادیث صحیح صادر گردید و جمع زیادی به تدوین کتب احادیث اقدام نمودند.
خامساً: جوامع علمای اسلام در جهت حفظ و حراست احادیث و ثبت و ضبط آنها و جدا کردن احادیث صحیح و مستند به پیامبر جاز احادیث جعلی و غیر صحیح تمام تلاش و کوشش خود را به کار انداختند و مراحل ششگانۀ سیر تکاملی نگارش و تدوین کتب حدیث را از سال (٩٩) هجری تا زمان حاضر شامل مرحلۀ نوشتن مجرد احادیث صحیح و مرحلۀ نوشتن احادیث و تغییر و توضیح آنها و مرحلۀ مسندنویسی و مرحلۀ صحیحنویسی و مرحلۀ سنننویسی و مرحلۀ تکمیلی را با تأسیس «دارالحدیث»ها و مسافرتهای مناقط دوردست و تألیف کتابهای جدید و نوشتن شرح بر کتابهای موطّا و مسلم و بخاری و بقیۀ سننها و تألیف جوامع و تألیف زواید و مستدرکات و مستخرجات و کتب اطراف و کتب تخریج و معاجم و اجزاء و کتب موضوعات پشت سر انداختند و به موازات پیشرفت نگارش کتب حدیث علمالحدیث درایتی نیز کاملاً پیشرفت نمود، و کتابهای مفصل و مبسوطی در بخشهای «علمالحدیث درایتی» مانند علل حدیث، و مختلف الحدیث، و ناسخ و منسوخ حدیث و غریبالحدیث، و جرح و تعدیل حدیث تألیف گردیده است، همانگونه که از تذکرهالحفاظ و هدیهالعارفین و غیره معلوم میشود، چند هزار کتاب در ثبت احادیث (علمالحدیث روایتی) و در بیان راههای حفظ و حراست احادیث و جدا کردن روایات جعلی از آنها (علمالحدیث درایتی) تألیف گردیده است.
و همان تحولاتی که در راه مسیر تکاملی ضبط و ثبت احادیث و تصحیح روایتها ظاهر گشته و فراز و نشیب و صحنههایی را نشان میدهد که در آنها علمای ژرفاندیش و دلسوز اسلام در راه حفظ و حراست احادیث و تصحیح روایتها از هیچگونه فداکاری و جانبازی دریغ نمیکنند، و در گوشۀ آن صحنهها جاهلان سطحینگر نیز به علت اعتراف به جعل چهار هزار حدیث به چوبۀ اعدام آویخته میشوند. و افراد دیگری که نه با سوء قصد بلکه برای ترغیب و ترهیب، احادیث را جعل کرده تکذیب میگردند، همان تحولات را «تاریخ حدیث» مینامند و مطالعه و آگاهی از مطالب تاریخ حدیث از جهتی بسیار مسرتبخش و غبطهانگیز است که در این راه طولانی و در تمام صحنهها حق بر باطل غلبه کرده و دانشمندان ژرفنگر و حقگرا، در حالی سیر تکاملی ثبت و ضبط احادیث صحیح را در صحنههایی پیش بردهاند، که در کنار آن صحنهها جاهلان از خدا بیخبر به کیفر جعل احادیث بر بالای چوب اعدام دیده میشوند و جاهلان از خدا باخبر اما سادهلوح و شیطانزده و کوتاهنظر به جرم جعل احادیثی برای ترغیب به نیکوکاری و ترهیب از بدکاری کاملاً خجل و سر به زیر مشاهده میگردند، و از جهتی مطالعهکنندگان تاریخ حدیث با دست پر برمیگردند زیرا تجارب بسیار مفیدی را به دست آوردهاند که آنان نیز در عصر خود متناسب با شرایط روز به حفظ و انتشار احادیث صحیح میپردازند، و آگاهی از مطالب تاریخ حدیث از طرفی ـ و از همه مهمتر ـ دستگاه بسیار دقیق «حدیثسنج» را در اختیار خود خواهند داشت که با استفاده از آن نه تنها حدیث صحیح و روایات نادرست را از هم جدا میکنند، بلکه درجات صحت هر حدیثی را نیز ـ از چند درصد تا صد درصد ـ معلوم میکنند مثلاً طبق سنجش آن دستگاه همانگونه که روایت مطلبی که با عبارت «و قد روی» بازگو میشود و معلوم نیست چه کسی از چه کسی روایت کرده، در درجه صفر صحت و هیچ بهرهای از صحت مطلوب در حدیث صحیح ندارد، همچنین احادیثی که تنها طبرانی یا ابن ماجه یا نسائی در مجتبی یا در سنن کبری روایت کردهاند، با احادیثی که تنها ابوداود یا بخاری و یا مسلم یا متفقاًَ روایت کردهاند درجات صحت آنها کاملاً متفاوت است و دانشمندان به هنگام استنباط احکام از تفاوت درجات صحت آنها کاملاً استفاده میکنند «دستگاه حدیثسنج = علمالحدیث درایتی».
اما «تاریخ حدیث» با آن همه ارزش و اهمیت دینی و علمی که داراست، متأسفانه در منطقۀ ما هنوز کتابهای مستندی به زبان روان فارسی، و مطابق با ذوق و سلیقۀ خوانندگان این منطقه در آن تألیف نشده است، و ارادتمند به اقتضای احساس مسؤلیت دینی، ناچار شدم برای تألیف چنان کتابی، بار دیگری کولهبار کار پرمشقت تألیف را به دوش گیرم، و در مدت شش ماه، چنان کتابی را پاکنویس کنم و آمادۀ چاپ و انتشار نمایم و در دسترس خوانندگان قرار دهم، و کسانی که از کمبود منابع و مراجع در کتابخانههای عمدۀ منطقه آگاه هستند و به شیوۀ تألیفات تحقیقی و مستند و همراه مرجع ما نیز آشنایی دارند به خوبی میدانند که در طول مدت تألیف این کتاب، چقدر از عرض و طول و کمیت و کیفیت آسایش شبانهروزی خود کاستهایم تا توانستهایم مطالب تحقیق شدۀ این کتاب را از قلب کتابهای «تاریخ حدیث» عربی و کتابهای تذکره و علم رجال و مؤلفشناسی و کتابشناسی و غیره بیرون بکشیم و آن مطالب پراکنده را، همراه اسناد خود، به گونهای طبقهبندی و تنظیم نماییم، تا کتابی به نام «تاریخ حدیث و ضبط و ثبت احادیث» به طور مطلوب و مستند به زبان فارسی روان در دسترس خوانندگان قرار گیرد، و این نکته را تنها به این منظور یادآور شدم که مؤلف در تألیف این کتاب تمام توان خود را به کار گرفته، پس اگر نقص و قصوری در آن مشاهده شود مبنی بر اهمال و سطحینگری و سطحی نگاری نبوده، بلکه مبنی بر این است که تنها کتاب خداست که از هر گونه نقص و قصور به کلی مبراست بنابراین در این کتاب و بقیۀ کتابهایم قطعاً نقص و قصوری وجود دارد، که اگر کسی مرا از آنها آگاه نماید ممنون خواهم شد، و همین آگاه کردن را از مقولۀ تعاون و همیاری به حساب میآورم نه از مقولۀ نقد خصمانه و خردهگیری متعصبانه.
از خداوند متعال تمنا مینمایم، که پاداش تلاشهایم را در راه خدمت به احادیث رسولالله جنه در حد شایستگی عمل بلکه متناسب با کرم خود و متناسب با تکریم و عنایت خاصش نسبت به پیامبر جخاتمش به ما عطا فرماید، و این کتاب «تاریخ حدیث و ضبط و ثبت احادیث» نیز مانند «کلید حدیثشناسی» ـ تألیف نگارنده ـ مورد استقبال اهل علم و فضل واقع و بارها چاپ و منتشر گردد، و اجر و ثواب استفاده از آنها، قصور کسور عبودیتم را در بارگاه تعالی جبران نماید آمین یا رب العالمین.
عبدالله احمدیان
مهاباد ـ ۲٩/۱/۸۲