امام مالک، صاحب تنها کتابی که تا حال باقی مانده است
مالکبن انس، از تبار شاهان [۱۵۲]حمیری در یمن که جدش (مالکبن ابیعامر) در روزگار اصحاب از یمن به حجاز کوچ کرده، و احادیثی را از اصحاب روایت نموده است، و از کسانی بوده که در دورۀ خلافت عثمانبن عفانسمصحفها [۱۵۳]را نوشتهاند و پدرش انس به کار تیرسازی [۱۵۴]برای کمانداران اشتغال داشته و به عنوان عالمی، معروف نبوده است.
مالکبن انس در سال (٩۳) [۱۵۵]در شهر مدینه متولد شده و در دوران خردسالی و نوجوانی تحصیلاتش را در محضر فضلا و علمای شهر مدینه آغاز نمود، و شاید استادی که بیش از هر استاد دیگر در تکوین تفکر علمی او مؤثر گشته، ابن هرمز (م ـ ۱۴۸) بوده است، زیرا مالک خود گفته است: «از ابتدای روز به محضر ابن هرمز میشتافتم، و تا فرارسیدن شب [۱۵۶]در آنجا میماندم، و این تلمیذ که مدت هفت [۱۵٧]سال ادامه داشته است، این دانشجوی هوشمند و پرفراست در سالهای آخر برای استادش همنشینی شده بود که او را محل اسرار و رازهای خود دانسته و دردمندیهای خود را از آشفتگی روزگار برای او بیان میکرده است که بعدها مالک در اشاره به چنین امری میگفت: «روزهایی به محضر ابن هرمز میشتافتم و او دستور میداد پردهها را بکشند، آنگاه از دوران نخستین این دین بحثهایی را میکرد و گریه را آغاز مینمود تا جایی که محاسنش خیس میگردید» [۱۵۸]. از این مطلب و از مطالب دیگر استنباط میشود که ابن هرمز یک عالم عادی نبوده و بلکه یک شخصیت انقلابی و بنیادگرای آن روزگار بوده، و از حکومتهای بنیامیه و بنیعباس راضی نبوده است همانگونه که ابن جریر طبری در تاریخش میگوید:
«ابن هرمز [۱۵٩]و محمدبن عجلان به جنبشی پیوستند که به رهبری محمدبن عبدالله معروف به (النفس الزکیة) علیه ابوجعفر منصور عباسی [۱۶۰]برپا شده بود، و همین روحیه انقلابی و بنیادگرایی ابن هرمز در مالکبن انس مؤثر گشته هر چند او به هیچ جنبشی [۱۶۱]نپیوسته و هیچ جنبشی را علیه نظام حاکم رهبر نکرده است اما هیچ کدام از آن حکومتها را تأیید نکرده و احیای نظام حکومت [۱۶۲](عمربن خطاب و عمربن عبدالعزیز) از آرزوهای بسیار [۱۶۳]مهم او بوده است و شیوۀ تدوین کتاب موطا که علاوه بر احادیث پیامبر جاقوال و افعال اصحاب و تابعین را نیز روایت نموده است نشانۀ این است که مؤلف میخواسته تصویری از عصر پیامبر جو روزگار اصحاب و تابعین را ارائه نماید.
یکی دیگر از اساتید مالکبن انس ابن شهاب [۱۶۴]زهری است (م ـ ۱۲۴) که در زمان خود از بزرگترین علمای مدینه به شمار میآمد و همچنین نخستین عالمی بود که برای اولین بار معارف اسلامی را به قید کتابت درآورده است و در موطا (۱۳۲) حدیث، که (٧۲) مسند و بقیه منقطع و مرسل [۱۶۵]، از او روایت شده است.
استاد دیگر مالکبن انس، نافع مولی و آزاد شدۀ عبداللهبن عمر (م ـ ۱۲۰) همان شخصیتی که به فقیه مدینه ملقب و همان شخصیتی بود که عمربن عبدالعزیز او را به مصر اعزام داشت تا قرآن و احادیث [۱۶۶]را به مردم آن سامان بیاموزد و اهل حدیث میگویند: «روایت مالکبن انس از نافع از عبدالله بن عمر سلسلۀ ذهبیه و زنجیرهای است طلایی زیرا [۱۶٧]هر یک از این حلقهها دارای امتیاز بس والایی [۱۶۸]هستند.
مالک بن انس در محضر این اساتید دیگر تحصیلاتش را در معارف اسلامی به اوج خود رساند، و در نهایت ورع [۱۶٩]و احتیاط، روایت احادیث و استنباط احکام و تدری معارف اسلامی را آغاز نمود و با تألیف و تدوین کتاب «موطا» در حدیث (که بعداً از آن بحث خواهد شد) جمع بیشماری را از اقطار دور و نزدیک بلاد اسلامی، برای استماع مندرجات آن و تعلم احادیث از زبان مؤلفش به شهر مدینه جذب نمود، و مهدی [۱٧۰]و هادی و هرون الرشید و امین و مأمون [۱٧۱]نیز جزو کسانی بودند که موطا را در محضر امام مالک خواندهاند، و به عنوان امام و رهبر مکتب حدیث توانست، کفۀ این مکتب را با کفۀ مکتب اهل رای و قیاس، که سالها بود به رهبری امام ابوحنیفه در عراق سنگینتر دیده میشد، برابر و بلکه سنگینتر نشان دهد.
در دوران جوانی امام مالک، برای انتقال حکومت از امویان به عباسیان، جنبشهایی آغاز شده بود، و حوادث ناگواری روی میداد که امام مالک، در کنار این حوادث، با یک حالتی از تأثر، تحصیلات و تعلیماتش را ادامه میداد، و از بقا و فنای حکومت بنیامیه و پیشرفت و شکست آن جنبشها چندان دل خوشی نداشت زیرا ویژگیهای هیچ کدام از آنها با شعار امام مالک «نظام عمرین» و شیوۀ حکومت عمربن خطاب و عمربن عبدالعزیز تطبیق نمیکرد، و در سال (۱۳۲) که امام مالک سی و هشت سال داشت، و با یک کودتای نظامی به رهبری ابومسلم خراسانی حکومت بنیامیه سرنگون و حکومت عباسیان برپا گردید، و به اقتضای طبیعت [۱٧۲]هر انقلابی، برخی سکوت و تقیه را اختیار و برخی به عنوان یک واقعیت خود را تسلیم حکومت جدید کردند، و بعضی به خاطر احراز مقامی، نهایت همکاری را با حکومت جدید به عمل آوردند، و بعضی جنبشهایی را تقویت میکردند [۱٧۳]که برای برگرداندن حکومت سابق فعالیت میکردند، امام مالک هوادار هیچ کدام از آن دستهها و گروهها نبود، زیرا هیچ کدام با حکومتی که او میخاست «حکومت عمرین» [۱٧۴]مطابق نبودند، و قدرت مبارزه با همۀ گروهها را نداشت، به همین جهت در یک حالتی از بیطرفی به سر میبرد، ولی در پاسخ به سؤالها، آنچه را حق میدانست با نهایت شهامت آن را بیان مینمود مانند روایت حدیث [۱٧۵]«عدم وقوع طلاق مُکرَه» که این حدیث بیعتهای اجباری را بیارزش قلمداد میکرد [۱٧۶]، و ابوجعفر منصور دومین خلیفه عباسیان (م ـ ۱۵۸) همین حالت بیطرفی و حقگویی او را، حمل بر ضدیت و مبارزۀ فرهنگی با حکومت جدید نمود، و به شدت او را [۱٧٧]شکنجه کرد، اما منصور بعداً از کردۀ خود پشیمان شد، و در اثنای سفر حج که به مدینه [۱٧۸]آمده بود امام مالک را به منزل خود دعوت کرد، و ضمن ابراز اخلاص و ارادت، به او پیشنهاد نمود، که اگر موافقت کند، با نسخهبرداریهای بیشمار از موطا و انتشار آنها در جهان [۱٧٩]اسلام، موطا را کتاب تمام جهان اسلام معرفی میکند، و تمام محافل علمی جهان اسلام به تعلیم و تعلم و عمل به آن مؤظف [۱۸۰]شوند، اما امام مالک این پیشنهاد منصور را به هیچوجه قبول نکرد [۱۸۱]، و به او توصیه کرد بگذار مردم در انتخاب خویش آزاد باشند، و چیزی را قبول کنند که علمای شهرشان پسندیدهاند. منصور به همراهانش گفت: «لعمری لوطا وعنی علی ذلك لأمرت به»اگر پیشنهادم را قبول میکرد، فوراً به اجرای آن دستور میدادم.
با اینکه امام مالک حکومت عباسیان را تأیید نمیکرد ولی عباسیان به خاطر موقعیت علمی و نفوذ روزافزون امام مالک در جوامع اسلامی، او را به غایت مورد احترام قرار میدهند و قدرتی را در اختیار او قرار داده بودند که شبیه فرماندار [۱۸۲]مدینه، هر کسی را میخاست دستور میداد او را زندانی کنند یا او را بزنند.
امام مالک در صدور فتواها بسیار محتاط بود، و ابن قاسم [۱۸۳]گفته است: امام مالک گفته است گاهی در پاسخ به جواب مسئلهای، نزدیک به ده سال [۱۸۴]اندیشیدهام و هنوز پاسخ قانعکنندهای برای آن پیدا نکردهام، و خیلی وقتها برای پیدا کردن پاسخ سؤالی که به من مراجعت کرده بودند، تمام شب را بیدار میماندم که پاسخ درست آن سؤال را پیدا میکردم [۱۸۵].
در حکومتیهای بنیامیه تهاجم فرهنگهای بیگانه به حوزۀ تفکرات اسلامی آغاز شده و در دوران عباسیان به اوج خود رسیده بود، و علاوه بر گروههای خوارج و قدریه و مرجئه و معتزله گروههای راوندیه و وراقیه و حدیثه و غیره نیز ظاهر شده بودند، و سر و صدای جدال و کشمکشها و قیل و قالها و بگومگوها فضای بیشتر شهرها و آبادیها را فراگرفته بود اما مدینه الرسول و شهر پیامبر خدا جدر سکون و آرامشی کامل به سر میبرد و در فضای آن شهر جز نغمۀ تلاوت آیههای کلام الله و نوای روایت احادیث رسولالله جچیز دیگری طنینانداز نبود، و هرگاه جسته و گریخته سخنی در رابطه با اعتقاد یکی از این گروهها به میان [۱۸۶]میآمد، امام مالک میگفت: «عمربن عبدالعزیزس [۱۸٧]گفته است: «رسولالله جدر عصر خود، و فرمانروایانی بعد از او راه و روشی را متداول نمودهاند که اتخاذ آن راه و روش، پیروی از کتاب خدا و تکمیل اطاعت خدا و تقویت دین خداست، برای هیچ کسی جایز نیست که بعد از آنها آن راه و روش را تبدیل کند یا در مخالف آنها برای پذیرفتن [۱۸۸]بیندیشد، و هر کس از آن راه و روشها هدایت جوید اوست که هدایت یافته است و هر کس آنها را کنار گذارد، راهی را پیش گرفته که راه مؤمنان نیست و خدا آن کس را به جایی میبرد که آن کس دوست دارد، و او را به دوزخ میاندازد و جایگاه بسیار ابدی است.
[۱۵۲] علوم الحدیث، محمد علی قطب، ص ٩٧. [۱۵۳] مقدمه موطا، دکتر محمد کامل حسین، ص ۱٩ به نقل از التهذیب، خزرجی. [۱۵۴] همان. [۱۵۵] تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۱، ص ۲۱۲. [۱۵۶] الدیباج، ص ۲۰، به نقل از مقدمه موطا. [۱۵٧] همان. [۱۵۸] تاریخ طبری، ج ٩، ص ۳۳٩. [۱۵٩] تاریخ طبری، ج ٩، ص ۲۲٩ و ۲۳۰. [۱۶۰] همان. [۱۶۱] الکامل، ابن اثیر، ج ۵، ص ۱٩۴. [۱۶۲] مقدمه موطا، دکتر محمد کامل حسین، ص ۱۴. [۱۶۳] همان. [۱۶۴] تجرید التمهید، ابن عبدالبر، ص ۱۱۶. [۱۶۵] همان. [۱۶۶] تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ٩۴. [۱۶٧] ابن خلکان، ج ۲، ص ۱۵۱. [۱۶۸] تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۱، ص ۱۰۰، نافع. [۱۶٩] الکفایه فی معرفة الروایة، خطیب بغدادی، ص ۱٩۱ و الدیباج المذهب فی معرفة اعیان المذهب، ابن فرحون مالکی، ص ۲۱. [۱٧۰] مقدمه موطا، محمد فؤاد عبدالباقی، ص ٧. [۱٧۱] همان. [۱٧۲] مقدمه موطا، محمد کامل حسین، ص ۲۲. [۱٧۳] همان. [۱٧۴] مقدمه موطا، دکتر محمدکامل حسین، ص ۱۴. [۱٧۵] تاریخ طبری، ج ٩، ص ۱٩۴ و به آنان میگفت: «بایعتُم مکرهین و لیس علی المکره یمین». [۱٧۶] همان. [۱٧٧] امام مالک، شعبه، ص ۴٧ و ۴٩ ٧۴ و شرباصی، ص ۸۸. [۱٧۸] الباعث الحثیث، شرح اختصار علوم الحدیث، ابن کثیر، ص ۳۱ و مقدمه موطا، ص ۲۳. [۱٧٩] همان. [۱۸۰] همان. [۱۸۱] همان. [۱۸۲] مقدمه موطا، محمد کامل حسین، ص ۲۴. [۱۸۳] الدیباج المذهب في معرفة العیان المذهب، ابن فرحون مالکی، ص ۲۳، به نقل از مقدمه موطا، ص ۲۶. [۱۸۴] همان. [۱۸۵] همان. [۱۸۶] مقدمه موطا، محمد کامل حسین، ص ۲۵، به نقل از الدیباج، ص ۶۲. [۱۸٧] همان. [۱۸۸] همان.