مرحلۀ چهارم صحیحنویسی
مسندنویسی با تمام محسّناتی که داشت دو نقص نیز در آن مشاهده میگردید، اول اینکه ترکیبی از اکثریتی از احادیث صحیح و اقلیتی از احادیث غیر صحیح و ضعیف [۲٧۶]که محض رعایت امانت در روایت نقل شده بودند ولی فاقد شرایط احادیث صحیح بودند و غیر محدثین و اهل فن نمیدانستند صحیح و غیر صحیح را از هم جدا کنند و تنها به احادیث صحیح استدلال نمایند دوم اینکه در مسندها احادیث بر مبنای موضوع ترتیب داده نشده بودند بلکه همانگونه که قبلاً گفتیم بر مبنای مراتب اصحاب [۲٧٧]و قبایل ترتیب داده شده بودند، بنابراین برای احادیثی که مراجعهکنندگان آنها را میخواستند مانند احادیث مربوط به غسل و وضو یا حج و زکات فصل خاصی نبود که در آنجا آنها را مطالعه کنند بلکه میبایستی صفحات زیادی از آن کتاب را مطالعه و اوقات زیادی را صرف پیدا کردن آن احادیث نمایند. به همین جهت زمزمۀ ترتیب احادیث بر مبنای موضوع در اواخر دورۀ مسندنویسی طنینانداز گردید و بقی مخلد که مسندی را تصنیف کرد در عین رعایت مقررات مسندنویسی و روایت احادیث بر مبنای نام و مراتب اصحاب احادیث هر یک از صحابه را بر حسب ابواب فقهی ترتیب داد، و از شیوۀ محدثانی که در نیمه قرن سوم به طبقهبندی موضوعی روایات اهتمام ورزیدند، استقبال نمود و برای حل مشکل اول (اختلاط احادیث صحیح و غیر صحیح) روزی اسحاقبن راهویه [۲٧۸]استاد بخاری در جمع شاگردانش گفت: «لو جمعتم کتاباً مختصراً لصحیح سنّة رسول الله ج» یعنی: «ای کاش کتاب مختصری از احادیث صحیح رسولالله جرا جمعآوری کنید». بخاری گوید این سخن همراه آرزوی استاد در دل من تأثیر کرد، و از این لحظه تمام تلاش و کوشش خود را برای جمعآوری احادیث صحیح و درست به کار [۲٧٩]انداختم.
حالا برای اینکه از این مصنف اولین صحیح و از چگونگی این اولین تصنیف صحیح اطلاعات کافی داشته باشیم بسیار فشرده اما عمیق و مستدل از آنها بحث میکنم:
۱- بخاری محدث: نامش محمد پسر اسماعیل پسر ابراهیم پسر مُغیره [۲۸۰]پسر (بَردِزبَه) جعفی و کنیهاش ابوعبدالله و لقبش بخاری است. محمد پسر اسماعیل شب جمعه سیزدۀ شوال سال [۲۸۱]۱٩٩ در شهر بخارا متولد شد، و پدرش ـ همانگونه که ذهبی در تاریخ اسلام آورده است ـ از عالمان وارع و پرهیزگار بود و ثروت [۲۸۲]سرشاری را نیز داشته است و هنگامی که محمد کودکی بود پدرش متوفی گردید، و ثروت سرشاری را برای او به ارث گذاشت لذا محمد بعد از پرورش در دامن مادر و خواندن مقدمات و کسب معارف آن دوره در بخارا، با استفاده از این ثروت توانست به اکثر شهرهای دور و نزدیک جهان وسیع اسلام برای استماع حدیث و تکمیل معلومات خود، مسافرت نماید، و در شانزده سالگی کتابهای معروفی را خوانده و احادیث بیشماری را استماع کرده بود. خود گفته است که در نوجوانی [۲۸۳]هفتاد هزار حدیث در حفظ داشتهام و ذهبی دربارۀ این برهه از عمر او میگوید: «وصنّف وحدّث وما في وجهه من شعر» [۲۸۴]یعنی: محمد پسر اسماعیل محدث احادیث و مصنف کتب احادیث بود در حالی که هنوز مویی در چهرۀ او مشاهده نمیگردید.
محمد بخاری از حیث قدرت ضبط و ثبت حافظه از نوابغ روزگاران به شمار میآمد، هر گاه کتابی را یک بار مطالعه میکرد، آن کتاب در حافظۀ او میماند، مدتی همدرسانش [۲۸۵]که هنوز از قدرت حافظۀ او آگاهی نیافته بودند هنگامی که احادیثی را استماع میکردند و آنها را یادداشت مینمودند و میدیدند که محمد بخاری آنها را یادداشت نمیکند او را به تنبلی متهم کرده و ملامت مینمودند که چرا عمر خود را بیهوده [۲۸۶]صرف مینمایی. روزی بخاری به آنان گفت شما جمع احادیثی را که یادداشت کردهاید پیش روی خود بگذارید که جمعاً یازده هزار [۲۸٧]حدیث هستند و من آنها را از حفظ برایتان میخوانم، محمد بخاری تمام آن احادیث را در حفظ داشت و همانگونه که آنان یادداشت کرده بودند آنها را بیان نمود و تمام همدرسانش را در شگفتی و تعجب غرق کرد.
بخاری در هجده [۲۸۸]سالگی به ادای مراسم حج و عمره موفق گردید و بعد از ادای مراسم مدت زیادی نیز در مدینه ماند و خود گفته است: در هجده سالگی [۲۸٩]در کنار مزار رسولالله جروضۀ مطهره در شبهای مهتابی تاریخ کبیر را (تاریخ اصحاب و تابعین را) تألیف [۲٩۰]میکردم «خوشا به حال محمد بخاری که در چنان فضای ملکوتی و مملو از معنویت در جوار مزار رسولالله جو در پرتو انوار شبهای مهتابی مدینه الرسول خاطرۀ زندگی پر از جهاد و جانفشانی اصحاب رسولالله جو تابعین آنان در راه اعتلای اسلام و گسترش آن در قارههای جهان را بر صفحات کتابش ضبط و ثبت مینماید و گواهینامۀ اوج فداکاری و جاننثاری یکایک آنها را در کنار مزار رسولالله جو در آن فضای الهام بخش رقم میزند، تا آیندگان مطالعۀ این تاریخ روح ایمان واقعی و خداپرستی راستین در آنها دمیده شود».
بخاری چه در حضر و چه در سفر از اساتید بیشماری استماع احادیث نموده است و خودش آنان را بیشتر از یک هزار نفر [۲٩۱]به شمار آورده است و به عنوان نمونه از بعضی از استادان او نام میبریم:
۱- در بخارا [۲٩۲]: محمدبن سلام، و مسندی و محمدبن یوسف، و محمدبن عروه.
۲- در بلخ: علیبن ابراهیم، قتیبه، یحییبن بشر.
۳- در بغداد: عفان، محمدبن عیسی، و شریحبن نعمان.
۴- در مکه: مقریء.
۵- در بصره: ابن عاصم و انصاری و بدلبن محبر.
۶- در کوفه: عبیدالله بن موسی، و ابونعیم.
٧- در شام: مغیره و فریانی. [۲٩۳]
۸- در عسقلان [۲٩۴]: آدم.
٩- در حمص: ابوالیمان.
۱۰- در دمشق: ابومهر.
و شاگردان بیشماری را هم تربیت کرد، که به عنوان نمونه تعدادی از آنها را نام میبریم مسلم محدث و ترمذی [۲٩۵]و محمدبن نصر مروزی و صالحبن محمد و مطین و ابن خزیمه و ابوقریش و ابن صاعد و ابن ابیداود و ابوعبدالله فریری و ابوحامد ابن الشرقی و منصور بن محمد و ابوعبدالله محاملی و نسائی و ابوزرعه و ابوحاتم و ابراهیم بن اسحاق و محمدبن احمد و محمدبن یوسف و منصور بن محمد و حماد بن شاکر و غیره و خطیب بغدادی از (خربری) نقل کرده که گفته افراد حلقههای استماع احادیث صحیح بخاری که همدرس من بودند [۲٩۶]هفتاد هزار نفر بودند که به جز من احدیث از آنان در حال حیات نیست.
آنچه محدثان را روزگاری در حیرت غرق کرده بود اوج قدرت حافظه و ضبط و ثبت بخاری ـ نه تنها در متن احادیث ـ بلکه در اسناد متعدد تمام احادیث و حتی تقدم و تأخر نام راویان آن اسناد، بود، و هنگامی که قدرت ضبط و ثبت حافظه بخاری در آن درجۀ نبوغ در شهرها و کشورهای جهان وسیع اسلام انتشار یافت غالباً احساس سرافرازی میکردند و به این محدث نابغه مباهات مینمودند و بعضی از راه حسادت چنین قدرتی را برای حافظه بخاری یک مبالغۀ اغراقآمیز و غیر قابل قبول میدانستند و برای تحقیق این مطلب دو بار او را امتحان کردند یک بار در بغداد [۲٩٧]و یک بار در شهر سمرقند [۲٩۸]، اول در سمرقند که چهار صد نفر اساتید و طلاب حدیث بعد از شنیدن خبر ورود بخاری به آن شهر یک هفته دور هم جمع شدند و برای اینکه بخاری ار از حیث روایت در اشتباه بیندازند مشورتهایی کرد و توطئهای چیدند به این صورت که در مجموعهای از احادیث، سلسله سندهای شام را در سلسلۀ سندهای عراق و سلسله سندهای عراق را در سلسله اسناد شام وارد [۲٩٩]کردند و همچنین اسناد حرم را در اسناد یمن داخل نمودند و وقتی صحت آن احادیث را از بخاری سؤال کردند، بخاری بعد از آنکه تمام اسناد تبدیل شده را به صورت اصلی و واقعی خود برگرداند، صحت آنها را تأیید کرد و آن چهارصد نفر نتوانستند در تصحیح اسناد تبدیل شدۀ این مجموعه از احادیث اشتباهی از او مشاهده نمایند.
دوم در بغداد [۳۰۰]، بخاری بعد از انتشار آوازۀ قدرت حافظهاش به بغداد رفت محدثین بغداد محض امتحان حافظۀ بخاری دور هم جمع شدند و یکصد حدیث را آوردند و تمام متون و اسناد آنها را عوضی و مبدل نمودند به گونهای که هر حدیثی به سند حدیث دیگر و هر سندی را برای حدیث دیگر ارائه داد و آن یکصد حدیث را به ده نفر محدث دادند که صحت آن احادیث را از بخاری جویا شوند، محدث اول که ده حدیث خود را برای بخاری خواند بخاری گفت: «لااعرافه» [۳۰۱]این حدیثها را نمیشناسم و محدث دوم و سوم و تا دهم بعد از خواندن احادیث همین پاسخ «لااعرافه» را از بخاری میشنیدند، و در این محفل بسیار بزرگ محدثین که به جز بغدادیان محدثان شهرهای دیگر نیز در آنجا حضور داشتند، کسانی که در حدیثشناسی اهل تخصص بودند با خود میگفتند عجب فهم و هوش و حافظهای دارد و کسانی که در حق حدیث و ویژگیهای آن عامی و بیاطلاع بودند با خود میگفتند: بیخود لقب محدث را بر خود نهاده از یکصد حدیث که از او سؤال شد در برابر همۀ آنها گفت: «لااعرافه»آنگاه بخاری در میان همین زیر و بم تحسینها و توبیخها رو به محدث اولی کرد و گفت اما حدیث اولی که اینگونه روایت کردی غلط بود و صحیحش اینگونه است و حدیث دوم نیز که اینگونه روایت کردی غلط بود و صحیحش چنین است و به ترتیب حدیث سوم و چهارم تا دهم بعد از آنکه میگفت آنچه تو روایت کردهای غلط است، صحیحش را برای او بیان میکرد و نسبت به حدیثهای محدث دوم و سوم و چهارم تا محدث دهم همین کار را کرد و بعد از آنکه نشان میداد آنچه آنها روایت کردهاند غلط است صورتهای صحیح یکایک آن حدیثها را با متن و سند خاص خود برای آنها بیان میکرد و توانست آن محفل بسیار بزرگ محدثین را غرق در تعجب و تحسین خود کند.
بخاری آن اندازه که در حفظ متون و اسناد آنها از حافظۀ خود مطمئن بود، نسبت به استنباط و برداشتی که از احادیث داشت، از حافظهاش چندان مطمئن نبود و برای ثبت و ضبط آن به قلم دست میبرد، به همین جهت شبها [۳۰۲]ناگاه لحاف را کنار میزد و چراغ را روشن میکرد مطلبی را که به ذهنش رسیده بود یادداشت مینمود و چراغ را خاموش میکرد، و بار دیگر و بار دیگر این کنار زدن لحافظ و روشن کردن چراغ و یادداشت کردن مطلب و خاموش کردن چراغ تکرار میگردید و گاهی بیست مرتبه تکرار میشد و این را میرساند که هوش و حواس بخاری همواره متوجه استنباط احکام از احادیث و فهمیدن معنی واقعی آنها [۳۰۳]است.
بخاری علاوه بر آن همه تبحر در حدیث و فقه و تفسیر به فضایل اخلاق اسلامی هم آراسته بود و بینهایت اهل آزرم [۳۰۴]و حیا و دارای شجاعت و سخاوت و ورع و پرهیزگاری و زهد [۳۰۵]و تقوا بود هر سحرگاهی سیزده رکعت نماز میخواند، و در ماه رمضان هر شب ختمی را تلاوت میکرد، و از آن ثروت سرشاری که از راه ارث پدری به او رسیده بود، در نهان و آشکار به مستمندان و نیازمندان انفاق میکرد و به غایت اهل عزتنفس بود و هرگز در مقابل زر و زور [۳۰۶]و تزویر سر فرود نمیآورد، و همین عزت [۳۰٧]نفس و سر فرود نیاوردن برای زمامداران، مشکلاتی را برای او به وجود میآورد، از جمله خالدبن [۳۰۸]احمد ذهلی فرماندار شهر بخارا و نمایندۀ تامالاختیار خلیفه عباسی بخاری را دعوت کرد تا در قصر او درس حدیث را به فرزندانش بگوید، بخاری این دعوت را قبول نکرد و در جواب دعوت فرماندار گفت: «في بیته العلم والحلمُ یؤتی» [۳۰٩]در خانهاش علم است و کسانی که حال و حل و حوصلۀ تعلم حدیث را دارند باید به خانۀ علم بیایند، و چون آن حکمران حقیر توان تحمل سنگینی عزتنفس آن محدث کبیر را نداشت همین جواب او را به دل گرفت، و بعد به بهانههای واهی و از جمله گزارش محمدبن یحیی [۳۱۰]ذهلی که بخاری گفته است: «تلفظ کردن آیههای قرآن مخلوق است، آن محدث کبیر را از شهر بخارا اخراج نمود، و بخاری ناچار به خرتنگ ـ در دو فرسنجی سمرقند ـ نزد اقوام و خویشان خود سکونت گزید، و این هم یکی از شدیدترین درد هر روزگاری است که حکمران شهری که خدمتگزار اهالی آن شهر است و با بهرۀ زحمات زحمتکشان آن شهر تغذیه میگردد و موظف است که نور و روشنایی را وارد آن شهر کند، اما او که غرق در خصلت بروکراسی و دیوانسالاری است به جای وارد کردن نور و روشنایی به آن شهر آن مرکز بسیار بزرگ تشعشع و نور و روشنایی (یعنی بخاری) را از آن شهر اخراج میکند، اما دیری هم نپایید که تازیانه انتقام بر سر و کلۀ آن حکمران هواپرست فرود آمد و یک ماه از اخراج بخاری گذشته بود که آن حکمران مورد قهر و غضب خلیفۀ عباسی واقع گردید و به حکم خلیفه به زندان افتاد و در زندان [۳۱۱]جان عاریتی را به جان آفرین تسلیم نمود.
و بخاری بعد از اخراج از بخارا [۳۱۲]و سکونت در خرتنگ [۳۱۳]طولی نکشید که بیمار گردید و در شب شنبه مصادف عید رمضان سال ۲۵۶ متوفی گردید [۳۱۴]و لبیکگویان راه رجوع الی الله را پیش گرفت.
بخاری کتابهای بسیار مفیدی را تألیف نموده و از او باقی ماندهاند از جمله تاریخ اصغر و اکبر و اوسط، و الادب المفرد و کتاب الاسماء و الکنی [۳۱۵]و مهمترین تألیفش همان کتاب صحیح بخاری است که در اینجا به گونۀ فشرده و مجمل اما مستند از آن بحث میکنیم:
۲- صحیح بخاری: این کتاب از مهمترین تألیفات بخاری و همچنین از معتبرترین کتابهای حدیث در محافل اهل سنت به شمار میاید و برای آگاهی از نهایت اهتمام بخاری به تألیف این کتاب، سرنخ بحث را به دست خودش میدهیم که میفرماید: «تألیف این کتاب را در مسجدالحرام [۳۱۶]و در کنار بیت الله آغاز نمودم، و احادیث صحیح این کتاب از ششصد [۳۱٧]هزار حدیث انتخاب کردهام، و جز حدیث صحیح در آن ننوشتهام [۳۱۸]، و قبل از نوشتن هر حدیثی غسل [۳۱٩]کردهام و دو رکعت نماز خواندهام و بعد از نماز و استخاره از خدا و حصول یقین به صحت حدیثی آن را در کتاب نوشتهام [۳۲۰]، و در مدت شانزده سال [۳۲۱]تألیف این کتاب را به اتمام رسانیدم، و آن را در بین خودم و خدای خودم حجت قرار داد».
تعداد احادیث این کتاب بر حسب توضیحات ابن الصلاح شهرزوری با مکررات (٧۲٧۵) [۳۲۲]و به شمارش ابن خلدون (٧۲۰۰) [۳۲۳]که سه هزار آن مکرر و به شمارش حافظ ابوالفضل ابن حجر با مکررات (٧۳٩٧) که یکصد و بیست و دو حدیث از شمارش ابن الصلاح بیشتر است و بدون مکررات (۲۶۰۲) [۳۲۴]حدیث و اگر متون معلقه مرفوعه را که در جای دیگر آن وصل نکرده که جمعاً (۱۵٩) [۳۲۵]مورد هستند، به آن اضافه شود مجموع احادیث بدون تکرار به (۲٧۶۱) [۳۲۶]بالغ میگردد و مجموع تعلیقهای موجود در آن بالغ بر (۱۳۴۱) [۳۲٧]که اکثر آنها مکرر و متن آنها در جمع احادیث کتاب آمده است و تنها (۱۶۰) [۳۲۸]متن در میان احادیث کتاب نیامدهاند، و مجموع احادیث متابع و تنبیه به اختلافات روایات بالغ بر (۳۴۴) [۳۲٩]حدیث است، بنابراین تمام آنچه در آن کتاب وجود دارد با مکررات بالغ بر (٩۰۸۲) [۳۳۰]حدیث میباشد جدا از احادیث موقوف بر اصحاب و احادیث مقطوع بر تابعین و مابعد آنان.
تعداد کتابهای مندرج در این کتاب مانند «کتاب الایمان» یکصد و اندی [۳۳۱]و مجموع ابواب این کتاب مانند «باب الدّین یسرٌ» و «باب من کره ان یعود الی الکفر» بالغ بر (۳۴۵۰) [۳۳۲]سه هزار و چهارصد و پنجاه و مجموع مشایخ حدیث که در حال روایت حدیث از آنان نام برده است (۲۸٩) [۳۳۳]استاد و مجموع اساتیدی که تنها بخاری از آنها روایت کرده نه مسلم بالغ بر (۱۳۴) [۳۳۴]استاد میباشد (۲۳) [۳۳۵]حدیث (ثلاثائی) یعنی سه سندی در آن وجود دارد.
و دربارۀ اهمیت این کتاب ابن خلدون در مقدمه گفته است بخاری در تألیف این کتاب تنها بر احادیثی اعتماد نموده که محدثین بر صحت آنها اجماع [۳۳۶]نمودهاند و کسی مخالف صحت آنها نبوده است و همچنین ابن کثیر در البدایه و النهایه گفته تمام علما بر صحت و قبول احادیث بخاری اتفاق نظر دارند و ارشاد ساری تألیف قسطلانی در مقدمه از ذهبی در تاریخ اسلام نقل کرده است که صحیح بخاری اجل کتب اسلامی و برترین آنها بعد از کلام الله است، و نووی [۳۳٧]در مقدمۀ شرحش بر مسلم از امام الحرمین [۳۳۸]نقل کرده است که گفته است اگر کسی طلاق واقع نماید که آنچه بخاری و مسلم در کتابشان حدیث صحیح شمردهاند، بدون تردید حدیث پیامبر جاست، طلاقش واقع نمیشود و راست گفته است چون علمای اسلام بر صحت احادیث آنها اجماع کردهاند.
اینک توضیح مناسبی دربارۀ مصنف دومین صحیح و کتابش:
۱- مسلم محدث: نامش مسلم [۳۳٩]نام پدرش حجاج، شهرتش قشیری و کنیهاش ابوالحسین. در سال ۲۰۴ در شهر نیشابور دیده به جهان گشود، او فراگیری حدیث را از کودکی شروع کرد سپس جهت تکمیل اطلاعات خود و استفاده از اساتید بزرگ احادیث در آن زمان به عراق و حجاز و شام و مصر و.. . سفر کرد، و اساتید او عبارت بودند از یحییبن یحیی و تعبی و احمدبن یونس و اسماعیل بن ابیویس و سعید بن منصور و عون بن سلام و احمدبن حنبل و بخاری [۳۴۰]و جمع دیگر و رابطۀ او با بخاری بسیار گرم و محکم بود و همانگونه که به موقع ملاقات بین دو چشمش را میبوسید و او را بسیار گرامی میداشت عملاً هم نشان داد که به شدت نسبت به او ارادتمند و وفادار است و به عنوان مثال وقتی محمدبن یحیی [۳۴۱]هذلی از محدثان بزرگ نیشابور در محفلی که مسلم نیز آنجا بود گفت: «من قال لفظی بالقرآن مخلوق فلایحضر مجلسنا» یعنی: «کسی که بگوید تلفظ کردن من به آیههای قرآن مخلوق است و قدیم نیست از محفل ما خارج شود» و این عبارت تعریفی بود به مذمت بخاری که او چنین اعتقادی داشت و همچنین تهدید مسلم از ملازمت بخاری دوری جوید، اما مسلم بر اثر رابطۀ محکمی که با استادش بخاری داشت به عنوان اعتراض از این تعرض و تهدید از آن محفل برخاست [۳۴۲]و آن را ترک کرد.
مسلم در روزگار خود محدث نامآور و پرکار و فعالی بود، و در مجلس درس حدیث خود محدثین بزرگی را پرورده کرد از جمله ترمذی [۳۴۳]و ابراهیمبن ابیطالب و ابن خزیمه و سراج و ابن صاعد و ابوعوانه و ابوحامد و ابن الشرقی و ابوحامدبن احمد اعمشی و ابراهیم بن محمد و مکیبن عبدان و عبدالرحمن بن ابیحاتم و محمدبن مخلد و ابوحاتم و ابوزرعه [۳۴۴]و اسحاق ابن راهویه و شخصیتهای دیگر و همچنین کتابهای بسیار مفید و مهمی را تألیف نمود از جمله: المسند الکبیر [۳۴۵]و کتاب الجامع علی الابواب، و کتاب الاسماء و الکنی، و کتاب التمییز، و کتاب العلل، و کتاب الوحدان، و کتاب الافراد، و کتاب الاقران و کتاب سؤالات احمدبن حنبل و کتاب حدیث عمروبن شعیب، و کتاب الانتفاع باهل السماع، و کتاب مشایخ مالک و کتاب مشایخ الثوری، و کتاب مشایخ شعبه، و کتاب من لیس له الاّ رواو واحد، و کتاب المخضرمین، و کتاب اولاد الصحابه و کتاب اوهام المحدثین، و کتاب الطبقات و کتاب افراد [۳۴۶]الشامین مسلم در سال (۲۶۱) در سن (۵۵) [۳۴٧]سالگی متوفی گردید و در نیشابور به خاک سپرده شد.
۲- صحیح مسلم: مشتمل بر چهار [۳۴۸]هزار حدیث است بدون مکررات، در آغاز امر مسلم از سیصد هزار حدیثی [۳۴٩]که در حافظه داشته، دوازده هزار حدیث [۳۵۰]بدون مکررات انتخاب کرده و در کتابش درج نموده است، و صریحاً به جوامع اسلامی اطمینان داده است که بدون حجت و دلیل قطعی نه حدیثی را در این کتاب نوشته نه حدیثی را از آن حذف کرده است، و در یکایک احادیث آن کتاب شرایط صحت حدیث ـ که عبارتست از سند متصل بر حسب نقل افراد مورد وثوق، از ابتدا تا انتها و سلامتی از شذوذ و علت ـ تحقق یافته است، و هرچه در این کتاب به عنوان حدیث صحیح آمده است، صحت آن در جوامع اسلامی قطعی است، و به اتفاق تمام علما بعد از قرآن کریم هیچ کتابی از «صحیحین» مسلم و بخاری صحیحتر [۳۵۱]وجود ندارد (و البته بخاری از لحاظ صحت بر مسلم برتری دارد) زیرا مسلم احادیث واجد شرایط صحت را به شرط اینکه معاصر بودن راویان برای او محقق بوده باشد آن را قبول کرده است اما بخاری علاوه بر تحقق معاصر بودن راویان باید ملاقات هر یک با کسی که حدیث را از او روایت کرده معلوم شده باشد که شرط مسلم «معاصره» و شرط بخاری «ملاقات و معاصره» است.
[۲٧۶] الحدیث و المحدثون، محمد ابوزهو، ص ۳۶۵. [۲٧٧] الجامع لاخلاق الراوی، خطیب، ج ۱۰، ص ۱٩۰، به نقل از صبحی صالح، ص ۳۰۵. [۲٧۸] قواعد التحدیث، جمالالدین قاسمی، ص ٧۱ و علم الحدیث، ابن حجر، ص ۴٩. [۲٧٩] همان. [۲۸۰] ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۳۱ و ۳۲، و البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۲٧ و ۲۸. [۲۸۱] همان. [۲۸۲] همان. [۲۸۳] همان. [۲۸۴] تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۲، ص ۵۵۵. [۲۸۵] ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۳۳ و ۲۸، تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۲، ص ۵۵۶. [۲۸۶] همان. [۲۸٧] همان. [۲۸۸] البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۲۸ در ارشاد الساری، ج ۱، ص ۳۲ استنباط میشود که در شانزده سالگی مراسم حج را انجام داده است. [۲۸٩] ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۳۲ و تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۲، ص ۵۵۵. [۲٩۰] همان. [۲٩۱] تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۵۵۵. [۲٩۲] ارشاد الساری، ص ۳۳، تذکرة الحفاظ، ص ۵۵۵. [۲٩۳] همان. [۲٩۴] تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۲، ص ۵۵۵ و ۵۵۶ و البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۲۸ و ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۳۲ و ۳۳. [۲٩۵] همان. [۲٩۶] همان. [۲٩٧] البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۲۸ و ارشاد الساری، عسقلانی، ج ۱، ص ۳۴. [۲٩۸] همان. [۲٩٩] ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۳۴ و ۳۵ و البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۲۸ و تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۲، ص ۵۵۶ از ابن خزعه نقل کرده که گفته است: «ما تحت ادیم السماء اعلم بالحدیث من البخاری». [۳۰۰] همان. [۳۰۱] همان. [۳۰۲] البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۲۸. [۳۰۳] همان. [۳۰۴] ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۳٧. [۳۰۵] همان. [۳۰۶] البدایة والنهایة، ج ۱۱، ص ۳۰. [۳۰٧] ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۳۸ و البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۳۰. [۳۰۸] همان. [۳۰٩] همان. [۳۱۰] همان. [۳۱۱] همان. [۳۱۲] البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۳۰ و ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۳۸ و ۳٩. [۳۱۳] همان. [۳۱۴] همان. [۳۱۵] در هدیة العارفین، اسماعیل باشا، ج، ص ۱۶ نام نوزده کتاب بخاری را یادآور شده است مراجعه شود. [۳۱۶] ارشاد الساری، ج ۱، ص ۲٩. [۳۱٧] همان. [۳۱۸] همان. [۳۱٩] همان. [۳۲۰] همان. [۳۲۱] همان. [۳۲۲] ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۲۸ و مقدمه ابن خلدون، ترجمه، ج ۲، ص ۸٩٩. [۳۲۳] همان. [۳۲۴] همان. [۳۲۵] ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۲۸. [۳۲۶] همان. [۳۲٧] همان. [۳۲۸] همان. [۳۲٩] همان. [۳۳۰] همان. [۳۳۱] همان. [۳۳۲] همان. [۳۳۳] همان. [۳۳۴] همان. [۳۳۵] همان. [۳۳۶] مقدمه ابن خلدون، ج ۲، ص ۸٩۸ و ۸٩٩. [۳۳٧] ارشاد الساری، هامش، ج ۱، ص ۲۸ و ۲٩. [۳۳۸] همان. [۳۳٩] تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۲، ص ۵۸۸، و هدیة العارفین، اسماعیل باشا، ج ۶، ص ۴۳۲ و شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد الساری، ج ۱، ص ۱۵ و البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۳۶. [۳۴۰] همان. [۳۴۱] ارشاد الساری، ج ۱، ص ۳۸ و البدایة والنهایة، ج ۱۱، ص ۳۸. [۳۴۲] همان. [۳۴۳] البدایة والنهایة، ج ۱۱، ص ۳۶ و ۳٧ و شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد الساری، ج ۱، ص ۵. [۳۴۴] همان. [۳۴۵] هدیه العارفین، اسماعیل باشا، ج ۶، ص ۴۳۱ و ۴۳۲. [۳۴۶] همان. [۳۴٧] شرح نووی، بر مسلم هامش، ارشاد الساری، ج ۱، ص ۱۶. [۳۴۸] شرح نووی، هامش، ارشاد الساری، ج ۱، ص ۳۰ و البدایه، ج ۱۱، ص ۳٧، و تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۵۸٩. [۳۴٩] همان. [۳۵۰] همان. [۳۵۱] شرح نووی هامش ارشاد الساری، ج ۱، ص ۳۰، «اتفق العلماء علی ان اصح الکتب بعد القران العزیز، الصحیحان البخاری و مسلم».