تاریخ حدیث و ضبط و ثبت احادیث

فهرست کتاب

۱- علم علل الحدیث

۱- علم علل الحدیث

علل جمع علت است و علت در اصطلاح محدثین عیبی است مخفی و پوشیده که از حیث سند [۵٩۳]یا متن یا هر دو بر حدیث [۵٩۴]عارض شده که فقط کارشناسان بسیار دقیق و ماهر از آن آگاه خواهند بود، چنین حدیثی را حدیث «معلّل» می‌نامند که در واقع یکی از اقسام حدیث ضعیف است. هر چند در ابتدای امر به علت پوشیده بودن عیبش یک حدیث صحیح به نظر می‌رسد و کارشناسان بسیار ماهر و دقیق از راه نشان دادن آن عیب ضعف آن حدیث را معلوم می‌نمایند.

علم علل الحدیث، از قدیمی‌ترین شعبه‌های علم الحدیث درایتی است و محدثین معروف و ماهری در تحقیق آن علم کتاب‌هایی را تحت عنوان «العلل» یا «علل الحدیث» تألیف نموده‌اند، که برخی بر حسب ابواب فقهی و پاره‌ای بر حسب مساند آن‌ها را تنظیم کرده‌اند و در هر دو شکل حدیثی را نقل کرده و به ذکر علت یا علل آن پرداخته‌اند.

سابقۀ این علم به قرن دوم هجری برمی‌گردد، و قدیمی‌ترین آثاری که در زمینۀ بیان علل باقی مانده‌اند عبارتند از: «التاریخ والعلل» تألیف یحیی‌بن‌معین (م ـ ۲۲۳) و کتاب «علل الحدیث» تألیف امام احمدبن حنبل (م ـ ۲۴۱) و کتاب المسند المعلل تألیف یعقوب بن شیبه سدوسی (م ـ ۲۶۲) و کتاب‌های علل از محمدبن عیسی ترمذی (م ـ ۲٧٩) و علی‌بن مدینی [۵٩۵](م ـ ۲۳۴) مسلم‌بن الحجاج (م ـ ۲۶۱) [۵٩۶]وابن ابی‌حاتم (م ـ ۳۲٧) [۵٩٧]و علی‌بن عمر دارقطنی (م ـ ۳٧۵) [۵٩۸]و حاکم نیشابوری (م ـ ۴۰۵) [۵٩٩].

کتاب دارقطنی موسوم به «العلل الواردة في الاحادیث النبویة» که جامع‌ترین کتاب در این مورد به شمار می‌آید به صورت مساند تنظیم و بالغ بر دوازده جلد است.

متأخرین نیز این کتاب‌ها را در علل تألیف کرده‌اند:

۱- «العلل الـمتناهیة [۶۰۰]في الاحادیث الواهیة» تألیف عبدالرحمن بن جوزی (م ـ ۵٩٧) و کتاب «الزهر المطلول [۶۰۱]في الخبر المعلول» تألیف ابن حجر عسقلانی، (م ـ ۸۵۲) و همچنین برخی از متأخرین در کتاب‌های حدیث نه به صورت مستقیم بلکه به صورت جنبی علت یا علل برخی از احادیث را بیان نموده‌اند مانند زیلعی در کتاب «نصب الرایه» و ابن حجر در «فتح الباری» و شوکانی در «نیل الاوطار» و ابن حزم در «المحلی» و ابن قیم در «تهذیب سنن ابی‌داود».

[۵٩۳] اصول الحدیث علومه ومصطلحه، مجد عجاج خطیب، ص ۲٩۱. [۵٩۴] همان. [۵٩۵] کشف الظنون، ج ۲، ص ۱۱۶۰ و علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص ۱۱۱. [۵٩۶] همان. [۵٩٧] همان. [۵٩۸] همان. [۵٩٩] همان. [۶۰۰] کشف الظنون، ج ۲، ص ۱۱۶۰. [۶۰۱] کشف الظنون، ج ۲، ص ٩۶۱.