۳- علم ناسخ و منسوخ
شعبۀ دیگری از علم الحدیث درایتی علم ناسخ و منسوخ است، که دربارۀ احادیثی بحث میکند که با هم به گونهای متعارض هستند که توافق بین آنها نه با قوانین (علم مختلف الحدیث) و نه از راه دیگر امکان ندارد، و تنها یک قاعده تعارض بین اینگونه احادیث را حل میکند و آن قاعده این است که هر کدام از آن دو حدیث تقدمش ثابت شد منسوخ به شمار میآید و آنچه تأخرش ثابت گردید ناسخ شمرده میشود [۶۱۰]و حکم ناسخ باقی و حکم منسوخ سپری شده است و تقدم و تأخر یکی از دو حدیث گاهی از راه بیان پیامبر جمعلوم میگردد و مانند این حدیث: «کنت نهیتکم عن زیارة القبول فزوروها» قبلاً شما را از دیدار مزارها منع کردهام، حالا از آن مزارها دیدار به عمل بیاورید و مانند این حدیث: «وکنت [۶۱۱]نهیتکم عن لحوم الاضاحی فوق ثلاث، فکلوا منها ما بدالکم» یعنی: قبلاً بیش از سه شبانهروز شما را از تناول گوشت قربانیها منع کردهام حالا هر زمانی به دست شما رسید تناول کنید». و گاه تقدم و تأخر یکی از دو حدیث و در نتیجه ناسخ بودن یکی و منسوخ بودن دیگری از راه تارخی و سیرهشناسی ثابت میگردد مانند این حدیث: «افطر الحاجم والـمحجوم» [۶۱۲]یعنی: حجامتکننده و حجامت شده هر دو روزهشان باطل میشود». و این حدیث: «احتجم وهو صائم محرم» [۶۱۳]یعنی: پیامبر جحجامت کرد در حالی که روزه بود و در حال احرام هم بود و چون طبق تاریخ و سیرهشناسی حدیث اول در رابطه با جعفربن ابیطالب و قبل از فتح مکه بوده وحدیث دوم راوی آن ابن عباس است که به هنگام فتح مکه با پدرش مسلمان شدهاست پسحدیث اول مقدم و منسوخ و حدیث دوم مؤخر و ناسخ است.
این شعبه از علم الحدیث درایتی از قدیمیترین شعبهها است و نخستین کسی که کتابی را در این زمینه نوشته است قتاده بن دعایه سدوسی (م ـ ۱۱۸) میباشد که فعلاً اثری از آن [۶۱۴]نمانده است و نووی گفته امام شافعی در زمینه [۶۱۵]این علم بسیار توانمند و از سابقین به شمار میآید. در قرن سوم و چهارم عدهای از محدثین در مورد ناسخ و منسوخ تألیفاتی نگاشتهاند از جمله امام احمدبن حنبل (م ـ ۲۴۱) و ابوداود سجستانی (م ـ ۲٧۵) و ابوبکر احمدبن محمد اثرم (م ـ ۲۶۱) و احمدبن اسحاق دیناری (م ـ ۳۱۸) و محمدبن بحر اصفهانی (م ـ ۳۲۲) و احمدبن محمد نماس (م ـ ۳۳۸) و ابومحمد قاسم بن اصبغ (م ـ ۳۴۰) و ابوحفص عمر احمد بغدادی معروف به ابن شاهین (م ـ ۳۸۵) [۶۱۶]و هبۀ بن سلامه (م ـ ۴۱۰) اما اکثر این کتابها به دست متأخرین نرسیده و تنها کتاب ابن شاهین باقی مانده و پس از تحقیق به وسیلۀ چند کارشناس احادیث در بیروت هم به چاپ رسیده است و کتاب ابن اثرم نیز باقی مانده ولی به صورت نامنظم و هنوز به چاپ نرسیده است و در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هشتم دو کتاب بسیار مهم به شرح زیر در این شعبه از علم الحدیث درایتی تألیف شدهاند:
۱- کتاب «الاعتبار، في الناسخ [۶۱٧]والمنسوخ من الآثار» تألیف ابوبکر محمدبن موسی حازمی [۶۱۸](م ـ ۵۸۴) است و کتاب بسیار جامع و پرمحتواست و بر مبنای ابواب فقهی مرتب شده و در هر باب روایایتی که تعارضی در بین آنها به نظر رسیده آورده شده است و پس از نقل آرای دانشمندان دربارۀ رفع تعارض آن روایتها، خود نیز نظر خود را اظهار نموده است.
۲- کتاب «رسوخ الاخبار في منسوخ الاخبار» تألیف ابواسحاق برهانالدین ابراهیم بن عمر جعبری (م ـ ٧۳۲).
[۶۱۰] منهل الحدیث، عبدالعظیم، زرقانی، ص ۱۱ و الرسالة المستطرفة، کتانی، ص ۶۰ به نقل صبحی صالح، ص ۱۱۲. [۶۱۱] شرح نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر، ابن حجر ص ۱۶. [۶۱۲] همان. [۶۱۳] همان. [۶۱۴] اصول الحدیث علومه ومصطلحه، مجد عجاج، ص ۲۸٩. [۶۱۵] تدریب الراوی، ج ۲، ص ۱٧. [۶۱۶] هدیة العارفین، اسماعیل باشا، ج ۵، ص ٧۸۱. [۶۱٧] تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۴، ص ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴. [۶۱۸] همان.