انواع علوم الحدیث
همانگونه که در صفحات پیشین بیان کردیم نوع اول از مرحلۀ ششم سیر تکاملی ضبط و ثبت احادیث را به وسیلۀ تألیف کتب مستقل و غیر مستقل نشان میداد، و نوع دوم از مرحلۀ ششم سیر تکاملی که جداسازی احادیث صحیح را از روایات غیر صحیح به وسیله تدوین «علوم الحدیث» یادآور میگردد اینکه به شرح زیر بیان میگردد:
علوم الحدیث، آگاهی و معرفتهایی است که در پرتو آنها، وضعیت احادیث از حیث صحت و ضعف متن و سند آنها و در نتیجه رد و قبول آن احادیث بررسی میگردد، و از دورۀ تابعین به بعد همواره علوم الحدیث به شکلی مورد استفاده قرار گرفته است، به عنوان مثال در دورۀ تابعین محدثین تصمیم گرفتند که بدون اطمینان از صحت اسناد روایتها، هیچ حدیثی را از کسی نپذیرند [۵۸۲]، و در دورۀ تابع تابعین نیز «فقه الحدیث» به معنای توجه به متن حدیث و پی بردن به مقاصد آن عمیقاً مورد توجه قرار گرفت، و سپس به موازات تعلیم و تعلم «علم الحدیث روایتی» که عبارت بود از روایت قول [۵۸۳]و فعل و تأییدات و صفات پیامبر ج«علم الحدیث درایتی» نیز که عبارت بود از اصول و قواعدی، که چگونگی راوی و مروی (و متن و سند) [۵۸۴]را از حیث رد و قبول نشان میداد متداول و تدریجاً به درجهای از تکمیل رسید که حاکم نیشابوری (م ـ ۴۰۵) در کتابش «معرفة علوم الحدیث» از پنجاه و دوم علم از این علوم نام برده است و این علوم را «اصول الحدیث» [۵۸۵]نیز گفتهاند.
در همین «علوم الحدیث یا علم الحدیث درایتی یا اصول الحدیث» اصطلاحات بسیاری وضع و متداول گردیده که به «مصطلحات الحدیث» معروف گشتهاند مانند: «صحیح، حسن، ضعیف، مسند، متصل، مرفوع، موقوف، مقطوع، مرسل، منقطع، معضل، مدلّس، شاذ، منکر، افراد، معلّل، مضطرب، مدرج، موضوع، مقلوب، عالی، نازل، مشهور، عزیز، غریز، مؤتلف و مختلف، متفق و مفترق و مسلسل و دهها اصطلاح دیگر» و در کتابهای علم الحدیث درایتی به تفصیل از آنها بحث گردیده است و تحقیقات نشان داده که نخستین شخصیتی که برای اولین بار اصطلاحات حدیث را مانند (خبر واحد، حجیت خبر واحد، عدالت راوی، عدم اعتبار خبر مرسل و خبر منقطع و.. . ) در رسایل اصولی و فقهی خود آورد، محمدبن ادریس معروف [۵۸۶]به امام شافعی (۲۰۴) بوده است، و در اوایل قرن سوم علیبن عبدالله مدینی (م ـ ۲۳۴) دو کتاب را به نامهای «اصول السنه» و «مذاهب المحدثین» و در انتهای همین قرن نیز ابوبکر احمدبن هارون کتابهایی را به نام «معرفة المتصل من الحدیث المرسل والمقطوع وبیان الطرق الصحیحة» و کتاب «معرفة اصول الحدیث» تألیف نمودهاند، اما اثری از آن کتابها باقی نمانده است و تنها نقل محدثین بعدی از آن کتابها امثال خطیب بغدادی از وجود آنها خبر میدهد، و در قرن چهارم آثار بسیاری در زمینۀ علوم الحدیث به رشتۀ تحریر کشیده شده است که قبل از همه قاضی ابومحمد حسنبن عبدالرحمن رامهرزی (م ـ ۳۶۰) کتاب «المحدث الفاضل بین الراوی والواعی» را تألیف نمود که ابن حجر گفته این کتاب نخستین تألیف [۵۸٧]در این علم به شمار میآید، سپس ابوالفضل صالحبن محمد تمیمی (م ـ ۳۸۴) کتاب «سنن الحدیث» را تألیف نمود، و در انتهای این قرن حاکم نیشابوری (م ـ ۴۰۵) کتاب «معرفة علوم الحدیث» را تألیف نمود، و در آن کتاب به تفصیل از علوم گوناگون حدیث بحث شده است و در سالهای اخیر به چاپ رسیده و مورد توجه محققان قرار گرفته است در اوایل قرن پنجم ابونعیم اصفهانی مطالب مهم و مفید را بر کتاب نیشابوری افزود، آنگاه خطیب بغداد (م ـ ۴۶۳) با تألیف کتابهای «الکفایة في معرفة [۵۸۸]الراویة» و «الجامع لاخلاق الراوی وآداب السامع» و «وشرف اصحاب الحدیث» [۵۸٩]و «الرحلة في طلب الحدیث» و «تقیید العلم» و.. . بحثهای مربوط به مصطلح الحدیث را از عمق و وسعت بیشتری برخوردار نمود، و ابوبکر بن لقطه دربارۀ خدمات ارزندۀ خطیب بغدادی به علم الحدیث درایتی گفته است: «کسانی که اهل انصاف هستند میدانند که محدثین بعد از خطیب بغدادی ریزهخوار خوان علم و معرفت و کتابهای او هستند».
قاضی عیاض (م ـ ۵۴۴) نیز در همین زمینه کتابی را بنام «الالماع الی معرفة الصول الروایة وتقیید [۵٩۰]السماع» تألیف نمود سپس ابوحفص عمربن عبدالمجید (م ـ ۵۸۰) کتاب «ما لایسع [۵٩۱]المحدث جهله» را تألیف کرد. آنگاه نوبت به تقیالدین عمروبن عثمانبن صلاح معروف به ابن الصلاح کُرد شهرزوری رسید، که در قرون هفتم مهمترین کتاب مصطلح الحدیث را بنام «مقدمه [۵٩۲]ابن الصلاح» تألیف نمود، ابن الصلاح، در آن هنگام که به عنوان نخستین استاد و رئیس «دارالحدیث اشرفیه» در دمشق انتخاب گردید، کتابهای حاکم نیشابوری و خطیب بغدادی را پایۀ تدریس و محور بحث خود قرار داد، و از جمعآوری مطالب آنها و نقل بسیاری از آراء متقدمان و تحقیقاتی که خود کرده بود کتاب «مقدمه ابن الصلاح» را تألیف نمود که مشتمل بر شصت و پنج نوع از علوم حدیث است، و آنچه بر اهمیت این کتاب افزود این بود که پایه و اساس تألیفات بعد از خودش قرار گرفت و جمعی از برجستهترین رجال علم مانند شرفالدین نووی (م ـ ۶٧۶) و قاضی بدرالدین جماعه (م ـ ٧۳۳) و عمربن رسلان بلقینی (م ـ ۸۰۵) به تلخیص آن مبادرت ورزیدهاند و جمعی مانند زینالدین عراقی (م ـ ۸۰۶) و بدرالدین زرکشی (م ـ ٧٩۴) و ابن حجر عسقلانی (م ـ ۸۵۴) افاداتی و توضیحاتی بر مقدمه ابن الصلاح نوشتهاند و جمع دیگری مانند زینالدین عراقی (م ـ ۸۰۶) و جلالالدین سیوطی آن را به نظم کشیدهاند که به «الفیه حدیث» مشهور شده است.
کتاب دیگری که در شرح و توضیح مصطلح الحدیث مورد توجه دانشمندان واقع شده کتاب «نخبه الفکر في مصطلح اهل الاثر» تألیف احمدبن حجر عسقلانی (م ـ ۸۵۲) است، مؤلف خود شرحی هم بر آن نوشته و آن را «نزهه النظر فی توضیح نخبه الفکر» نامیده است و برخی از دانشمندان حواشی بر این متن و شرح نوشتهاند.
مورخان حدیث، اوایل قرن دهم را تا اوایل قرن حاضر دوران رکود و جمود تألیفات علم الحدیث به شمار میآورند و اوایل قرن حاضر را زمان حرکت مجدد قلمها جهت تألیف کتابهای این علم میدانند و در این عصر کتب جامع و مفیدی در این علم تألیف شدهاند که از جملۀ آنها: «قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث» تألیف جمالالدین قاسمی و کتاب «علوم الحدیث و مصطلحه» تألیف صبحی صالح و کتاب «قواعد اصول الحدیث» تألیف احمد عمر هاشم، و کتاب: «قواعد فی علم الحدیث تألیف حبیب احمد کبرانوی، و کتاب: «اصول الحدیث، علومه ومصطلحه» تألیف محمد عجاج خطیب، و کتاب «نشأة علوم الحدیث ومصطلحه» نیز از همین دانشمند، و کتاب «الوسیط فی علوم ومصطلح الحدیث» تألیف محمد ابوشهبه، و کتاب «مباحث فی علوم الحدیث» تألیف مناع القطان، و کتاب «منهج النقد فی علوم الحدیث» تألیف نورین عتر و.. . .
علوم متعددی، در سیر تکاملی جداسازی احادیث صحیح از روایات غیر صحیح زیربنای «علم الحدیث درایتی یا اصول الحدیث» هستند که اینک مهمترین آنها را بیان بنماییم.
[۵۸۲] صحیح مسلم، ج ۱، ص ۳٩ به نقل تاریخ عمومی حدیث. [۵۸۳] علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص ۱۰۵ به نقل از المنهل الحدیث، ص ۳۵، محمد عبدالعظیم زرقانی. [۵۸۴] تدریب الراوی، سیوطی، ص ۳ و ۴، به نقل صبحی، ص ۱۰۶ و کفایة، خطیب بغدادی، ص ۸۱ و ۱۰۱، به نقل صبحی، ص ۱۰٧. [۵۸۵] المختصر فی علم رجال الاثر، عبدالوهاب، ص ۸، به نقل صبحی صالح، ص ۱۰۶. [۵۸۶] امام شافعی مؤلف الرساله و اولین تألیف در مطالب مربوط به اصول الفقه و مصطلحات حدیث است به تجزیه و تحلیل زندگانی امام شافعی، ص ۱۰۵ تألیف نگارنده مراجعه شود. [۵۸٧] تدریب الراوی، ج ۱، ص ۳۲ و شرح نخبة الفکر، ابن حجر عسقلانی صفحات اولیه. [۵۸۸] کشف الظنون، ج ۲، ص ۱۴٩٩ و ۴۴. [۵۸٩] همان. [۵٩۰] کشف الظنون، ج ۱، ص ۱۵۸ کتاب را چنین نام برده است «الالماع في ضبط الراویة والسماع». [۵٩۱] کشف الظنون، ج ۲، ص ۱۵٧۵. [۵٩۲] در کشف الظنون، ج ۲، ص ۱۱۶۱ بنام «علوم الحدیث» و به احسن تصنیف از آن بحث شده و در دو صفحه از دانشمندانی بحث کرده که آن را اختصار یا شرح کردهاند.