سیر و سفر برای استماع و روایت حدیث
قبل از آنکه به شرح مرحلۀ چهارم یعنی «صحیحنویسی» بپردازیم مطلب «سیر و سفر برا استماع و روایت حدیث» را توضیح میدهیم که مدتها قبل از تدوین کتب احادیث آغاز گشته، و در تمام مراحل سیر تکاملی تدوین حدیث ادامه یافته است، و به ویژه در آن سالهایی که تدوین کتب حدیث به شیوههای گوناگون سیلآسا جریان یافته بود، سیر و سفر نیز از دیار دور و نزدیک به مدینه «دارالسنة» [۲۵۶]و به بصره و کوفه و بغداد و غیره آغاز گردید، البته این سیر و سفر قبلاً و در قرن اول هجری آغاز شده بود و صحابی بزرگوار، ابوالدرداء (م ـ ۲۲) میگفت اگر فهم آیهای از آیههای خدا برای من مشکل و خستهکننده شود و برای حل آن جز مردی که در برک الغماد [۲۵٧](پنج روز راه دور از مدینه) منزل کرده کس دیگری را پیدا نکنم شخصاً به نزد آن مرد سفر میکنم، و همچنین صحابی بزرگوار و بسیار با علم جابربن عبدالله (م ـ ٧۸) شتری را خرید و او را از وسایل سفر بار کرد و سوار بر آن شتر یک ماه راه رفت و به شام رسید، تا در مورد حدیث [۲۵۸]قصاص از عبدالله بن (اُنیس) سؤال کند، و سیر و سفر به مناطق بسیار دور برای استماع یک حدیث بسیار متداول بود و سعیدبن مسیب [۲۵٩](م ـ ۱۵۰) گفته است: من برای استماع و روایت حدیثی از کسی گاهی شبها و روزها راه رفتهام و ابوقلابه (م ـ ۱۰۴) گفته است، سه روز در مدینه ماندم و کاری نداشتم جز اینکه حدیثی که در نزد مردی بود که سفر رفته بود آن حدیث را از او استماع و روایت کنم.
هر چه روزگار بیشتر سپری میگردید، میل مردم نسبت به سیر و سفر برای گردآوری احادیث بیشتر میشد، مکحول (م ۱۱۲) میگوید: من در مصر بردۀ یک زن هذیلی بودم وقتی مرا آزاد کرد از مصر خارج نشدم تا تمام احادیثی که در آنجا بود حفظ کردم، سپس به عراق آمدم و تمام احادیث آنجا را هم حفظ کردم، آنگاه به شام آمدم و تمام احادیث آنجا را هم حفظ کردم و احادیث آنجا را غربال میکردم و همهاش از (نَفَل) سؤال میکردم و کسی را ندیدم که درباره آن چیزی به من بگوید تا به پیرمردی رسیدم که او را (زیادهبن جاریه تیمیمی) میگفتند و به او گفتم آیا درباره نَفَل چیزی شنیدهای؟ گفت بلی از حبیببن مسلمۀ (فهری) شنیدم میگفت من خود حضور داشتم که پیامبر ج«نَفَل الرّبع فی البدءة [۲۶۰]و الثلث فی الرّجعة» یعنی: به ستونی از سپاه که همراه سپاه و در آغاز کار به دشمن حمله کرده بود یک چهارم و به ستونی از سپاه که بعد از برگشتن سپاه به دشمن حمله کرده بود یک سوم جایزه اعطا فرمود [۲۶۱]و همین تشنگی مفرط نسبت به استماع و گردآوری احادیث موجب گردید که احمدبن حنبل از بغداد به مکه و مدینه و بصره و کوفه [۲۶۲]و یمن سفر کرد و با استماع و اخذ احادیث از سفیان بن عیینه و اسحاقبن راهویه و ابوداود طیالسی و امام شافعی [۲۶۳]و علی بن مدینی و.. . و به گفته ابوزرحۀ رازی [۲۶۴]روایات خود را به یک ملیون [۲۶۵]رسانید و همچنین بخاری در سال ۲۱۰ در سن [۲۶۶]شانزده سالگی به خراسان و عراق و حجاز و شام و مصر و نیشابور برای استماع و روایت احادیث سفر کرد [۲۶٧]و در نتیجه، روایتهایی خود را به ششصد هزار [۲۶۸]حدیث رسانید و مسلم محدث نیز در حوالی سالهای ۲۲۴ برای استماع و روایت احادیث از نیشابور راهی عراق و حجاز و شام و مصر و.. . گردید [۲۶٩]و در نتیجه روایتهای خود را به سیصد هزار حدیث رساند، و همچنین عبدان [۲٧۰]یعنی احمدبن موسی جوالیقی (م ـ ۳۰۶) هجده مرتبه به بصره مسافرت کرد تا آنچه اهل این شهر از سنن که فقط ابوایوب سجستانی آنها را جمعآوری کرده است گردآوری نماید.
هر ماه و هر سال سیر و سفر راویان احادیث به کشورها و به شهرهای اسلامی بیشتر میگردید، و آمد و شد آنان شهرها و روستاهای جامعۀ بزرگ اسلامی را چنان به یکدیگر متصل کرده بود، که کلاً به صورت یک دهکدۀ بزرگ درآمده بود، و اکثریت قاطع کسانی که به این سیر و سفرها علاقه داشتند و برای استماع احادیث به جاهای بسیار دوری سفر میکردد جز هدف فرهنگی و گسترش بیشتر دایرۀ معارف اسلامی هدف دیگری را نداشتند و اقلیتی نیز هدفهای اقتصادی و مالی را منظور مینمودند از جمله یعقوب بن ابراهیم که این حدیث ابوهریره را «مبنی بر نهی غسل کردن در آب راکد در صورتی که نجسی در آن افتاده باشد»، در حفظ داشت این حدیث را تنها در برابر یک دینار (یک مثقال طلا) همراه سلسله و سند [۲٧۱]برای کسی روایت میکرد، و روی ابونعیم فضلبن دکین از این هم عجیبتر بود، وی در حالی که امام محدث و مقام والای حافظ را داشت، یکی از شاگردانش علیبن جعفر دربارۀ اجره گرفتن او در مقابل روایت احادیث چنین میگوید: «حدیثی [۲٧۲]را که او در حفظ داشت هر گاه او روایت میکرد و ما مینوشتیم درهمهای سالم و بدون عیب را از ما میگرفت و اگر درهم شکسته میدادیم، کسری آنها را علیحده از ما میگرفت [۲٧۳]، اما بعد از مشاهدۀ چند نمونه و دو سه اتفاق از این قبیل، دانشمندان آگاه و فقها و محدثین بصیر و پرهیزگار آن اندازه این اجره گرفتن در استماع احادیث را مذمت کردند و آن را ارتشاء در تعلیم خواندند، که آن اقلیت طمعکار را نیز از این اجره گرفتن مذموم منصرف نمودند، و کار به جایی رسید که اگر کسی به طیب خاطر هم میخواست در مقابل روایت حدیثی، چیزی را به کسی بدهد حافظ حدیث به شدت با او برخورد میکرد و میگفت، مادامی که از این پیشنهاد دست برنداری من حدیث را برای تو روایت نمیکنم همانگونه که محمدبن عجاج [۲٧۴]گفته: «مردی که میخواست حدیثی را از صمادبن سلمه (م ـ ۱۶٧) استماع کند سوار بر کشتی در دریای چین به سوی او شتافت و یک ارمغانی برای او برده بود، حماد گفت تو در بین دو چیز مختار هستی میخواهی این ارمغان را میگیرم ولی حدیث را رایت روایت نمیکنم و اگر استماع حدیثم را میخواهی ارمغانت را به هیچوجه نمیپذیرم، آن مرد گفت ارمغانم را قبول مکن و حدیث را [۲٧۵]برایم روایت کن.
[۲۵۶] تاریخ طبری، ص ۱۸۲۰، به نقل صبحی، ص ۴۲. [۲۵٧] معجم البلدان، یاقوت حموی، ج ۱، ص ۵٩۰ و ۵۸٩. [۲۵۸] الجامع لاخلاق الراوی، ج ٩، ص ۱۶۸ و تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۴۳ (جابربن عبدالله). [۲۵٩] الجامع لاخلاق الراوی، ج ٩، ص ۱۶٩ و تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۱، ص ۴۵، به نقل از صبحی صالح، (علوم الحدیث)، ص ۴٧. [۲۶۰] در نهایه ابن اثیر، ج ۱ ب و د و ج ۵ ن و ف در شرح آن حدیث آمده است: «نَفَل» با فتحه به معنی غنیمت و با سکون به معنی زیاده و در حدیث آمده: «انّه نقّل في البدءة الرّبع وفي الرجعة الثلث» که مقصود از «بدءة» ابتدای جنگ و مقصود از رجعت برگشتن از جنگ است، خلاصه هر گاه ستونی همراه سپاه به دشمن حمله کرد جایزه او یک چهارم و هر گاه بعد از برگشتن سپاه حمله کرد چون مشقت بیشتر و خطر زیادتر است جایزه آنها یک سوم است. [۲۶۱] صبحی صالح، علوم الحدیث، ص ۴٧. [۲۶۲] البدایة والنهایة، ج ۱۰، ص ۳۴. [۲۶۳] همان. [۲۶۴] تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۲، ص ۴۳۱. [۲۶۵] همان. [۲۶۶] ارشاد الساری، قسطلانی، ج ۱، ص ۳۲، به نقل از ابن حجر عسقلانی. [۲۶٧] همان. [۲۶۸] الحدیث و المحدثون، ص ۳٧۸. [۲۶٩] همان. [۲٧۰] معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۱۴. [۲٧۱] کفایه، خطیب، ص ۱۵۶ و شرح سیوطی بر سنن نسائی، ج ۱، ص ۴٩. [۲٧۲] الباعث الحثیث، ص ۱۱۶ و الکفایه، ص ۱۵۶، به نقل صبحی، ص ۵٧. [۲٧۳] همان. [۲٧۴] صبحی صالح، علوم الحدیث، ص ۵٩، به نقل از کفایه، خطیب، ص ۱۵۳. [۲٧۵] همان.