آغاز زمزمۀ کتابت احادیث
تا اواخر حکومت بنیامیه و تا عصر خلافت عمربن عبدالعزیز، نه تنها احادیث، بلکه اصول قبول روایت آنها و قوانین جرح و تعدیل و علم الرجال نیز به صورت کتاب و نوشته وجود نداشت، و تنها از راه نقل، از سینهای به سینۀ دیگر منتقل میشدند، و در آن زمان، نه تنها دربارۀ امور مربوط به احادیث، درباره هیچ یک از معارف دینی جز قرآن هیچ کتاب دیگری وجود نداشت و مقارن آن روزگار، کمکم زمزمۀ یادداشت احادیث به گوش میرسید و کفّه مجوزین کتابت احادیث و همچنین معارف دیگر اسلامی سنگینتر میگردید از جمله سعیدبن جبیر [۱۱۴](م ـ ٩۵) شدت علاقه خود را به یادداشت احادیث با این عبارت ابراز میداشت که میگفت:
«من در آن در حالی که در بین عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس (هر سه سوار بر شتر) راه میرفتم حدیثی را که از آنان استماع میکردم، بر تخته چوب جهاز شترم مینوشتم و هنگامی که پیاده میشدم آن را در برگ از کاغذ [۱۱۵]مینوشتم، و همچنین سعیدبن مسیب [۱۱۶](م ـ ۱۰۵) به شاگردش ابن حرمله اجازۀ یادداشت حدیث داد وقتی که از بدی حافظۀ خود به نزد او شکوی کرد [۱۱٧]، و شعبی (م ـ ۱۰۴) عبارت [۱۱۸]معروف «الکتاب قید العلم»را که بخشی از حدیث مرفوع پیامبر جاست، و صحابیها و تابعین آن را روایت کردهاند، او هم آن را چند بار تکرار میکرد، و مردم را از فایدۀ نوشتن احادیث آگاه مینمود، و میگفت: هر گاه چیزی از من شنیدی آن را یادداشت کن حتی اگر بر دیوار [۱۱٩]باشد و در میان ترکۀ او کتابی دیده شد که دربارۀ فرایض [۱۲۰]و جراحات نوشته شده بود و دو امر کلی موجب ایجاد چنین زمزمهای شده بود، یکی کم شدن حافظههای پر قدرت و اصیل عربی با تغییر محیطها و اختلاط با اقوام گوناگون و ایجاد پارازیتهای ناموزون در فضای زندگی، و دیگری توسعۀ شگفتانگیز جهان اسلام در آن روزگار به حدی که از طرف جنوب تا کرانههای اقیانوس هند و از طرف شمال تا آن سوی دریای خزر و از طرف شرق تا کاشمر در مرز چین و از مغرب تا اندلس (اسپانیا) و اعماق اروپا پیش رفته بود و «سمحبن مالک» فرماندۀ نظامی نیروهای مسلح در شمال اسپانیا در دوره خلافت «عمربن عبدالعزیز» طی دو مرتبه حمله به کشور فرانسه تا «تولوز» پیشروی کرده بود و بسیار بدیهی به نظر میرسید که گسترش معارف اسلامی به ویژه انتشار احادیث که خواستۀ پیامبر جدر حدیث: «نضّر الله إمرأً سمیع حدیثاً فادّاها کما سمعها» بود در جهانی با آن همه وسعت و عرض و طول، هرگز تنها کار ضبط حافظهها و بیان زبانها و سیر و سفر با وسایل ابتدایی آن روزی نبود، بلکه فعالیت مستمر کاتبان و زبان قلمها و ثبت کتابها و پرواز اوراق و برگها از مرکز «دارالسنه» و سایر مراکز، به دورترین نقاط جهان وسیع اسلام را میطلبید، و در همان شرایط که زبان در حال جامعۀ بزرگ اسلامی چنین نقاطی را در وسایل انتشار معارف اسلامی میخواست، یکی از بزرگان تابعین «عمربن عبدالعزیز» به اقتضای حکمت الهی گویی برای پاسخ به خواست زبان حال جامعۀ بزرگ اسلامی زمام امور مسلمین را در دست گرفت، چون علاوه بر اینکه یک تابعی پرهیزگار و یک حاکم بسیار عادل بود و از حیث نبوغ و مهارت در علوم، نخستین [۱۲۱]متکلم در کلام اهل سنت و از تئوریسینهای برجستۀ مکتب اهل تسنن به شمار میآمد، صدور فرمان او مبنی بر تدوین و نگارش کتب احادیث، با اینکه بیسابقه بود، و در عصر خلفای راشدین نیز با وجود اقدام به آن همه «اولیات» و نوآوریهای لازمۀ گسترش دایره اسلام به آن اقدام نشده بود بدون مانع اجرا گردید و قبل از هر جا این فرمان را به مدینه که به «دارالسنه» [۱۲۲]معروف و خودش دوازده سال امارت آنجا را داشته بود، و به عامل خود در مدینه «ابوبکر محمدبن عمربن انصاری» که علاوه بر سمت امارت سمت قضاوت را هم داشت و به گفته مالکبن انس از وی داناتر [۱۲۳]در امر قضاوت کسی وجود نداشت به عبارت زیر صادر نمود: «اُنظر ما کان من حدیث رسول الله جاو سنّته فاکتبه، فانی قد خفت دروس العلم وذهاب العلماء ولایقبل الاّ حدیث [۱۲۴] النّبی جولیفشوا العلم ولیجلسوا حتّی یعلم من لایعلم فان العلم لایهلك حتی یکون [۱۲۵]سرّاً» یعنی: «توجه کن آنچه از احادیث پیامبر خدا جدر آنجا موجود است، به قید کتابت درآور، زیرا من نگرانم که علم محو شود و علما از بین بروند، و جز حدیث پیامبر جچیز دیگری مورد قبول نمیباشد و علم را آشگار کنید، و برای گسترش آن جلساتی را تشکیل دهید، تا در نتیجه آن کسانی که بیعلم هستند تعلیم بیابند، زیرا علم محو و نابود نمیشود مگر هنگامی که از مردم پوشیده میگردد و به صورت رازهای سرّی درمیآید».
عمربن عبدالعزیز در اثنای آن فرمان بر دو نکته تأکید کرده بود: «اول اینکه تنها آنچه از حدیث رسولالله جبرای تو ثابت [۱۲۶]شد آن را به قید نگارش درآور (نه حدیث غیر ثابت و نه سخن دیگران) دوم روایت احادیثی که نزد دو تن یکی عمره [۱۲٧]دختر عبدالرحمن انصاری و دیگری قاسم بن محمدبن [۱۲۸]ابیبکر است، حتماً به قید نگارش درآورید» زیرا این دو تن از شاگردان [۱۲٩]امالمؤمنین عایشه (ل) و از آگاهترین مردم [۱۳۰]به احادیث روایت شده عایشه امالمؤمنین بودهاند.
عمربن عبدالعزیز نظیر همان فرمانی را که برای ابن حزم فرستاد به تمام عاملان خود در همۀ استانها و شهرهای [۱۳۱]بزرگ فرستاد و نخستین کسی که در زمان حیات عمربن عبدالعزیز به اطاعت از این فرمان موفق شد دانشمند معروف حجاز و شام محمدبن مسلمبن شهاب زهری مدنی (م ـ ۱۲۴) بود که کتاب حدیثی را [۱۳۲]به نگارش درآورد، و عمربن عبدالعزیز دفاتر بسیاری [۱۳۳]را از رونویسی آن کتاب تهیه کرد و به همۀ جاهای دور و نزدیک جهان اسلام فرستاد، و زهری از این راه حق داشت که به اقدام خود افتخار کند و بگوید: «لم یدوّن هذا العلم أحدٌ قبل تدوینی» یعنی: در تدوین این علم و نگارش کتاب حدیث کسی بر من [۱۳۴]سبقت نگرفته است، و همین زهری گفته است: «ما محدثان از نگارش امتناع میداشتیم [۱۳۵]، اما این اُمرا بودند که ما را به کتابت وادار نمودند، پس صلاح دیدیم که احدی از مسلمانان را از نوشتن باز نداریم» [۱۳۶].
صدور فرمانهای عمربن عبدالعزیز در زمینۀ نگارش کتب حدیث برای تمام اُمرا و خلفای بعدی سرمشق گردید، و در یک زمان از تمام شهرهای بزرگ و کوچک نگارش کتب احادیث آغاز گردید، و چون تاریخ شروع یکایک کاتبان و مصنفان دقیقاً با ماه و سال معلوم نبوده است، دربارۀ نخستین کسی که به نگارش کتاب حدیث پرداخته نظرهای زیر اظهار گردیده است:
۱- ذهبی [۱۳٧]در شرح حال خالدبن معدان نوشته است که وی هفتاد تن از صحابی را دیده، و دانش وی نیز در مُصحفی جمع شده است آنگاه از قول سفیانبن عیینه افزوده است «احدی بر خالدبن معدان (در این زمینه) تقدّم ندارد، وی متوفی (م ـ ۱۰۳ یا ۱۰۴) بوده است.
۲- برخی همان ابن حزم را ـ که نخستین کسی بود عمربن عبدالعزیز فرمان نگارش کتاب حدیث را برای او فرستاد ـ آغازکنندۀ نگارش کتاب حدیث [۱۳۸]میدانند، ولی کسی از نوشتههای او خبری نداده است و مالکبن انس میگوید من از پسر ابن حزم دربارۀ کتبی که پدرش تدوین کرده است پرسش کردم، او در پاسخ گفت این کتابها از بین رفتهاند.
۳- ابن حجر عسقلانی [۱۳٩]ربیعبن صبیح و سعیدبن عروبه را که هر دو بصری بودهاند آغازکنندگان نگارش کتاب حدیث شمرده و برخی ابن جریج که مکی و سعیدبن عروبه که بصری بوده آغازکنندگان تدوین کتب حدیث به شمار آوردهاند، و در کتاب «علل احمدبن حنبل» [۱۴۰]از قول فرزندش آمده است که: «به پدرم گفتم اولین کسی که به تصنیف اقدام نمود چه کسی بود؟ پدرم گفت: ابن جریج و سعیدبن عروبه و سپس از قول ابن جریج نقل کرد که: «احدی قبل از من به تصنیف دانش چنانکه من انجام داده بودم نپرداخت» [۱۴۱].
[۱۱۴] تقیید العلم، خطیب بغدادی، ص ۱۰۳ و جامع بیان العلم، ابن عبدالله اندلسی، ص ٧۲ از ج ۱. [۱۱۵] همان. [۱۱۶] جامع بیان العلم، ج ۱، ص ٧۳ و تقیید العلم، ص ٩٩ و ۱۰۰. [۱۱٧] همان. [۱۱۸] همان. [۱۱٩] همان. [۱۲۰] تاریخ بغداد، خطیب، ج ۱۱، ص ۲۳۲، به نقل علوم الحدیث، صبحی صالح، ص ۳۵ و ۳۶. [۱۲۱] فرقههای اسلامی، دکتر حسین عطوان، ص ۳۳۳ به نقل از الفرق بین الفرق، ص ۱۴. [۱۲۲] علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح به نقل از تاریخ طبری، ص ۱۸۲۰. [۱۲۳] تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۴۱. [۱۲۴] همان. [۱۲۵] همان. [۱۲۶] همان. [۱۲٧] تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۳۰۰، صبحی صالح، ص ۳٧. [۱۲۸] همان. [۱۲٩] همان. [۱۳۰] همان. [۱۳۱] الرسالة المستطرفة، ص ۴، به نقل از صبحی، ص ۳٧. [۱۳۲] همان. [۱۳۳] جامع بیان العلم، ج ۱، ص ٧۶. [۱۳۴] الرسالة المستطرفة، کتانی، ص ۴ به نقل از صبحی، ص ۳۸. [۱۳۵] الاضواء، ابوریه، ص ۲۶۲، به نقل از تقیید العلم و جامع بیان العلم و فضله، ج ۱، ص ٧٧ و طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۱۳۵ به نقل از صبحی، ص ۳۸. [۱۳۶] همان. [۱۳٧] تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج ۱، ص ٩۳. [۱۳۸] تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۴۰. [۱۳٩] قواعد التحدیث، جمالالدین قاسمی، ص ٧۰، به نقل از فتحالباری. [۱۴۰] علل ابن حنبل، ج ۱، ص ۲۴۸. [۱۴۱] همان.