سخنی با نبی رحمت ج
ای نبی رحمت! و ای سروری که حضرت احدیت وجودت را مایهی رحمت برای تمام جهانیان قرار داد! ای رسول «رؤوف» و «رحیم»ی که پروردگار مهربان به وسیلهی شما، ما بیچارگان را
از «ظلمات» به سوی «نور» / از «ضلالت» به سوی «هدایت» /
از «جهل» به سوی «علم» / از «ضعف» به سوی «قوّت» /
از «پستی» به سوی «بلندی» / از «تفرقه» به سوی «وحدت» /
از «نزاع» و «خصومت» به سوی «محبّت» و «الفت» هدایت نمود تا جایی که به مقام «بهترین امت» برای «هدایت بشریت» نائل آمدیم.
صد هزاران آفرین بر جان تو بر قدوم و دور فرزندان تو
آن خلیفه زادگان مُقبلَت زادهاند از عنصر جان و دلَت
این تُحفهی ناچیز را از این مسکین درمانده قبول فرما، که بقدر وسع و علم خویش آن را نگاشتهام، نه در حد وصف شما، من کجا و تعریف و تمجید شما کجا که پروردگار عالم وصفت به «طه» و «یس» نمود و جبریل ثناخوانت گشت!
ای فرشتهی نجات بشریت! براستی تمامی روزهای زندگی نورانیات برای جامعهی بشریت درس و پند است؛ از همان دوران کودکی و یتیمی، تا دوران جوانی و دلیری و دوران نبوت و رسالت. اما افسوس و صد افسوس! که ما مسلمانان قرن تکنولوژی و پیشرفت صنعتی، سیره و روش زیبای تو را فراموش کرده و به غرب و فرهنگ فرنگ روی بردهایم.
در عجم گر دیدم و هم در عربمصطفی نایاب و ارزان بولهب
این مسلمانزادهی روشن دماغظلمت آباد و ضمیرش بیچراغ
این زخود بیگانه، این مست فرنگنان جو میخواهد از دست فرنگ
آتش افرنگیان بگداختشیعنی این دوزخ، دگرگون ساختش
در جوانی نرم و نازک چون حریرآرزو در سینهی او زود میر
تا دل او در میان سینه مُردمینیندیشد مگر از خواب و خورد
قُم باذنی گو و او را زنده کندر دلش الله هو را زنده کن
آری! باید اعتراف کنیم که ما نیز سنتهای زیبایت را فراموش نموده و به دنیا و راحتی آن روی آوردهایم
ننالم از کسی مینالم از خویش که ما شایان شأن تو نبودیم
ای نبی رحمت! ای نبی رئوف و رحیم! سنتت درمان تمامی دردهای ماست و ما را به خویشتن باز میگردانت، چراکه از هر مادری مهربانتری و از هر پدری مشفقتری!
آخر دعوانا إن الحمد لله ربالعالمین
مسکین بیمایه، محمد ایوب گنجی
ربیع الاول ۱۴۲۷ قمری
اردیبهشت ماه ۱۳۸۵ شمسی،
مسجد قُبا سنندج