۲) پیمان اخوّت و برادری
اقدام دوم پیامبر جدر مدینهی منوّره «پیمان اخوّت و برادری» میان مسلمانان «مهاجر» و «انصار» بود.
پیامبر جبه خوبی میدانستند که برای ایجاد حکومت اسلامی نیاز به وحدت و یکرنگی میباشد.
آری! بعضی مسائل موردی و عارضی بودند که میبایست با سرعت هر چه تمامتر و در عین حال حکیمانه و خردمندانه حل میشدند. مهمترین مسئله از این دست آن بود که در مدینه دو دسته بودند: یک دسته از آنان در شهر و دیار و در کنار اموال و خدم و حَشَم خودشان بودند؛ تنها نگرانی آنان در حدّ نگرانی انسانی بود که در کمال امن و امان در خانه و کاشانهی خویش به سر میبرد. اینان «انصار» بودند، که از دیرباز در میان ایشان دشمنی ریشهدار و نفرت دیرینه برقرار بود.
دستهی دیگر از مسلمانان، همهی چیزهای از این قبیل را از دست داده بودند، و جانشان را برداشته و به مدینه گریخته بودند. اینان «مهاجرین» بودند. ملجأ و مأوایی نداشتند که به آن پناه ببرند؛ شغلی نداشتند که از راه آن تأمین معاش و رفع نیاز کنند؛ ذخیره و پساندازی هم نداشتند که به نوعی گذران کنند.
شمار آن پناهندگان به مدینه نیز کم نبود، و هر روز بر شمارشان افزوده میشد. اذن هجرت برای هر انسان مؤمن به خدا و رسول صادر شده بود؛ و معلوم است که مدینه نیز آن چنان ثروت فراوانی نداشت که با حضور انبوه پناهندگان موازنهی اقتصادیاش بر هم نخورد. در همین موقعیت دشوار، نیروهای دشمن نیز در برابر اسلام و مسلمین دست به دست هم داده بودند، و به نوعی مسلمانان مدینه را تحریم اقتصادی کرده بودند؛ چنانکه ورود قوت و غذا به مدینه رو به کاهش گذاشته بود، و اوضاع و احوال روز به روز سختتر و دشوارتر میگردید [۵۸].
در این بحبوحه و پریشانی، پیامبر جبا اقدامی بسیار شگفتانگیز که تا امروز تاریخ نظیر آن را به خود ندیده و به عنوان برگ سبز و نورانی تاریخ بشریت ثبت گردیده است، «عقد اخوّت و برادری» را میان مهاجرین و انصار برقرار کرد.
بدین ترتیب بین هر فرد مهاجر و یک نفر انصار، پیوند برادری برقرار میساخت و از آن لحظه به بعد این دو نفر همانند دو برادر تنی و حقیقی به شمار میآمدند که در صورت فوت انصاری، برادر مهاجری از ایشان ارث میبرد.
و بدین شکل مهاجرینی که همهی ثروت و دارایی خویش را در مکه به خاطر هجرت به سوی رسول الله جبه جای گذاشته بودند از فقر و تنگدستی و بیخانمانی در آمدند و با انصاریهایی که مقیم مدینه بودند و بر آب و خاک و کشاورزی خویش قرار داشتند، شریک شدند.
علاّمه ابن قیم/در زاد المعاد میگوید:
«رسول الله جدر منزل اَنس بن مالکسـ که هنوز نوجوان بود ـ در میان ۹۰ تن از انصار و مهاجرین عقد اخوّت و برادری بست؛ ۴۵ تن از مهاجرین با ۴۵ تن از انصار» [۵۹].
﴿ إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ﴾[الأنفال: ۷۲].
«بیگمان کسانی که ایمان آوردهاند و (از خانه و کاشانهی خویش) مهاجرت کردهاند و با جان و مال خود در راه خدا (به تلاش ایستادهاند و) جهاد نمودهاند (و لقب مهاجرین را برازندهی خود گرداندهاند،) و کسانی که (مهاجرین را در منزل و مأوای خود) پناه دادهاند و (ایشان را با جان و مال) یاری نمودهاند (و از سوی خدا و پیغمبر لقب انصار دریافت داشتهاند،) برخی از آنان یاران برخی دیگرند (و مسؤل و متعهد در برابر یکدیگرند)».
رسولالله جمیان مهاجرین و انصار پیوند برادری برقرار نمود. این برادری بر اساس مواسات و غمخواری بود. انصار در این برادری از یکدیگر سبقت میگرفتند. حتی گاهی کار به قرعه میکشید، آنها به مهاجرین دربارهی خانه، وسایل، اموال، زمینها و حیوانات خود اختیار داده، آنها را بر خود ترجیح میدادند.
گاهی انصاری به مهاجری میگفت: نصف اموال من از آن شماست آن را ببر، و من دو خانم دارم، هر کدام مورد پسند شماست، آن را طلاق میدهم.
امّا مهاجر جواب میداد: خداوند در اهل و مال شما برکت بدهد، شما فقط مرا به بازار راهنمایی فرمایید.
از جانب انصار، ایثار و خودگذشتگی بود و از جانب مهاجر، خودداری و غزّت نفس [۶۰].
جهان، پیوسته بر این ایثار و از خودگذشتگی انصار افتخار میکند، حالا بنگریم که مهاجرین در مقابل این همه گذشت و ایثار انصار چه واکنشی از خودشان نشان میدهند؟ هنگامی که سعد بن ربیعساموال و دارایی خود را بر عبدالرحمن بن عوفسعرضه داشت و درخواست کرد که نصف آنها را قبول نماید، وی اظهار داشت: خداوند در دارایی تو برکت عنایت کند، مرا به بازار مدینه راهنمایی کن! سعد بن ربیعساو را به «قینقاع» بازار معروف مدینه راهنمایی کرد، عبدالرحمن به آنجا رفت و مقداری روغن و پنیر خرید و با آن تجارت میکرد، طی چند روز، درآمدی حاصل شد که توانست با آن، هزینههای ازدواج خود را بپردازد و رفته رفته، چنان در شغل تجارت پیشرفت کرد و در کسب مال و ثروت موفق گردید که (به قول خودش: اگر بر خاک دست بگذارم، طلا میشود) کالاها و اموال تجارت او بر هفتصد شتر حمل و روزی که وارد مدینه میشد، غوغایی برپا میگشت [۶۱].
[۵۸] منبع سابق، ص ۳۵۵. [۵۹] زاد المعاد، ج ۲، ص ۵۶. [۶۰] سیره ابن هشام، ق۱، ص ۴۹۹ ۵۰۰، به نقل از نبی رحمت. [۶۱] فروغ جاویدان، ج ۱، ص ۲۷۴.