قبولکردن هدیه به امید...
درس دیگری که پیامبر جدر اینجا به ما میآموزد اینکه برای جلب مخالفان و تألیف قلوبشان و به امید هدایتشان، دعوتی و هدیهی آنان را باید پذیرفت.
رسول اکرم جهر چند فهمید که این باغ و این انگورها متعلّق به افراد بیدین است و پذیرایی کننده نیز فردی مسیحی است، اما با دیدهی گشاد و با آغوش باز آن را قبول کرد و نتیجه، هدایت یک انسان شد، که بسیار اهمیت دارد.
پس از خوردن انگور و خداحافظی از «عدّاس»، پیامبر جافسرده و محزون بطرف مکه رهسپار شد. چون به منطقهی «قرنالمنازل» رسید، خداوند، جبرئیل را همراه مَلَک کوهها نزد پیامبر جفرستاد؛ فرشته از پیامبر جاجازه خواست تا دو کوهی را که طائف در میان آن قرار گرفته به هم بکوبد تا همگی نیست و نابود شوند، اما پیامبر مشفق و مهربان جاجازه نداده و فرمودند:
«خیر! من امیدوارم از نسلهای آیندهی اینها کسانی پیدا شوند که خدای یگانه را پرستش کنند و با وی احدی را شریک نسازند» [۱۳].
و نهایتاً هم اینگونه شد، «محمد بن قاسم/» فاتح «سند» و «هند» از فرزندان همین افرادی بودند که رسول اکرم جرا با این وضعیت شکنجه داده و از طائف اخراج کردند.
[۱۳] نبی رحمت، ص ۱۳۹.