گذشتن از حلقهی محاصره به اذن پروردگار
پیامبر جپس از غروب، حضرت علیسرا به خانه برد، تا برای مأموریت آماده شود. یازده تن از مشرکان و سنگدلان قبایل مختلف بر اساس مصوبهی دارالنّدوة منزل پیامبر جرا محاصره کردند و منتظر بیرون آمدن پیامبر جبودند.
«آن حضرت جعادت داشت که در اوایل شب بعد از نماز عشاء میخوابید و نیمه شب برای ادای نماز شب و مناجات به کنار کعبه میرفت».
دشمنان در کمین نشستند تا هنگامی که بر میخیزد و برای نماز شب از خانه خارج میشود بر او یورش برده و تصمیم خویش را عملی سازند.
آنان، آنچنان به موفقیت این توطئهی رذیلانه یقین داشتند که ابوجهل با حالتی از تکبّر و خود بزرگبینی رو به افرادش میکرد و با ریشخند و استهزاء میگفت:
محمّد مدّعی است که اگر از امرش پیروی کنید، پادشاه عرب و عجم میشوید و پس از مرگ زنده شده، بوستانهایی بسان بوستانهای «اردن» خواهید داشت! و اگر چنین نکنید، کشته شده و پس از مرگ زنده و در آتش در میآیید که در آن سوزانده میشوید!» [۳۱].
زمان اجرای نقشهی شوم نزدیک بود. آن جاهلان و مشرکان لحظهشماری میکردند و به زعم خودشان میرفتند تا این لکهی ننگ را (نعوذبالله) از مکه پاک کنند و برای همیشه از آن رهایی یابند.
آنان در کمال بیداری بودند و با چشمانی باز راه خروج پیامبر جرا نظارهگر بودند. شمشیرها تیز و آماده! پیامبر ج، علیسرا دستور داد با همان پارچهی سبز رنگ که حضرتش هنگام خواب استفاده میکرد، خود را بپوشاند و کاملاً آرام و بدون ترس بخوابد که پروررگار وی را محافظت میکند. سپس خودش نیز با آرامش بیرون آمده، مشتی خاک را برداشته و آیهی ﴿ وَجَعَلۡنَا مِنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ سَدّٗا وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ سَدّٗا فَأَغۡشَيۡنَٰهُمۡ فَهُمۡ لَا يُبۡصِرُونَ ٩ ﴾[یس: ۹] [۳۲]را بر آن خوانده و بر سر و صورت دشمنان پاشید.
به اذن خداوند، چشمانشان از دیدن رسول الله جنابینا گشت و رسول اکرم جبا خیال راحت خود را به همسفر مخلصش یعنی ابوبکر صدیقسرساند و هر دو از شهر خارج شده و در مسیر «یمن» حرکت کردند.
[۳۱] سیرت النبی ج، ص ۲۳۸. [۳۲] در پیش روى آنان سدّى قرار دادیم، و در پشت سرشان سدّى و چشمانشان را پوشاندهایم، لذا نمىبینند!