همگام با نبی رحمت در سه سفر سرنوشت ساز

فهرست کتاب

عوامل آمادگی انصار برای اسلام‌

عوامل آمادگی انصار برای اسلام‌

به راستی این از عنایات الهی بود که «أوس» و «خزرج» را که دو طایفهی بزرگ در «مدینه» بودند، برای نصرت و حمایت پیامبر اکرم جو دین مبین اسلام آماده کرد تا قدر این نعمت را که نعمتی بزرگتر از آن وجود نداشت، بدانند و در پذیرش اسلام و خدمت به آن از کلیه اهل زمان خود و ساکنان شبه جزیره سبقت بگیرند، آن هم در شرایطی که قبایل عرب، و در رأس آنها «قریش»، از اسلام روگردان شده، و به مخالفت برخاسته بودند. آری، «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد».

﴿ وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٍ ٢١٣[البقرة: ۲۱۳].

«خداوند هر کسی را که بخواهد به سوی راه راست هدایت می‌بخشد».

البته عوامل زیر که از جانب پروردگار مهیا شده بود و قبایل عرب «یثرب» بر اساس آن با «قریش» و اهل «مکه» تفاوت داشتند، تا حدّ بسیار زیادی در اسلام آوردن انصار مؤثر شد:

عامل اول‌: خداوند متعال انصار را به خصایلی مانند نرمخویی و عدم غلوّ و تکبّر در برابر حق، متصف کرده بود، زیرا «أوس» و «خزرج» در اصل از اهالی «یمن» بودند که نیاکانشان در زمان قدیم به «مدینه» هجرت کرده بودند. یمنیها طبعاً دارای خصلت نیکی بودند، همان طور که رسول اکرم جهنگام ورود هیأت یمنی به «مدینه» فرمود:

«أتاكم أهل الیمن أرق أفئدة وألین قلوباً» [۱۹].

«مردم یمن که بسیار رقیق القلب و نرمدل هستند، نزد شما آمدند».

خداوند متعال هم در وصف انصار میفرماید:

﴿ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ[الحشر: ۹].

«و [نیز] کسانى راست که پیش از آنان در دار الإسلام جاى گرفتند و ایمان [نیز] در دلشان جاى گرفت. کسانى را که به سوى آنان هجرت کنند دوست مى‏دارند و در دل‌هاى خود از آنچه [به مهاجران‏] داده‏اند احساس نیازى نکنند و [دیگران را] بر خودشان- و لو نیازمند باشند- ترجیح مى‏دهند و کسانى که از آز نفس خویش مصون باشند، اینانند که رستگارند».

عامل دوم‌: «أوس» و «خزرج» بر اثر جنگهای داخلی خسته و کوفته شده بودند هنوز آثار جنگ «بعاث» از بین نرفته بود، همگی در کورهی این جنگ سوخته بودند، و طعم تلخش را چشیده و از آن سخت متنفر شده بودند. لذا دوست داشتند متّحد و متّفق گردند و از کوران جنگها رهایی یابند، آنها همین آرزوی قلبی خود را با کلمات ذیل ابراز داشتند:

«إنّا قد تركنا قومنا ولا قوم بینهم من العداوة والشر ما بینهم، فعسی أن یجمعهم الله بك، فإن یجمعهم الله بك، فلا رجل أعز منك».

«ما در حالی قوم خود را رها نمودیم که در بین آنان عداوت و شرارتی بود که در بین هیچ قوم دیگری نبود، پس شاید خداوند به میمنت پیام شما بین آنان وحدت را به وجود آورد و بدانید اگر خداوند به وسیله شما آنها را متّحد گرداند، در این صورت هیچ کس عزیزتر از شما نخواهد بود».

ام المؤمنین حضرت «عایشه صدیقه»لمیگوید:

«كان یوم بعاث یوماً قدّمه الله تعالی لرسوله‌».

«روز «بعاث» روزی بود که خداوند متعال آن را مقدمهای برای پذیرش دعوت رسول خود قرار داد».

عامل سوم‌: «قریش» و سایر عربها بر اثر مرور زمان طولانی، با نبوت و انبیا بیگانه شده بودند و به دلیل جهل و اغراق در بتپرستی و دور بودن از امتهایی که دارای انبیا و کتب سماوی بودند، مفهوم نبوت را درک نمیکردند. قرآن مجید هم به همین اصل اشاره میکند:

﴿ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمۡ فَهُمۡ غَٰفِلُونَ ٦ [یس: ۶].

«تا قومی را بیم دهی که پدران و نیاکان (نزدیک‌) ایشان (توسط پیغمبران‌) بیم داده نشده‌اند، و به همین علّت است که غافل و بی‌خبر (از قانون آسمانی‌، نسبت به خدا و خود و مردمان‌) هستند».

اما «أوس» و «خزرج» از یهودیهایی که در مورد نبوت و انبیا صحبت میکردند و «تورات» میخواندند و تفسیر مینمودند و حتی گاهی «أوس» و «خزرج» را تهدید میکردند که به زودی پیامبری در آن زمان مبعوث میشود که ما یهودیها با او همراه شده و شما را مانند «عاد» و «ارم» میکشیم و نابود میکنیم [۲۰].

قرآن مجید در همین باره یادآور میشود:

﴿ وَلَمَّا جَآءَهُمۡ كِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَكَانُواْ مِن قَبۡلُ يَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ٨٩[البقرة:۸۹].

«و هنگامی که از طرف خداوند کتابی (به نام قرآن توسط پیغمبر اسلام‌) به آنان رسید که تصدیق‌کننده‌ی چیزهایی (همچون توحید و اصول دین و مقاصد آن‌) بود که با خود (از تورات‌) داشتند و (از روی تورات‌) آن را شناختند و (به صدق محتوایش‌) پی بردند، ولی (به سبب حسادت و عناد) بدان کفر ورزیدند (زیرا، پیغمبری آن را آورده بود که از بنی اسرائیل نبود، گرچه‌) قبلاً (هنگامی که با مشرکان به جنگ و یا نزاع لفظی برمی‌خاستند، می‌گفتند که خدا ایشان را با فرستادن آخرین پیامبری که کتابشان بدان نوید داده است‌، یاری خواهد داد و) امید فتح و پیروزی بر کافران را داشتند، پس لعنت خداوند بر کافران (چون ایشان‌) باد».

با توجه به عوامل ذکر شده به خوبی در مییابیم که عربهای «مدینه» و مردم «أوس» و «خزرج» درباره مفاهیم دینی و سنن الهی آن چنان بیگانه و جاهل نبودند که اهل «مکه» و همسایههای آنان بودند؛ چراکه «أوس» و «خزرج» به دلیل ارتباط با صلح و جنگ و معاهده و اختلاط با یهود کاملاً در مورد نبوت و مفاهیم دینی آشنا و مأنوس بودند؛ به همین دلیل وقتی در موسم حج با رسول اکرم جملاقات کردند و دعوت اسلام به سمعشان رسید، پرده غفلت از جلو دیدگانشان برداشته شد، گویی در انتظار چنین فرصتی بودند. [۲۱]

[۱۹] ترمذی وابن ماجه، و شیخ آلبانی این حدیث را صحیح خوانده است. (تصحیح کننده) [۲۰] تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۱۷. [۲۱] نبی رحمت، ص ۱۴۸.