همگام با نبی رحمت در سه سفر سرنوشت ساز

فهرست کتاب

چکیده‌ای از مهمترین بندهای این پیمان نامه‌

چکیده‌ای از مهمترین بندهای این پیمان نامه‌

۱) یهود مدینه، در مسائل مذهبی خود آزادند و کسی حق دخالت در امور مذهبی آنان را ندارد.

۲) در مقابل ظلم و ستم و فساد و برای از بین بردن آن در جامعه، هر دو طرف باید با هم متحد شوند.

۳) اگر فردی (مانند قریش) بر ضدّ امضاء کنندگان این عهدنامه بجنگند، باید هر دو طرف به یاری یکدیگر بشتابند و در مقابل دشمن متحد شوند.

۴) حُرمت محدودهی یثرب را همگی امضاء کنندگان این پیمان نامه باید رعایت کنند.

۵) هرگاه در میان امضاء کنندگان این پیمان نامه مشاجره و اختلاف و نزاعی روی دهد که نگران کننده باشد، مرجع حل اختلاف، خداوند (عزّوجل) و محمّد رسول الله جخواهد بود.

۶) هیچ کس نباید به قریش و یاریکنندگان قریش امان بدهد.

۷) رسمی که در پرداخت خونبها و فدیه در مقابل قتل و یا اسیر شدن کسی از قبل رواج داشته، بر همان صورت سابق خود باقی خواهد ماند.

۸) هر یهودی که تابع مسلمانان باشد و در شهر مسلمانان زندگی کند، حفاظت جان و مالش بر ذمه مسلمانان است، نه بر او ظلم شود و نه دشمنش در مقابلش یاری شود.

۹) اگر دشمنان رسول الله جبر مدینه حمله کنند، بر یهود لازم است که پیامبر را نصرت و یاری کند، نه اینکه دشمنانش را تقویت نمایند.

۱۰) اگر مسلمانان قصد صلح با قبیلهای را داشته باشند، باید یهود نیز در آن صلح شریک شود [۸۱].

رسول الله جبه یهودیان دستور داد که این عهدنامه را خودشان بنویسند، تا راه فساد و سرپیچی آنان مسدود شود (هر چند بعداً آن را نقض کردند و به سزای اعمالشان رسیدند).

با قطعیت یافتن این پیماننامه، مدینه و اطراف آن به صورت یک دولت فدرال در آمد، که پایتخت آن مدینه و رئیس آن دولت ـ اگر این تعبیر صحیح باشد ـ شخص رسول الله ج، و قدرت و نفوذ و سلطه در چارچوب آن دولت، از آن مسلمین بود [۸۲].

از عبارات این پیماننامه معلوم میگردد که این پیماننامه بین مسلمانان و یهود به این خاطر منعقد گردید که مسلمانان متبوع و یهود تابع و رسول الله جحاکم و رهبر هر دو طرف قرار گیرد و هرگاه اختلافی پیش آید به پیامبر جمراجعه شود و هر چه ایشان دستور دهند، بر آن عمل شود.

مفاد این معاهده بر این امر گواه است که اسلام غالب و غیر مسلمانان تابع خواهند شد [۸۳].

[۸۱] سیرت مصطفی، سیرت النبی ج، فروغ جاویدان، خورشید نبوت و... [۸۲] خورشید نبوت، ص ۳۷۷. [۸۳] سیرت مصطفی، ج ۲، ص ۲۱۷.