درس جدید
استقبال جمعی و شادی کردن و شعرخواندن به هنگام ورود علمای ربّانی و شخصیتهای دلسوز دینی، اشکالی ندارد به شرطی که اغراق و غلوّ در نعتخوانی و نیز اسراف و زیادهروی در این مراسم صورت نگیرد.
پیامبر جپس از ادای نماز جمعه وارد مدینه شد. از آن روز به بعد «یثرب» (مدینة الرسول = شهر پیامبر ج) نامیده شد که به اختصار «مدینه» گفته میشود.
رسول اکرم جبه سوی مدینه حرکت کردند. مردم، گروه گروه در راه، با وی ملاقات کرده و از آنحضرت جمیخواستند که نزد آنها اقامت گزیند. میگفتند:
«یا رسول الله! شما نزد ما بمانید، ما با تمام امکانات و وسایل خود در خدمت شما هستیم و مهار شتر را میگرفتند».
آن حضرت جمیفرمود:
«خلوا سبیلها فإنّها مأمورة».
راه شتر را باز بگذارید؛ چرا که او ـ از جانب خداوند ـ مأمور است».
این ماجرا، چندین بار اتفاق افتاد.
وقتی رسول اکرم جاز محدودهی منطقهی «بنی نجار» گذشتند، دختران کوچک در حالی که دف میزدند این شعر را میخواندند:
نحن جوار من بنی النجار یا حبذا محمد من جار
ما دختران بنینجار هستیم، چه خوشبختیم که همسایه ما حضرت محمد است.
وقتی آنحضرت جبه خانه «بنی مالک بن نجار» رسیدند، شتر در جایی که امروز دروازهی مسجد نبوی است به زمین نشست. اینجا خرمنگاه خرما بود که به دو کودک یتیم از «بنینجار» تعلّق داشت و «بنینجار» فامیل مادری رسول اکرم جبودند.
رسول اکرم جاز شتر فرود آمدند، فوراً «ابوایوبس» (خالد بن زید النجاری الخزرجی) وسایل آنحضرت جرا برداشته، به خانه خود بردند و رسول اکرم جمهمان او شدند. «ابوایوب» در ضیافت و گرامیداشت آنحضرت جبسیار کوشیدند [۵۱].
[۵۱] منبع سابق، ص ۱۸۷.