۷) معاهده با یهود مدینه
سه قبیله بزرگ و قدرتمند از «یهود» به نامهای «بنی قینقاع»، «بنی نضیر» و «بنی قریظه» در مدینه و اطراف آن نفوذ زیادی داشتند. آنان از یک سو از اختلاف و جنگ میان «اوس» و «خزرج» بهره میبردند و به اتحاد میان آنان خوشبین نبودند؛ از سوی دیگر نیز «یهود» مدینه با وجود آنکه در مورد پیامبر آخر زمان اطلاعاتی داشتند و او را به خوبی میشناختند ﴿ يَعۡرِفُونَهُۥ كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ﴾[البقرة: ۱۴۶] [۷۷]به خاطر جهالت و حسادت با او دشمنی میکردند و قریش مکه را بر ضد پیامبر جتقویت مینمودند.
رسول الله جاین وضعیت را به خوبی شناخت و از آن طرف هم ضعیف بودن و قلیل بودن مسلمانان را در نظر میگرفت، بنابراین با سیاست بسیار خوبی با آنان عهد و پیمان بست.
پیامبر گرامی اسلام ج، پس از آنکه پایههای جامعهی نوین را استوار فرمودند، و وحدت عقیدتی و سیاسی و نظامی را میان مسلمانان برقرار کردند، به برقراری روابط با غیر مسلمانان پرداختند. مقصود آن حضرت جاز برقراری این روابط، تأمین سلامت و امنیت و سعادت و خیر برای تمامی بشریت، و سازماندهی تمامی مناطق در یک نظام واحد بود.
در این راستا، پیامبر اکرم جقوانین و مقرراتی را مبنی بر گذشت و نوع دوستی پیشنهاد فرمودند که در آن دوران و زمان آکنده از تعصّب و غرضهای فردی و گرایشهای نژادی، سابقه نداشت.
یهودیان، با وجود آنکه در باطن دشمن مسلمانان بودند، امّا هنوز هیچگونه مقاومت یا خصومتی از خودشان نشان نداده بودند [۷۸].
آن حضرت ججهت انسداد سد و عناد، و فتنه و فساد آنها معاهدهای تحریری از آنها گرفت تا مخالفت و عنادشان بیشتر نباشد و مسلمانان از فتنه و فساد آنها محفوظ بمانند [۷۹].
رسول خدا جدر این معاهده، نهایت خیرخواهی و همراهی را با آنان مقرّر داشتند و کمال آزادی آنان را در امور دینی و امور مالی تأیید کردند، و به هیچ وجه با آنان سیاست تبعید و مصادره و خصومت را پیش نگرفتند [۸۰].
[۷۷] «(اهل کتاب، حضرت محمد جرا خوب) میشناسند، بدانگونه که پسران خویش را میشناسند». [۷۸] خورشید نبوت، ص ۳۷۵ ـ ۳۷۶. [۷۹] سیرت مصطفی، ج ۲، ص ۲۱۴. [۸۰] خورشید نبوت، ص ۳۷۶.