همگام با نبی رحمت در سه سفر سرنوشت ساز

فهرست کتاب

۲ـ مبدأ و اساس وحدت انسانی و مساوات بشری‌

۲ـ مبدأ و اساس وحدت انسانی و مساوات بشری‌

دومین ارمغان بزرگ و منّت جاویدان و جهانی نبوت محمدی، ایجاد اندیشهی وحدت بشری است. بشر قبلاً میان قبیلهها، ملتها، طبقات و طوایف محدود تقسیم شده بود. تفاوت طبقات مختلف از یکدیگر، مانند تفاوت انسان از حیوان و آزاده از برده و عابد از معبود بود. هیچگونه اندیشهای در مورد وحدت و مساوات مطلقاً وجود نداشت، اما رسول معظم جبعد از قرنهای متمادی و در میان تاریکیهای حاکم بر اجتماع، ندای وحدت را سر داد که یک ندای انقلابی، محیرالعقول و دگرگون کننده اوضاع بود. آن حضرت صریحاً اعلام فرمود:

«أَیُّهَا النَّاسُ! إنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ، وَإِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ، كُلُّكُمْ لآدمَ، وَآدَمُ مِنْ تُرَابٍ، إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ، و َلیسَ لِعَربی عَلىَ عجمی فضل إِلاَّ بِالتَّقْوَى» [۱۲۶].

«ای مردم! محققاً پروردگار شما یگانه است و پدر شما یکی است، همگیتان از آدم هستید، و آدم از خاک است، همانا گرامیترین شما نزد الله باتقواترین شما است، هیچ فرد عربی بر فرد عجمی فضیلت و برتری ندارد، مگر به تقوا و پرهیزگاری».

این منشور متضمن دو اعلام است که هر دو پایه و اساس امنیت و صلح جهانیاند و در هر زمان و مکان صلح و امنیت بر اساس آنها استوار شده است. این دو اعلامیه عبارتاند از: وحدت ربوبی و وحدت بشری‌. از این نظر انسان از دو جهت برادر انسان دیگر است. گویا اخوّت میان انسانها دو چندان و خیلی مستحکم است؛ چراکه این رابطه اخوّت از طرفی به دلیل یکی بودن پروردگار و رب میباشد و از طرفی به خاطر یکی بودن پدرشان است.

چنان که پروردگار متعال میفرماید:

﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا ١ [النساء: ۱].

«ای مردمان‌! از (خشم‌) پرودرگارتان بپرهیزید. پروردگاری که شما را از یک انسان بیافرید و (سپس‌) همسرش را از نوع او آفرید، و از آن دو نفر، مردان و زنان فراوانی (بر روی زمین‌) منتشر ساخت‌. و از (خشم‌) خدایی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند می‌دهید؛ و بپرهیزید از این‌که پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید (و صله‌ی رحم را نادیده گیرید)، زیرا که بی‌گمان خداوند مراقب شما است (و کردار و رفتار شما از دیده‌ی او پنهان نمی‌ماند)».

باز در جایی دیگر میفرماید:

﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ ١٣ [الحجرات: ۱۳].

«ای مردمان‌! ما شما را از مرد و زنی (به نام آدم و حواء) آفریده‌ایم‌، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده‌ایم تا همدیگر را بشناسید (و هرکسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود و در پیکره‌ی جامعه‌ی انسانی نقشی جداگانه داشته باشد)، بی‌گمان گرامی‌ترین شما در نزد خدا، متّقی‌ترین شما است‌. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و کردار و گفتار شما، و از حال همه کس و همه چیز) است‌».

اینها سخنان جاویدان و استواری است که هنگام «حجة الوداع» بر زبان پیامبر عظیمالشأن اسلام جاری شده است. هنگامی که رسول اکرم جبا این اعلامیه تاریخی و شکوهمند قیام نمود، جهان در یک وضعیت ناآرام و غیرطبیعی به سر میبرد که قدرت تحمّل و پذیرایی این گفتارهای صریح و با جرأت را نداشت.

به راستی که این اعلام از یک زلزله شدید و هولناک کمتر نبود، در واقع بسیاری از چیزها طوری هستند که ما فقط به صورت تدریجی یا پشت پرده میتوانیم آنها را تحمل نماییم. به طور مثال جریان برق را فقط در داخل سیمها حس میکنیم، ولی اگر به سیم لخت دست بزنیم، دچار صدمه سنگین یا مرگ خواهیم شد.

امروزه بشریت، پس از طی نمودن مسافتهای طولانی علم و فهم و اندیشه، که به یمن دعوت الی الله و بروز جوّ اسلامی و تلاش داعیان و مصلحان بزرگ نصیب او شده است، این اعلام بیمناک و انقلابی و حماسه آفرین را که لانههای جاهلیت را در هم کوبید و پناهگاههای شرک و بتپرستی و تبعیض نژادی را متزلزل ساخت، یک حقیقت عادی و روزمره تلقی میکند. و چنانکه مشاهده میکنیم امروزه هر مؤسسه سیاسی و اجتماعی در جهان کنونی سنگ همین شعار را بر سینه میکوبد. همچنین منشور حقوق بشر سازمان ملل، دولتهای جمهوری و مؤسسههای حقوق انسانی، همگی شعار مساوات و حقوق سر میدهند، که هیچ کس آن را عجیب و غریب نمیپندارد، امّا بر هیمن بشر، روزگاری گذشته است که عقیده برتری بعضی از ملت و خاندانها، و مافوق بشر بودن آنها حکمفرما بوده است، و بعضی از خاندانها و نسلها، خود را به خورشید و ماه و بعضی به خدا نسبت میدادند. (تعالى الله عما یقول الظالمون علواً كبیراً)قرآن مجید گفتار یهود و نصارا را چنین حکایت میکند:

﴿ وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُۥ [المائدة: ۱۸].

«یهود و نصارا گفتند ما فرزندان خدا و دوستان اوییم‌».

فراعنه «مصر» معتقد بودند که آنها تجسم اله «شمس» «رع» (Ray) و مظهر آن میباشند.

در «هند» دو خاندان به نامهای «سورج بنسی» یعنی فرزندان خورشید، و «جندر بنسی» یعنی فرزندان ماه، شهرت داشتند.

کسریهای ایران قایل بودند که در رگهای آنها خون خدایی جریان دارد که مردم ایران نیز آنها را با دید خدایی و تقدیس مینگریستند، به طوری که یکی از القاب «خسرو پرویز» (۵۹۰ ـ ۶۲۸ م) و صفات وی این بود: «در میان خدایان، انسانی فناناپذیر، و در میان انسانها، خدایی بینظیر، کلمهاش بلند و مجدش باشکوه، همراه خورشید با نور خود طلوع میکند و شبهای تیره و تار را با نورش روشن میسازد» [۱۲۷].

قیصرهای «روم» نیز خدایانی داشتند، بلکه هر کسی زمام سلطنت و حکومت را به دست میگرفت خدا خوانده میشد و لقبشان «آگوست» (August) یعنی (مهیب و جلیل) بود [۱۲۸].

اما چینیها، امپراطور را فرزند آسمان تصوّر میکردند. آنها اعتقاد داشتند که آسمان نر و زمین ماده است [۱۲۹].

و امّا عربها هر کسی را به جز خودشان، «عجم» (که تقریباً مترادف حیوان و بیزبان است) مینامیدند. باز در میان خود عربها «قریش» خود را شریفترین قبایل عرب گمان میکردند و از امتیازات خاص خود در موسم حج محافظت مینمودند. و با مردم در مواضع و جایگاههای آنها یکجا نمیشدند [۱۳۰]. آنها مثل سایر حجاج به «عرفات» که خارج از «حرم» است، نمیرفتند، بلکه در «حرم» باقی مانده و در «مزدلفه» توقف میکردند و میگفتند:

«نحن أهل الله فی بلده و قطان بیته« [۱۳۱].

«ما خاصان خدا در شهر او هستیم و ساکنان بیت هستیم».

[۱۲۶] کنزالعمال. [۱۲۷] ایران در زمان ساسانیان، ص ۶۰۴. [۱۲۸] مراجعه شود به the Raman words تألیف Victor choport ص ۴۱۸. [۱۲۹] مراجعه شود به «تاریخ چین»، به قلم جیمس کارکرن. [۱۳۰] به کتب حدیث و سیره نگاه کنید. [۱۳۱] رواه البخاری عن عائشةل.