انگیزهی این سفر
رسول اکرم جپس از اینکه ده سال در مدینه به تربیت و اصلاح شاگردانش همّت گماشت و پایهها و اساس حکومت اسلامی را به خوبی بنیانگذاری نمود، پروردگارش نیز آخرین آیات و سورهها را بر او نازل فرمود و تمامی وعدههایش را محقّق ساخت.
﴿ إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١ وَرَأَيۡتَ ٱلنَّاسَ يَدۡخُلُونَ فِي دِينِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا ٢ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣ ﴾[النصر: ۱- ۳].
«هنگامی که یاری خدا و پیروزی (و فتح مکه) فرا میرسد. و مردم را میبینی که دسته دسته و گروه گروه داخل دین خدا میشوند (و به اسلام ایمان میآورند). پروردگار خود را سپاس و ستایش کن و از او آمرزش (خود و یاران خویش را از شتابگری در فرا رسیدن فتح و وقوع پیروزی و اظهار دلتنگی و گلایه از زندگی) بخواه، خدا بسیار توبهپذیر است«.
با نزول این سوره به عنوان آخرین سورهی قرآن، پروردگار مژدهی ورود خیل عظیم مردمان را به دایرهی اسلام نوید میدهد و پیامبرش را به تسبیح و شکر و استغفار فرا میخواند.
بوی خداحافظی از این سوره به مشام میرسید، آنانی که قلبشان به قلب پیامبرجعطوفت و مهربانی گره خورده بود، به زودی فهمیدند و به همین خاطر ناله سر زدند که وقت سفر آسمانی و رحلت ملکوتی محبوبشان نزدیک است.
ظاهراً در «فتح» و «نصرت» الهی، توصیه به «شکر» مناسب است، اما «تسبیح» و «استغفار» که در این سوره بدان اشاره شده با فتح و پیروزی مناسبتی ندارد، به همین علت حضرت عمرستفسیر این آیه را از صحابه پرسید. هر کدام جوابی ارائه نموده تا اینکه به ابنعباسبکه جوانی تیزهوش و آگاه بود، روی نمودند و نظر ایشان را جویا شدند، ابنعباس گفت: این آیات نزدیکی وفات پیامبر جرا اعلام میدارد [۸۵].
طبق ارادهی الهی، روح و روان اُمّت از شائبهی بتپرستی و عادات جاهلی پاک شد و با نور ایمان منوّر گردید، دلها با نور محبّت خدا و رسول، فروزان گشت و بیتالله از وجود بتها پاکسازی شد. از این طرف مسلمانان بعد از فراق طولانی بیتالله، سر تا پا عشق و علاقه شدند و کاسهی مهر و محبّتشان لبریز گشت، از طرف دیگر لحظات جدایی رسول الله جاز اُمّت نزدیک شد و وقت وداع و خداحافظی فرا رسید [۸۶].
از این جهت ضرورت داشت که اصول اساسی اخلاق اسلامی و آیین شریعت در یک مجموعه برای جهانیان اعلام گردد.
آن حضرت جاز زمان هجرت تا حالا حج نکرده بودند، تا مدتی قریش سد راه بودند، پس از صلح حدیبیه فرصت پیش آمد، اما مصلحت بر این بود که این حج در آخر انجام گیرد [۸۷].
کار دعوت و ابلاغ رسالت به پایان رسیده بود، و جامعهی نوین بر پایهی اثبات اُلوهیت خدای یکتای بیهمتا و نفی اُلوهیت دیگر خدایان تأسیس شده بود، و مبانی نبوّت حضرت ختمی مرتبت در رسالت خاتم النبیین استوار گردیده بود، و گویی هاتفی از درون قلب رسول خدا جایشان را ندا میداد و یادآوری میکرد که دوران اقامت آن حضرت جدر عالم دنیا نزدیک است به پایان برسد، چنانکه وقتی «معاذس» را میخواستند به یمن اعزام کنند، ضمن توصیههای لازم به ایشان فرمودند:
«ای معاذ! چه بسا پس از امسال دیگر مرا ملاقات نکنی، و شاید وقتی از اینجا بگذری، آرامگاه مرا در کنار مسجدم بیابی؟!».
معاذساز سوز دل در فراق رسول الله جگریست [۸۸]، اما خواست رسول الله جکه اعلام و ابلاغ دین مبین اسلام و اصلاح جامعهی بشریت بود را ترک نکرد، بلکه با دلی پر از غم و اندوه برای اجرا کردن دستور پیامبر جشتافت.
این مطلب گویای این است که پیامبر جتوسط وحی از رحلت و سفر آخرتش آگاهی حاصل نموده بود، به همین جهت اجازهی «حج»، ـ که اولین و آخرین حج آن حضرت جدر اسلام بود ـ داده شد تا در این سفر عظیم نتیجه و ثمرات دعوتی را که بیست و اندی سال در بارور کردن نهال آن، رنجهای گوناگون را بر خویشتن هموار گردانیده بودند، مشاهده نماید.
پیامبر جاعلام کرد که قصد ادای حج را دارد. به زودی این خبر در سرتاسر شبه جزیرهی عربستان پخش شد و طوایف مختلف که عشق زیادی نسبت به زیارت بیتالله و همراهی رسول الله جدر وجودشان جمع گشته بود، تا دههی سوم ماه ذیقعده خود را به مدینه رساندند، و ازدحام بزرگی تشکیل شد که در صفحات بعد لحظه به لحظه با این کاروان و همگام با رسولالله جحرکت خواهیم کرد و از برکات این سفر مبارک برخوردار خواهیم شد.
[۸۵] بخاری ذیل سورهی نصر. [۸۶] نبی رحمت، ص ۳۸۵. [۸۷] فروغ جاویدان، ج ۲، ص ۱۶۲. [۸۸] خورشید نبوت، ص ۸۵۷.