۴ـ مبارزه با ناامیدی و تشاوم و ایجاد امید، آرزو، اعتماد و عزّت نفس در وجود انسان
قبل از بعثت حضرت رسول اکرم جاکثر افراد بشر دچار یأس و ناامیدی از رحمت الله، و مبتلای سوءظن به فطرت سلیم انسان بودند. در ایجاد چنین جوّ و طرز تفکر، بعضی از ادیان قدیمی شرقی و مسیحیت تحریف شده در اروپا و خاورمیانه نقش عمدهای را بازی میکردند. ادیان قدیمی «هند» به عقیده «تناسخ ارواح» ایمان داشتند. طبق این عقیده اراده و اختیار انسان هیچ دخالتی در زندگی وی ندارد.
هر انسان قهراً باید کیفر آنچه را که قبلاً در حیات نخستین انجام داده است، بیابد؛ طبق این جهانبینی، کیفر یافتن بدین صورت است که انسان عاصی و گناهکار پس از مرگش، مجدداً در شکل جانوری درّنده، یا حیوانی چرنده، یا موجودی خسیس و ذلیل، یا انسانی بدبخت و مُعذّب ظهور میکند.
امّا مسیحیت اعلام کرده بود که انسان فطرتاً و از بدو پیدایش عاصی و گنهکار است، و «مسیح»÷کفاره و فدیهی گناهان وی شده است. طبیعی است که این عقیده در دل میلیونها انسان از پیروان مسیح ایجاد سوءظن نمود. آنها از آینده خود و رحمت الهی قطع امید کرده و مأیوس شده بودند.
در همچنین وضعیتی حضرت محمد رسول الله جبا کمال جرأت و صراحت، اعلام فرمود، که فطرت انسانی مانند لوحی صاف میباشد، که هیچ چیزی در آن نوشته نشده است، و این لوح صلاحیت دارد که در آن بهترین و جالبترین نقش و نوشته درج شود. حضرت جتوضیح داد که هر انسان از سر نو زندگیاش را آغاز میکند و بر مبنای عمل و کردارش، شایستهی پاداش و کیفر، بهشت و دوزخ میگردد. او مسئول عمل دیگران نیست و قرآن نیز در چندین جا تصریح کرده است که انسان فقط مسئول عمل خودش میباشد و بر اساس کوشش و تلاش خود، شایسته اجر و ثواب و قابل تقدیر و تشکر قرار میگیرد.
﴿ أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ ٣٨ وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ٣٩ وَأَنَّ سَعۡيَهُۥ سَوۡفَ يُرَىٰ ٤٠ ثُمَّ يُجۡزَىٰهُ ٱلۡجَزَآءَ ٱلۡأَوۡفَىٰ ٤١﴾[النجم: ۳۸- ۴۱].
«هیچ کس بار گناهان دیگری را بر دوش نمیکشد. و اینکه برای انسان پاداش و بهرهای نیست جز آنچه خود کرده است و برای آن تلاش نموده است. و اینکه قطعاً سعی و کوشش او دیده خواهد شد. سپس (در برابر کارش) سزا و جزای کافی داده میشود».
این اعلام، اعتماد گمشدهی انسان را نسبت به فطرت و موهبتهای طبیعیاش باز گردانیده و سبب گشت که او با عزم استوار و همّت بلند و عاطفه نیرومند به طرف جلو حرکت کند و سرنوشت خود و بشریت را رقم زند و با استفاده از امکانات فراوان و فرصتهای گرانبها بخت و نصیب خود را بیازماید.
حضرت محمّد جفرمود: ارتکاب گناهان و معاصی، اشتباهات و لغزشها، مرحلهای زودگذر و زوالپذیر در زندگی انسان است که انسان گاهی بنا بر جهل و نادانی و کوتاهاندیشی، و گاهی به اغوای شیطان و گاهی به تحریک نفس، مبتلای آن میگردد. امّا صلاح و نیکی و اعتراف به گناه و ندامت و پشیمانی اصل فطرت او و جوهر انسانیت است. ابتهال و تضرّع در بارگاه حق و عزم راسخ بر عدم بازگشت به گناه، دلیل شرف و منزلت انسان و اصالت جوهر اوست که آن را از پدر خود حضرت آدم÷به ارث برده است.
حضرت محمّد ججلوی گناهکاران غرق در گرداب گناه و معصیت، دروازهی گستردهای از «توبه» گشود و همگی را به سوی آن آشکارا فرا خواند و فضیلت توبه را مشروحاً بیان داشت و چنان این موضوع را روشن ساخت که میتوان گفت که او این رکن مهم را از سر نو احیا نمود و از این جهت یکی از نامهای گرامی وی «نبیالتوبه» معروف است، زیرا او توبه را تنها یک وسیلهی اضطراری قرار نداد که انسان فقط برای جبران مافات به آن توسل جوید، بلکه آن را از افضل عبادات و قربات عندالله، خواند و آسانترین راه برای وصول به درجهی اعلای ولایت و تقرب، قلمداد نمود. طوری که بندگان عبادتگذار و زاهدان پاک شعار، بر توبهکنندگان رشک میبرند.
قرآن مجید فضیلت توبه و گنجایش آن را مفصلاً شرح داده است و این مطلب را با زیباترین و جذابترین شیوه بیان فرموده که توبه از هر گناهی هر چند بزرگ باشد، انسان را کاملاً پاک و صاف میگرداند و ضمناً کلیه معصیتکاران و خطاپیشگان، و گرفتاران نفس و شیطان را به رجوع و فرار به سوی الله، فرا میخواند، تا هر چه زودتر خود را در سایه مهربانیهای حق و آغوش رأفت و عطوفتش بیندازند و تصویر دریاهای مواج و بیکران رحمتهای الهی را که محیط بر انفس و آفاق است، چنان زیبا و شگفتانگیز و جذاب ترسیم نمود که از آن چنین معلوم میشود که خداوند متعال تنها بردبار و مهربان و بخشنده و کریم نیست، بلکه او (اگر این تعبیر درست باشد) توبهکنندگان را دوست دارد و به آنها اشتیاق میورزد و تلاش و سعی بلیغ آنها را سپاسگذاری و قدردانی مینماید.
آری، خاتم پیامبران جبا دعوت عام خود به سوی توبه و بیان فضایل و گنجایش آن، بشریت مرعوب و خوفزده و پریشانخاطر را که مدتها زیر چکمههای یأس و ناامیدی ناله میزد و از افراط هشدارها و اخطارات کیفر و عذاب و مظاهر غضب و جلال (که در این زمینه علمای یهود و شارحین کتب مقدسه و راهبان تندرو و افراطی مسیحیت نقش مهمی داشتند) لرزه بر اندام بود، کمک و دستگیری نمود و برای او فرصتی جدید و طلایی در زندگی مهیا فرمود و در قلب ناتوان و خسته، و جسم سرد و پژمردهاش حرارت جدید و روح تازهای دمید و برای جراحات او، مرهمی تدارک دید و او را کلاً از پرتگاه مذلّت و خواری به اوج عزّت و شرافت و اعتماد به نفس و توکل و اتکاء به ذات الله، مشرف ساخت.