انتخاب برای رسالتی بزرگ
او از جهل و گمراهی مردم زمان، زنده به گور کردن دختران، افتخار و مباهات به ثروت و اولاد و مردگان، بتپرستی و فساد عقیدتی، خسته شده بود، به همین علّت به غاری در خارج از شهر پناه برده و خلوت میگزید تا از آن همه خرافات و فساد دور باشد و در خلوت به خویشتن برسد؛ چراکه در خلوت اسرار عجیبی نهفته است و چه رازهایی که بر آدمی نمایان میشوند!
«شبهای متوالی آنجا درنگ مینمود و توشهاش را با خود میبرد. در آنجا به روش ابراهیمی و فطرت سلیم، عبادت و نیایش میکرد» [۱].
او در این خلوتها و مطالعهی قلبش پی به وجود پروردگاری توانا برده بود که میتواند «معبود» و «فریادرس» کائنات باشد.
«نگرانی او بنا به مشاهدهی جهل و جاهلیت و خرافات و بتپرستی به اوج خود رسیده بود، او امیدوار بود که از جانب آفریدگار جهان، آسمانها و زمین، راهنمایی و هدایتی شامل حال گردد، گویی چیزی او را برانگیخته میکند. در همین دوران، خلوتگزینی چنان مورد علاقهاش واقع شد که هیچ چیز از آن پسندیدهتر نبود.
از مکه خارج میشد و دور میرفت تا اینکه خانهها از نگاهش ناپدید میگشت، هنگامی که از وادیها و درّههای مکه عبور میکرد، از کنار هر سنگ و درختی که میگذشت بر وی سلام میگفتند: «السلام علیك یا رسولالله!»او به اطراف خود، و چپ و راستش مینگریست، اما جز درختان و سنگها چیز دیگری نمیدید» [۲].
«هنگامی که چهل بهار از عمرش را پشت سر گذاشته بود، جهان بر لبهای از آتش قرار داشت، بشریت با سرعتی سرسامآور به سوی انتحار و خودکشی پیش میرفت، اینجا بود که صبح سعادت طلوع نمود و آثار آن هویدا گشت و وقت بعثت فرا رسید» [۳].
﴿ ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ ٢ ٱقۡرَأۡ وَرَبُّكَ ٱلۡأَكۡرَمُ ٣ ٱلَّذِي عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ ٤ عَلَّمَ ٱلۡإِنسَٰنَ مَا لَمۡ يَعۡلَمۡ ٥ ﴾[العلق: ۱- ۵].
«بخوان به [یمن] نام پروردگارت که [سراسر هستى را] آفرید * انسان را از خونپارههاى بسته آفرید * بخوان و پروردگارت بس گرامى است * کسى که [نوشتن] با قلم آموخت * به انسان آنچه را که نمىدانست، آموخت».
ای محمِّد! قانون و آیین زندگی را برای انسانهای اسیر در دام بلاهای نفسانی و شهوانی، بخوان!
راه رستگاری و آزادی از قید و بندهای دنیوی و رهایی از غرق شدن در غرقاب فساد و فحشای اخلاقی را برای بشریت بخوان!
روش تربیت نسلهای پویا، راه رسیدن به جامعهی مدنی، و آرمانهای اجتماعی را برای بشریت بیان کن!
روش دست یافتن به فضایل اخلاقی و رهایی از رذایل اخلاقی را برای جامعه بیان کن!
و طریق رسیدن به پروردگار، و آیین با او دوست شدن را برای علاقمندان بخوان!
بخوان! بخوان! بخوان! که پروردگارت تو را کمک میکند! بخوان که پشتیبانت، «قوی» و «آگاه» است! برای سالکان راه، این نامه را بخوان؛ چراکه در روش آموزشیات هیچگونه عیب و نقصی یافت نمیشود، و به راستی دارای روش زیبای آموزشی و اخلاقی هستی: ﴿ وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤ ﴾[القلم: ۴].
پس بلند شو! کمر همّت را محکم ببند! که تو را برای مأموریتی مهم و بزرگ و به عنوان «شاهدی» عظیم برای بشریت که «مژدهرسان» به اهمیت ارتباط و «ترساننده» از نتیجهی غفلت میباشد، برگزیدهایم تا عاشقان را به سوی «محبوب» حقیقی فراخوانی و در پیچ و خم و تاریکیهای پستی و بلندیهای این راه طولانی و پرخطر، همانند چراغی فروزان و مشعلی فرا راه آنان باشی.
﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا ٤٥ وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا ٤٦﴾[الأحزاب: ۴۵- ۴۶].
«ای پیغمبر! ما تو را به عنوان گواه و مژدهرسان و بیمدهنده فرستادیم. و به عنوان دعوتکنندهی به سوی خدا طبق فرمان الله، و به عنوان چراغ تابان».
پس درنگ مکن و این خورشید تابان درونت را نپوشان!
﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢﴾[المدثر: ۱-۲].
«ای جامه بر سر کشیده (و در بستر خواب آرمیده!) برخیز و (مردمان را از عذاب یزدان) بترسان!».
افشاندن نور هدایت را بر جامعه و بر تمام انسانها بیآغاز که برای تمامی اقشار، مایهی سعادت و خوشبختی و خیر و برکت هستی.
﴿ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧ ﴾[الأنبیاء: ۱۰۷].
«(ای پیغمبر!) ما تو را جز به عنوان رحمت برای جهانیان نفرستادهایم».
بلند شو، ای محمّد! تو نیز پیغامرسان ما به سوی انسانها هستی، همانگونه که پیش از تو نیز به افرادی دیگر این مأموریت را داده بودیم، اما تو مُهر تأیید نامههای پیشین و سرور پیغامرسانان پیش از خود هستی.
در این دور انبیاء چون سارباننددلیل و رهنمای کاروانند
و ز ایشان سید ما گشته سالار همو اول، همو آخر در این کار [۴].
پس تو آخرین پیامبران پروردگار هستی، هر چند «خاتم»ی امّا در حقیقت اوّل و افضل آنانی.
بهر این خاتم شدست او که به جود مثل او نبود و نخواهد بود
چون که در صنعت بَرَد استاد دست نه تو گویی: ختم صنعت بر تو است؟ [۵].
آری! محمّد جفرشتهی نجات بشریت و آخرین پیامآوران الهی میباشد. چون پروردگارش او را فرمود:
﴿ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ﴾[المائدة: ۶۷].
«آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان!».
دعوتش را از میان خانوادهاش آغاز کرد.
مخلصانی چون «ابوبکر»، «خدیجه»، «علی» و «زید»شیعنی نمایندگان تمام اقشار جامعه به او پیوستند؛ نمایندهی زنان جامعهی آن روز، حضرت خدیجهی کبریلنمایندهی مردان آزاده و جانفدای جامعه، حضرت ابوبکر صدیقس، نمایندهی نوجوانان و نیروهای آیندهی جامعه، حضرت علی مرتضیسو نمایندهی قشر ضعیف و مستضعف جامعه، حضرت زید بن حارثهسدر مکتبش ثبتنام کردند تا هر یک در آینده گروه خویش را رهبری نمایند؛ چه ترکیب مبارک و حیرتانگیزی، زنان و جوانان هم در همان روزهای آغازین، خود را به این دانشگاه عظیم انسانسازی رساندند. فقرا و مستضعفین جامعه در کنار بازرگانان و تاجرانی چون ابوبکرسهمکلاس شدند. صحنهای از رعایت حقوق بشر به طور کامل و نمونهای از جامعهی دمکراتیک اصولی و دینی.
این ترکیب چهار شاگرد اول را میتوان از زوایای گوناگون نگاه کرد و بنای کار این استاد توانا و معلّم مُشفق بشریت را بررسی نمود. مجلسی متشکل از چهار قشر مختلف موجود در آن دوران؛
از گروه ثروتمندان و سرمایه داران، ابوبکر صدیقس.
از گروه فقرا و مساکین و قشر ضعیف جامعه، زید بن حارثهس.
از گروه زنان که در آن دوران بیشترین ظلمها به آنان میشد، خدیجهل.
از گروه نوجوانان که باید در ادارهی امور مشارکت داده شوند، علی مرتضیس.
[۱] نبی رحمت، ص ۱۰۸. [۲] سیره ابنهشام، ج۲، ص ۲۳۴ ۲۳۵، به نقل از نبی رحمت. [۳] نبی رحمت، ص ۱۰۷. [۴] گلشن راز. [۵] مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۱ و ۱۷۲.