در مراقبت شدن احوال خود گويد
ایا کامروز شادان میگذاری
ببین تا توشهی فردا چه داری
نفس اندر تن ما در شمار است
که آن هر یک چو درّ شاهوار است
ترا سرمایهی عمر این جهان است
نفس در جسم ما گنج نهان است
نکو سرمایهداری تو زینهار
به دانش سود از آن سرمایه بردار
اگر در هر نفس گویی که الله
از آن سرمایه یابی سود دلخواه
به یک ره گفتن تسبیح و تهلیل
ز باغ جنتت بخشند تکمیل
به غفلت یک نفس کز تن بر آری
که یاد خالق اندر دل نیاری
بدان ای غافل اندر خواب سرمست
که درّ شاهوارت رفت از دست
اگر صد سال دیگر عمر یابی
عوض زان درّ گم کرده نیابی
دگر خود غیبت و بهتان بگویی
دلی را بر زبان رنجی به خویی
نفس ضائع شد و سودت زیان است
گناهت در قیامت بیش ازان است
مثال ما و احوال زمانه
بگویم با تو روشن بیبهانه
بگویم با تو کاحوال جهان چیست
خوشا آنکسکه نیکومیتوان زیست