در داوری قیامت
به داور مالک دیان نشسته
درِ روی و ریا و رشوه بسته
سخن حق باشد آن جا داوری حق
کند حق ردّ حق بر صاحب حق
باشد در میان بالا وزیری
نباشد فرق روباهی و شیری
اگر جوری به موری کرده ماری
و گر بر پشهای زد پیل خواری
ندا آید به حکم شاه عادل
کهحق حق است باطل هست باطل
میان گوسفندان از بز و میش
نزاعی کرده باشند با سر خویش
یکی با شاخ و دیگر ساده سر بود
به ضربت ضربتی شاخی تبر بود
در آن جاشان به محشر حاضر آرند
سر بی شاخ از شاخی بر آرند
سر باشاخ را سر ساده گردد
عداوت در میانشان تازه گردد
زنند ایشان به همدیگر سر خویش
نماند ظلم کس بر کس کم و بیش
اگر شاه و رعیت را شمار است
جزاء الظلم عند الله نار است
درست است این به اسناد روایت
که سید کرد با یاران حکایت
که مفلس در میان امتّان کیست
[۱۹]
ببین مقصود سیدزین میان چیست
بگفتند آن که بیسیم و متاع است
که محتاج بهای یک قفاع است
بگفتا هر که را سیم و درم نیست
نهمحتاج است او را هیچ غم نیست
بگفتندش که یا حضرت تو دانی
که داناتر ز خلقان جهانی
چنین فرمود سلطان رسالت
به یاران پاسخ از روی عدالت
که فردا چون قیامت حاضر آرند
یکی از امّت آن جا حاضر آرند
نماز و روزه و صدقات و احسان
بیارد با خود آن جا بیش از انسان
یکی گوید به من دشنام دادی
چو آتش از غضب بر من فتادی
یکی گوید که عِرض من ببردی
غم دینِ مسلمانی نخوردی
یکی گوید زرم بردی و دینار
یکی گوید زدی بر من تو بسیار
یکی گوید به من آویختی تو
به ناحق از تنم خون ریختی تو
پس آنگه پادشاه پادشاهان
که خواهد داد دادِ دادخواهان
بفرماید به مقداری بدیها
به مظلومان دهند از نیکوییها
دهد حسنات او جمله به مظلوم
بسی مظلوم دیگر مانده محروم
ز مظلومان کند آن گه گنه نقل
نهد بر گردن آن ظالم از عدل
به قهر اندازدش در دوزخ نار
بود وی مفلس و درویش و غمخوار
ز اعمال و ز حسنات مطهّر
نماز است از همه اعمال بهتر
اگر باشد میان دو برادر
به قدر نیم درهم دعوی زر
ز طاعاتی که با علم اصول است
عوض هفتاد رکعات قبول است
عمل خواهی که ماند بر تو سالم
به دنیا کوش در ردّ مظالم
[۱۹] اشاره به حدیث صحیح: «أتدرون مَن المفلس؟»میباشد. مصحح