مجموعه مبدأ و معاد

فهرست کتاب

در صفت‌كردن اهل شقاوت گويد

در صفت‌كردن اهل شقاوت گويد

وگر اعمال او غیرصلاح است
حقیقت کار او غیرفلاح است
خلاف شرع تن پرورده باشد
خطا و معصیت‌ها کرده باشد
ز فعل بد خدا آزرده کرده
نکرده توبه‌ای بی‌توبه مرده
به ختمش کار نامحمود باشد
به سبقت خاتمش مردود باشد
در آید بانگ لابُشری به گوشش
گریزد حالی از تن عقل و هوشش
دلش در وحشت و در حسرت افتد
تنش حالی به حالی سکرت افتد
نفس اندر عروق و پی گریزد
و زو قابض به کینه بر ستیزد
بدانسان بر کشد از جسم او جان
که جلدی بر کشند از زنده حیوان [۱۵]
چو بیرون آورند جان شدیدش
بگندد عالم از بوی پلیدش
ز قطران جامه‌اش پوشند [۱۶]از نار
به بوی او بسی بدتر ز مردار
چو در هفت آسمان بویش ببویند
ملائک جمله میش العبد گویند
علی‌ هذا چو اندر خاکش آرند
به گور تنگ و تاریکش سپارند
چو منکر با نکیرش بر سر آیند
به چشم ازرق به گفتن تند گفتار
لب بالا ز بینی بر گذشته
لب زیرین به روی سینه هشته
به دست هریکی یک بیلک سنگین
که کوه از هیبت او گشته غمگین
چنان از هیبت ایشان بترسد
چون بید از باد لرزان چون بلرزد
دگر جان آید اندر جسم او باز
به حکم خالق داننده‌ی راز
چو بگشاید دوچشم، آن‌معصیت‌کار
به گرد خویش بیند چار دیوار
بدان آن زمان بی‌شک و ریبی
که آن دنیا نباشد هست عقبی
ز جان آن دم یکی نعره زند آن
خلائق بشنوند از غیر انسان
بدو گویند من ربک و ما دین
جواب بد بگوید زار و غمگین
بگوید انتما از ترس ایشان
زنندش هر یکی یک پتک بر جان
ز فرقش از قدم از پای تا دست
چو خاکستر شود ریزیده‌ی پست
یکی شیهه زند بیچاره از جان
خلائق بشنوند از غیر انسان
دگر اعضاش با هم بسته گردد
جسد با جان به هم پیوسته گردد
همان اسود رخان تند گفتار
بدو گویند من ربک دگر بار
زبانش از سیاست لال گردد
به غایت عاجز و بدحال گردد
جواب حق نداند گفت گمراه
به خودکوش افگند گوید که آه آه
خطاب آید ز حق كذبتَ عبدي
که غیر از من خدایی می‌پسندی
ز قطران جامه‌اش پوشند ناخوش
به قبرش فرش اندازند از آتش
ز دوزخ روزنی بر وی گشایند
عذاب گونه گون بر وی نمایند
ز تنگی گور چندانش فشارند
که پهلو را ز پهلو در گذارند
کریه الوجه شخصی زشت وناخوش
ز اعمالش پدید آرند پُر غش
که باشد گوش او کر چشم او کور
به بالینش نشانند اندر آن گور
یکی بدهند از آن پتک گرانش
که بنماید عذاب بی‌کرانش
بود کارش فغان و آه و آوخ
که قبر او بود چاهی ز دوزخ
تنش در حال چندانی بر آید
که دنیا همچو خوابی یادش آید

[۱۵] اقتباس از معنای حدیث صحیح می‌باشد. مصحح [۱۶] اشاره به آیۀ کریمه: ﴿ سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٖ وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ ٥٠[إبراهیم: ۵۰] می‌باشد. مصحح