مجموعه مبدأ و معاد

فهرست کتاب

در صفت نامه خواندن هر کس

در صفت نامه خواندن هر کس

نشاید گفت حال جمله هر کس
نمودار قیامت شمّه‌ای بس
خلایق نامه در دست ایستاده
همه خون دل از دیده گشاده
ز هر یک روز عمر اندر زمانه
بود یک خانه اندر نقش نامه
دران خانه خزانه بیست با چار
وزان بعضی سیاه و تیره چون قار
وزان بعضی دگر پر نور و روشن
فرح‌بخش وخرم چون سبزه گلشن
وزان بعضی دگر شبرنگ و بدفام
نه در نور و نه در ظلمت به اتمام
شب و روزی‌ست بیست و چار ساعت
دران ساعت که باشد کرده طاعت
دران ساعت بود آن یک خزانه
پر از نور و زند چون خور زبانه
دو ده چار است یک شبانه‌روز
بود هر ساعتی یک چون خزانه
بود در ساعت فسق و مناهی
خزانه پر ز ظلمات سیاهی
به ما هر کس که یک ساعت گذشته
بود در نامه تاریخش نوشته
نوشته کرده‌مان در زندگانی
به نوعی کاندران حیران بمانی
ز کرده گفته و دیده شنیده
رقم باشد در آن نامه کشیده
سراسر قول و فعل ما به خامه
نوشته در میان سلخ نامه
به خط اسود و بی‌نور و تیره
نوشته هم صغیره و هم کبیره
دران سال و در آن ماه و در آن روز
در آنشهر معظم نیمه‌ی روز
دران ساعت چنین کردی و گفتی
ز مردم غیبت این و آن شنفتی
شوند از کرده خود حیران و ناشاد
همه گویند واویلا و فریاد
که بر ما کیست این نامه نوشته
که بر وی یک سخن ضایع نگشته
ز عصیان بزرگ و هم خرده
یکایک بی‌غلط بر ما شمرده
به صد حسرت در آن زاری بمانند
دوا جز ناله و زاری ندانند