در نزديكی مرگ هركس گويد
علی هذا چو ایامی بر آید
حیات کالبد بر ما سر آید
اجل بر ما به سرعت رخش تازد
به مهلت یک نفس بر ما نسازد
ز حضرت قابض روح اندر آید
که از تن جان شیرین در رباید
ز اندوه فراق و رفتن جان
ز بیم دوزخ و وسواس شیطان
غنم و اندوهی اندر خاطر آید
به دل خوفی ز دوزخ حاضر آید
رسید از سید مرسل به ما قول
که با سبعین الف است مرگرا هول
به وقتِ مرگ بر مردم گمارند
که گر هولی ازان در عالم آرند
جمیع عالم از هولها بدحال گردد
دلش بیخود زبانش لال گردد
چنان گردد ز ترس هول مدهوش
که از خاطر کند خود را فراموش
برابر نیز شیطان ایستاده
طمع در غارت ایمان نهاده
در آن حالت خدایا رس به فریاد
بده قول شهادتمان تو بر یاد
شهادت آن زمان تلقین ما کن
عنایت را رفیق جان ما کن
روان گردان زبانم بر شهادت
امورم ختم گردان بر سعادت