در صفت ابرار و فجّار گوید
در آن جا مردم از دو فرق باشند
که در کردار هر یک غرق باشند
ز قرآن نام ایشان گشته اظهار
یکی ابرار و دیگر نام فجّار
بود ابرار را رخ همچو ماه است
صفت فجّار را چهره سیاه است
صف ابرار را هم فرق باشد
که در عصیان ایشان فرق باشد
که فاسق گرچه جرم ومعصیت کرد
به ایزد بگروید و ایمان بیاورد
ببیند از سقر پاداش کردار
نماند جاودان در دوزخ و نار
ولی کافر نه از اهل نجات است
ابد اندر ابد در نار مات است
ز تاب آفتاب و تفّ آتش
زمین جوشان و خاطرهها مشوّش
ز چپ دوزخ بسان شیر غرّان
ز بالای سر آمد نام پرّان
در آید نامهی نیکان منوّر
ز دست راست خوشبوی معطّر
ز نامه خرّم و دل شاد گردند
ز اندوه و ز غم آزاد گردند
خدا از کِردِ ایشانست خوشنود
شمار سهل آسانشان کند زود
بر اهل خویش خرّم باز گردند
به ناز و خرّمی دمساز گردند
در آید نامهی کافر و فاسق
سیاه و تیرهروی ناموافق
برایشان سختتر گردد قیامت
بر آرند از جگر آه ندامت
به فاسق نامه از دست چپ آید
تنش را از غم و غصّه بر آید
ولی کافر بر آرند از پس پشت
نهندش نامهای چون قر در پشت
به حسرت بانگ واویلا و فریاد
برآرند از جگر غمگین ناشاد
ز کردار بد و جرم و معاصی
ببارد خون بسی از چشم عاصی
ز مژگان خون فرو ریزد به رخسار
چو باران چشمِ عاصی و گنهکار
از آن جاشان به دعواگاه رانند
که هر یک نامهی خود را بخوانند