در طول حساب قیامت گوید
قیامت را بسی لبث و درنگ است
درنگش بیشتر از وزن سنگ است
زقرآن واضح است وروشن این حال
کهیکروزاستچونپنجهالف
[۲۰]سال
بود پنجه الف سالش درازی
نه کار سرسری باشد نه بازی
در آن خلق از سیاست مانده مدهوش
عرقریزان بسان دیگ در جوش
به مقدار عمل هر یک دران غرق
یکی تاکعب و دیگر پای تا فرق
نشاید گفت حالِ بینمازان
که چون باشند در آتشگدازان
ولی حال بخیل بیمنافع
که باشد بر زکات مال مانع
تنش گردد بزرگ و کوهپیکر
بخوابانندش اندر دشت محشر
ز گاو و اشتران و گوسفندان
که او را بود ازان شادان و خندان
ملائک یک به یک شان بر شمارند
به حالی اندر آن جا حاضر آرند
همه فربه چنان کاندر جهانند
متاعش جملگی بر سر برانند
بود حیوان همه مغرور و سرکش
سراسر سمهایشان میخ آتش
گهش بر سر روند و گاه بر پشت
وی اندر زیرشان افتاده بر پشت
زمانی سیم و زرهاشان گدازند
برای داغ کردن تخته سازند
چو موم آن سیم و زرها نرم گردد
در آتش همچو آتش گرم گردد
کنندش داغ سر تا پای اندام
بود مقهور و خوار و زار و بدنام
گرفتار اندران سوز علامت
چنین تا در رسد شام قیامت
اگر رحمت کند رحمان به حالش
بود ختم عذاب آن گوشمالش
سرآید بر وی آن اندوه و محنت
نمایندش ره بستان جنّت
اگر بر حال او رحمت نیارد
به دست مالک دوزخ سپارد
[۲۰] پنجه الف = پنجاه هزار، اشاره به آیۀ: ۴ سورۀ معارج میباشد. مصحح