خانم فاطمه کازو [۱۷]
(ژاپن)
از زمان جنگ بین الملل دوم من متوجه شدم که ایمان و مذهب ما به سرعت رو به ضعف میرود. از زمانی که ما راه و رسم زندگی آمریکائی را آموختیم عمیقاً احساس کردم که چیزی را از دست دادهایم. ابتدا نمیتوانستم دریابم آنچه که از دست دادهایم چیست، تا آن که فریاد روح من به این بیقراریام پاسخ داد.
خوشبختانه من با یک مسلمان که برای مدتی در توکیو اقامت داشت آشنا شدم. رفتار و راه و رسم و نیایش او مرا کنجکاو نمود و لذا سئوالات زیادی مطرح کردم، جوابهای او ارزشمند بود و آرامشی روحبخش در من فراهم نمود. او به من آموخت که چگونه هرکسی باید زندگیش را آنطور که خداوند مقدر فرموده و خواست اوست، در مسیر خداوند و راه حق تعالی قرار دهد. هرگز تصور نمیکردم که بینش انسان میتواند به طور ناگهانی آن چنان تغییر یابد و مانند من یک مرتبه در راه اسلام خود را با خداوند تعالی در ارتباط ببیند. اگر به اسلام مسلمان توجه کنید میبینید که آنها در ملاقات یکدیگر میگویند: (السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته) یعنی سلامتی و رحمت خداوند بر تو باد. این با صبح بخیر و یا عصر بخیر فرق میکند، زیرا در این قبیل الفاظ توجه به مادیات است و در آنها از آرزویی ابدی و یا اندیشهای از رحمت خداوندی نشانی نیست.
من از آن دوست مسلمانم خیلی از چیزهائی را که یک مسلمان به آن معتقد است و عمل میکند آموختهام. من راه و روش زندگی در اسلام را که بسیار خالص و پاکیزه و ساده و صلحآمیز است دوست دارم. به من ثابت شده است که فقط اسلام میتواند یک زندگی صلحآمیز را برای فرد و جامعه فراهم سازد. اسلام به تنهائی میتواند به بشر صلح و آرامش بدهد، صلحی که بشریت در آرزوی آنست. من خوشوقتم که این صلح را در زندگی یافتهام و علاقمندم که اسلام را تا آنجا که ممکن است در میان مردم خود توسعه دهم.
[۱۷] Fatema kazue