اسلام آیین برگزیده ما

فهرست کتاب

مددکار اجتماعی

مددکار اجتماعی

برای توضیح علل ایمان من به اسلام بهتر است که تجربیات قبلی و بعدی خود را توضیح دهم، اما منظور از آن توضیح یک داستان نیست، بلکه منظور آنست که همه بدانند که تعداد بسیاری از جوانان آمریکائی و کانادایی هستند که در انتظار یک فرصت برای یافتن حقیقت‌اند و لذا می‌توانند در معرض الهامات و تبلیغات اسلام قرار گیرند. اما تبلیغات اسلامی به آن‌ها نمی‌رسد.

من به خاطر دارم که آشنائی با زندگی حضرت عیسی به طوری که مسیحیان تعبیر می‌کنند در جوانی من اثرات عمیقی داشت، اما باید اذعان کنم که من هرگز با ارادۀ خود مسیحی نبوده‌ام. من همیشه به جای جذب داستان‌های زیبای انجیل و تورات در این فکر بودم که چرا این همه از مردم مشرک‌اند. چرا مسیحیان و یهودیان بر سر تورات و انجیل باهم اختلاف دارند. چرا آن‌ها که به این‌ها اعتقاد ندارند باید لعن و نفرین شوند درحالی که بیگناهند و علیرغم آن که خود را قوم برتر می‌پندارند چه کار مثبتی برای دنیا کرده و می‌توانند بکنند.

به خاطر دارم که با یک مبلغ مسیحی که از هندوستان برگشته بود صبحت می‌کردم و او توضیح می‌داد که چگونه مسلمانان در انجام فرایض دینی خود کوشا بودند و چگونه به دین خود ایمان داشتند. این مذاکره اولین برخورد من با اسلام بود و در قلبم یک تحسین ناخودآگاهی به ایمان مسلمانان به وجود آمده بود و می‌خواستم که دربارۀ «این مردم گمراه» چیزهائی بدانم.

در سال اول تحصیلات دانشگاهی درسی تحت عنوان ادبیات شرق گرفتم و از آن آموختم که چگونه افکار بشر در مسیر تعالی توجیه ذات خداوند ترقی کرده است. عیسی در انتشار تعلیمات خود اعتقاد به خداوند مهربان را اشاعه داد، اما این عقیده در میان هجویاتی که توسط خود جامعه روحانیت مسیحی ساخته و پرداخته شد و در میان شرک و الحاد اجدادی محو گشت؛ و خدای بخشنده و مهربان توسط یک خداوند و صاحب اختیار ساختگی که دسترسی به آن فقط از طریق واسطه‌ها امکان‌پذیر است از بین رفت. پس کسی مورد نیاز بود که بشر را به سرچشمۀ حقیقت زلال توحید و خداوند یکتا راهنمائی کند.

کلاسیک آن توسط فرهنگ یک بعدی کلیسائی در حال اضمحلال بود. شرق مرکز منطقی الهام و وحی است و اینجا بود که محمد جپس از هفت قرن که از ظهور عیسی می‌گذشت ظهور کرد و در آن هنگام شرک مسیحی (Christopaganism) به طور گسترده‌ای در اروپا انتشار یافته و هنوز ۹ قرن دیگر با مطالعات منطقی فاصله داشت تا چه رسد به این‌که وحی و الهامی باشد.

بالاخره من توانستم محمد را به عنوان رسول خدا قبول کنم: اول برای این‌که ظهور او در آن شرایط لازم بود. دوم به خاطر این‌که نتایجی که من خود به آن رسیده بودم با اعتقادات اسلام مطابقت داشت. و سوم این‌که علاوه بر دو دلیل قبلی کیفیت الهی قرآنکریم و تعلیمات پیامبر برای من خیلی روشن و واضح بود.

در همان اوقات کتاب‌های بسیار خریده و یا دریافت کردم که همه در مورد اسلام بود. یک مرد خیراندیش هندی از اهالی بمبئی «مرحوم آقای کیو. آ. جیر آزبفری» کتابی برای من فرستاد تحت عنوان «اسلام چیست» که توسط «اچ. دبلیو. لاوگرو» نوشته شده بود. (این شاید عملی‌ترین توجیهی بود که من خوانده‌ام و لذا شایسته است که در تیراژ قابل توجهی پخش و انتشار یابد). و بعداً نیز ترجمۀ قرآنکریم توسط «مولوی محمد علی» را که یک اثر شیوا است همراه با کتاب‌های دیگری برای من فرستادند. در مونترال من توانستم به مقدار قابل توجهی از معارف اسلامی به زبان فرانسته دست یابم که هم برله و هم برعلیه آن نوشته شده بودند و این خود باعث شد که بصیرت خود را در این زمینه فزونی بیشتری بخشم.

﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ٢٨ فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي٣٠[الفجر: ۲۷-۳۰].

«ای نفس (قدسی) مطمئن و دل‌آرام امروز به حضور پروردگارت بازآی که تو خشنود و او راضی از تو است. بازآی و در صف بندگان خاص من درآی و به بهشت من وارد شو».