شاعر، منقد و مؤلف
سادگی اسلام، کشش و جذبه بسیار قوی و محیط با شکوه مسجدها که لاجرم انسان را به یاد خداوند میاندازد و صمیمیت پیروان با ایمانش، و اعتمادی که تشخیص واقعیات پنج مرتبه نیایش و نماز میلیونها مسلمان در سراسر جهان در انسان بوجود میآورد، همه عواملی هستند که مرا در آغاز به خود جلب نمودند. اما پس از اینکه تصمیم گرفتم به دین اسلام مشرف شوم دلائل عمیقتر دیگری یافتم تا تصمیم خود را به اجرا گذارم. تصویری دلپذیر از زندگی که حاصل عمل و اندیشه پیامبر است، پندهای با تدبیر، ارشاد به ایثار و بخشش با بشردوستی با شکوه، و پیشتازی در حقوق و اموال زن، و همۀ عواملی مانند آنها که از تعالیم پیامبر مکه است شواهدی بودند از یک مذهب و آئین عملی که با چنان محتوائی و چنان استعدادی با کلام اسرارآمیز محمد از قبیل «با توکل زانوی اشتر ببند» جهان را فرا گرفت. او به ما سیستمی از مذهب ارائه داد که دارای عمل است نه ایمان کورکورانه به اینکه ما در تحت محافظت نیروئی غیر قابل رؤیت بوده و حتی اگر در وظیفۀ خود قصور ورزیم مصون خواهیم بود. بلکه اعتماد به آن که اگر ما تمام وظایف خود را تا حد توانائی درست و صحیح انجام دهیم، میتوانیم به آنچه که خداوند مقدر میفرماید تن در دهیم و راضی باشیم.
شکیبائی اسلام در برابر سایر مذاهب، این مذهب را برای تمام کسانی که به آزادی و آرادمنشی عشق میورزند ایدهآل میسازد. محمد، پیروانش را امر فرمود تا معتقدان به تورات و انجیل را گرامی دارند و به آنها آزار نرسانند. همچنین ابراهیم و موسی و عیسی، همه در آئین اسلام پیامبران خدا شمرده میشوند. مطمئناً همین عقیدۀ اسلامی به مراتب پیشرفتهتر از برخورد سایر مذاهب با این مسائل است.
رهایی از قید بتپرستی هم یکی دیگر از نشانههای عظمت سازگار و خالصانۀ ایمان اسلامی است. تعلیمات اصلی پیامبر خدا در تغییرات و تحولات غرقنشده و یا دستخوش دکترینهای مختلف قرار نگرفته. قرآنی که برای مردم مشرک زمان محمد نازل شده با همان اصول اولیه بیتغییر و ثابت باقیمانده است.
میانهروی و ملایمت در تمام چیزها که یکی از وجوه تمایز اسلام است، تحسین بیچون و چرای مرا برانگیخت. برای پیامبر سلامتی پیروانش بسیار مهم بود و لذا همیشه سفارش میکرد که اصول نظافت و پاکیزگی را شدیداً مراعات نمایند و روزههای معینی بگیرند و تمایلات نفسانی را مهار کنند. هنگامی که من در مسجد با شکوه استانبول، دمشق، اور شلیم، قاهره، الجزیره، تانجیر، وفاس و سایر شهرها میایستادم، از یک انعکاس بسیار قوی آگاه میشدم و آن گرایش پرتوان اسلام در توجه به معنویات است، درحالی که در این راه نه یراق و تجملات و پیرایهها و نه عکس و تمثال و موزیک، و نه تشریفات و تجملات دیگر است، بلکه مسجد مکانیست آرام برای اندیشه و تفکر و تطهیر جسم و روح در یک نظام توحیدی در برابر خداوندی لا شریک و عادل.
دموکراسی اسلامی همیشه مرا تحت تاثیر قرار داده است. صاحب قارت و فرد ناتوان، در محراب و در محدوده مسجد یکسانند و در مقام ستایش و ثنای خداوند به زانو نشسته و دعا میکنند. در آنجا محل مشخصی برای هیچکس وجود ندارد.
یک مسلمان هیچ فردی را رابط بین خود و خداوند نمیشناسد. او مستقیماً به درگاه لایزال خداوند خالق زندگی میرود. بدون اینکه در این راه کسی را مسئول قبول توبه و یا رابط بین خود و خداوند بداند که همچون یک دلال برای نجاتش با خداوند مشورت کند و برایش شفاعت بخواهد.
برادری جهانی در اسلام بدون توجه به نژاد یا سیاست و یا رنگ و ملیت، با احساسات درونی من در هم آمیخته و این یکی دیگر از چیزهائی بوده است که مرا به این آئین جذب نمود.