مؤمن عبدالرزاق سلیه [۴۱]
سریلانکا (سیلان)
زمانی من از اسلام متنفر بودم و دوستان مسلمانی نداشتم، زیرا اسلام برای من چنان زننده بود که حتی حاضر نبودم با پیروان آن درآمیزم. من حتی در خواب هم نمیدیدم که روزی با مطالعه کتب اسلامی انسان نوینی شوم. اما فرا گرفتم که رفته رفته اسلام را به خاطر راه مستقیم و بدون اسرارش دوست بدارم، دوستی که ساده و خالص و در عین حال عمیق است. چنانکه به زودی دریافتم بناچار به آن نزدیک و مجذوب شدهام.
خواندن بعضی از سورههای قرآن مرا به شگفت فرو برد.
زیرا تصور میکردم هیچ چیز با انجیل و تورات برابر نیست. و بعد آموختم که من در چه اشتباهی بودهام و آموختم که واقعاً قرآن چنان مملو از حقایق و تعالیمش چنان عملی و عاری از امر و نهی خرافات است که روزبروز بیشتر مرا جذب میکرد. برادری اسلام نیز مرا به خود جلب نمود. اگر واقعاً کسی بخواهد معنی این جمله را که میگویدک «همسایۀ خود را مانند خودت دوست بدار» بفهمد، باید در اسلام اندیشه کند. زیرا با شکوهترین اتحاد و واقعیترین همبستگی که تاکنون در جهان پدید آمده است در اسلام است.
چیز دیگری که مرا بیشتر به اسلام جلب نمود آن بود که اسلام آمرانه و حاکمانه نیست. اسلام دینی است عملی و منطقی و نوین و همچنین از نظر تفکر توحیدی و اعتقاد به یک خداوند و روحانیت و معنویت ایدهآل است. و لذا چون احکامش عملی و منطقی است مذهبی برای بشریت است.
(... این عربها، و محمد یک انسان و آن یک قرن، آیا چنان نیست که گوئی جرقهای بر زمین افتاده است. جرقهای بر جهانی که جز شن سیاه ناقابل چیزی به نظر نمیآمد. اما شنها در واقع باروتی بودند که آسمان را به آتش کشیدند و از دهلی تا گرانادا را طعمه شعلههایشان قرار دادند. من گفتم: آن مرد بزرگ همیشه همانند صاعقهای از آسمان بود، و مردم دیگر شبیه سوخت در انتظار او بودند تا آنها هم شعلهور شوند».
از توماس کارلایل در کتاب "دربارۀ قهرمانان، نیایش قهرمانانه، و تاریخ قهرمانی" [۴۱] Mumin Abdurrazzaque Selliah ﴿وَهَٰذَا كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَكٞ فَٱتَّبِعُوهُ وَٱتَّقُواْ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ١٥٥﴾[الأنعام: ۱۵۵].
«واین (قرآن) کتابی است پربرکت که ما نازل کردیم، از آن پیروی کنید، و پرهیزگار باشید تا مورد رحمت قرار گیرید».