مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
بدیهیست که دنیای غیر اسلامی امروزه موفقیتهای شگرفی را به نام و به اعتبار خود به ثبت رسانده است. این بخش از جهان در مقایسه با جهان اسلام در سطح بسیاربالاتری از انرژی و کفایت است و توانسته است نیروهای عظیم طبیعی را به نحوی که در گذشته حتی غیر قابل تصور بود مهار و تا حد زیادی نکبت فقر و فاقه و امراض گوناگون و بیسوادی را از اجتماعات خود زدوده و در حد اعجابآوری سطح زندگی را ارتفاء دهد.
تمام این موفقیتها در واقع تحسینآمیزند، اما از طرف دیگر سئوالات زیادی را برای مردم اندیشمند برمیانگیزند. از جمله آن که آیا تمدن جدید واقعاً توانسته است انسان را به راهی رهنمون شود که به رشد نهائی او بیانجامد؟ آیا این موفقیتها توانستهاند انسان را به هدف نهائی وجود خویش نائل کنند و عطش سعادت و رستگاری را که روح انسان همیشه در طول قرون و اعصار تشنۀ آن بوده است فرو نشاند؟ و آیا این پیروزیها توانستهاند انسان را از سطح نیازمندیهای حیوانی ارتفاء داده و رهائی بخشند؟ و بالاخره آیا این پیشرفتها توانستهاند زندگی انسان را غنای شرف و تزکیه بخشند؟
تعداد قابل توجهی از مردم مسلمان جهان که تمدن غرب را دور نظاره کرده و یا از پشت شیشههای رنگارنگ تخیلات و توهمات پیش ساخته و با احساسی از عقدۀ حقارت نگریستهاند در افسون ظاهر فریب آن محو و گرفتار گشتهاند، و بعضی از آنها چنان تحت تأثیر قرار گرفتهاند که غرب را کمال عظمت و اوج خلاقیت انسان میدانند و لذا کم و بیش اعتقادات و ایمان به اصول آئین خود را از دست دادهاند. آنها در حقیقت هرچه را که نام غربی دارد تحسین میکنند و چون به این نوع طرز تلقی عادت کردهاند، لذا هرآنچه در طریق زندگی خود با روشها و شیوههای غرب تفاوت کند بدون تفکر طرد نموده و به عنوان اینکه با زندگی امروزه وفق نمیدهد و یا کهنه است کنار میزنند. عجیبتر آن که با وجود اعتقاد به روشهای غربی که در قاموسشان همه چیز بر مبنای استدلال استوار است، فکر میکنند که اندیشیدن و استدلال برای قبول یا طرد روش زندگی غرب توسط خودشان ضرورتی ندارد، تا مبانی تمدن غرب را که در جستجوی پیوند با آن هستند شناخته و در صحت و سقم آن تعمق کنند بعضی از این مردم تمام مذاهب را رد میکنند، و اسلام را نیز برای رفع نیازهای امروزۀ بشری (دورۀ استدلال) کافی نمیدانند. زیرا که مذهب در اعتقاد این روشنفکران نوپرداز جز مشتی امرو نهی نامعقول و اوهام و خرافات نیست. این گروه از مردم لحظهای نیز تحمل و اندیشه نکردهاند که حتی اگر این مسائل شامل بعضی از مذاهب هم باشد، با هیچ اندیشهای شامل اسلام نمیشود. چون اسلام بر پایههای محکمی از استدلال و منطق استوار گشته است. و در حقیقت انقلابی که توسط رسول الله جدر تاریخ مذاهب پدید آمده آن است که او نه با معجزههایش بلکه براساس منطق و استدلال مردم جهان را مسلمان نموده، و قرآنکریم نه با فلجکردن عقل و منطق انسان بلکه با تهیج و ترغیب انسان به تعقل و استدلال و به کاربردن صحیح نیروی اندیشه در راهنمائی انسان کوشش نموده است.
زیرا اگر انسان به اسلام روی آورد بدون آن که افکار خود را با پیشداوریها فلج کند و قلب و روح خویش را برای درک آنچه در سراسر جهان آفرینش وجود دارد – در گردش شب و روز، در خلقت زمین و آسمان و در نظام پرمعنای شعور و عقلی که در قوانین طبیعت منعکس است – مهمور نکرده باشد بدون تردید با یاری و راهنمائی خداوند سبحان به حقیقتی که آماده ظهور و استقبال است نائل میشود.
و همۀ این مظاهر نشان میدهند که این جهان هستی نه محصول یک اتفاق کورکورانه بلکه نتیجۀ مشیت مقدس باری تعالی است.
اما عقل و اندیشۀ بشری که قادر است حقایق را درک کند باید واقعاً خالص باشد، نه شعوری که توسط امیال حیوانی و آرزوهای مادی منحرف گردیده است. خطری که از تمدن امروزه متوجه بشر است از آن نیست که بشر امروزه را در جستجوی حقیقت آزاد کرده است، بلکه برعکس، از آن است که عقل و اندیشۀ بشر را تحت فشار شهوات حیوانی از کار بازداشته است. تمدن امروزه با تمام امکاناتی که در اختیار دارد کتابفروشیهای معظم و پرزرق و برقی به وجود آورده است که سراسر مملو از ادبیات کثیف غیر اخلاقیاند. همه فیلمهای سینمائی در مورد مسائل جنسی و احساسات عاشقانه است. در مراکز تفریحات عمومی همه چیز و همۀ نمایشات و رقصها برای تحریکات شهوات جنسی و تا حدیست که نمایشات بدنهای عریان از پرطرفدارترین تفریحات امروزی به شمار میروند. و در مجموع برای پربارکردن دست آورد و حاصل اینگونه پدیدهها حد اکثر کوشش را در آمیزش بیحد و حصر دو جنس مرد و زن به کار برده است.
در چنین محیطی که پر از شهوات نفسانی است مسلماً برای عده زیادی مقدور نبوده است که شعور عقلانی خود را با فراغت از نفسانیات به کار برند، و ندای درون خود را آنچنان که خداوند تعالی در نهاد آنها نهفته است بشنوند. بلی، برای تعداد بسیاری از مردم که در محیطی غیر سالم چشم به جهان تمدن امروز گشودهاند ممکن نیست که آزادانه تفکر کنند، اما برای عدهای اینطور نبوده، زیرا حتی در این محیط منحرف هم ندای وجدان و منطق در قلب آنها که دنبال حقایق میگردند طنین میافکند. اینگونه مردم از بینشی برخوردارند که میتوانند باطن متعفن تمدن امروز را از ظاهر پرتلؤلواش دریابند. این مردم طبیعت واقعی انسانی دارند و دارای طبعی هستند که تشنۀ حصول رضایت خاطر حقیقی و سعادت نهائی است و این غیر از شهوات نفسانی است، زیرا دریافتهاند که روح انسان فقط با کشف حقیقت و در رابطه با نور حق است که آرامش و صلح و رضایت نهائی را درمییابد و با آن درمیآمیزد.
این کتاب شرح حالی است از مردان و زنان بزرگی که نور حقیقت را کشف نمودهاند، مردان و زنانی که در آرزوی سوزان حقیقت میسوختند و به کمتر از درک حقایق قانع نبودند. این زنان و مردان در جوامع غیر اسلامی زائیده و بزرگ شدهاند و با اسلام و تعالیم آن آشنائی نداشتند. آنها جزئی از همان جوامع امروزۀ غرب بودهاند که بر بسیاری از ما آنچنان فریبنده و آنچنان افسونآمیز نموده و با این وصف روح آنها تا یافتن راه مستقیم اسلام اقناع نگردیده است.
ما خوشوقتیم که چاپ اول این کتاب در سطح وسیعی مورد استقبال قرار گرفت. و اکنون چاپ سوم آن را تحت عنوان «اسلام آئین برگزیدۀ ما» به صورتی که در آن کاملا تجدید نظر شده و وسعت بیشتری یافته است عرضه میکنیم. موضوعات بیشتری به قسمتهای مختلف این کتاب افزوده شده است که ما را امیدوار میسازد تا این کتاب در شکل فعلی سودمندتر باشد. از آقای خورشید احمد مدیر آکادمی تحقیقاتی اسلام و آقای منور حسن معاون تحقیقاتی آن آکادمی برای همکاریهایشان در تألیف و گردآوری این کتاب سپاسگزارم.
امیدوارم که انتشار این کتاب بسیاری از کسانی را که جداً در جستجوی حقیقتاند یاری نماید.
ابراهیم احمد باوانی
دارل الامال – جادۀ شمارۀ ۴
لالهزار – کراچی – ۲