فاروق - بی - کارائی [۴۰]
(زنگبار)
علت مسلمانشدن من یک احساس درونی و عشق عظیم و دلبستگی به پیامبر اسلام محمد جبود. من این احساس را از مدتها قبل کاملا ناخودآگاه در قلبم احساس کرده بودم. به علاوه من چون در زنگبار زندگی میکردم دوستان مسلمان زیادی به من فرصت دادند تا اسلام را مطالعه نموده و کاملا بفهمم. من فرهنگ اسلامی را از ترس خویشاوندان خود به طور پنهانی مطالعه میکردم. اما در دسامبر سال ۱۹۴۰ خود را آماده یافتم تا با جهان روبرو شده و اسلام را بپذیرم و علناً ایمان خود به اسلام را اعلام نمایم. سپس من به نوشتن داستان جور و ستم خویشان و خانوادهام و سایر مردم پارسی که در محله پارسینشین زندگی میکردند پرداختم. داستان زندگی من یک داستان طولانی از سختیهاست که متحمل شدهام. زیرا خانوادهام قویاً با مسلمانشدن من مخالفت میکردند و لذا از تمام وسائل که به فکرشان میآمد برای اذیت و آزار من استفاده مینمودند. چون حقیقت خود را بر من ظاهر کرده بود، هیچ چیز نمیتوانست مرا از پیروی راه خداوند واحد و محمد رسول الله جبازدارد.
من مانند سنگ جبل الطارق در برابر تمام مصیبتها و بدبختیها و آزار و اذیتی که توسط اعضای خانوادهام بر من وارد آمد ایستادگی کردم و چون میدانستم که خداوند راه خود را بهتر از همه میداند لذا تمام این رنجها را تحمل کردم.
قرآنی که من به زبان گجراتی مطالعه کردم مرا به مقدار زیادی کمک کرد تا مسائل ضد و نقیضی را که در مذاهب دیگر وجود دارند بفهمم و در این باره بیواهمه باید بگویم که هیچ کتابی تا آن اندازه روشن و واضح نیست. این تنها کتابیست که کامل است و سادگی و محبت و برادری و مساوات و انسانیت را به مردم میآموزد. حقیقتاً آن یک کتاب عجیب و متعالی است که احکام لایزالش مسلمانان را تا ابد زنده نگه خواهد داشت.
[۴۰] Farouk B. Karai