ابراهیم وو [۴۴]
(مالایا)
من قبل از اینکه مسلمان شوم یک کاتولیک رومی بودم. اما بعداً ایمانم را به تثلیت و مراسم عشاء ربانی و تقدیس و تبرک روح و اینگونه خرافات از دست دادم با این احوال ایمان به خداوند در من باقی ماند. هیچ کشیش کاتولیک نبود که مرا در استدلال و قبول این مسائل راهنمائی کند. فقط در جواب سئوالها میگفتند: که این مسائل باید به عنوان اسرار نهفته باشند. عیسی آخرین پیامبر است و محمد یک ریکار و شیاد است! (استغفر الله).
ایمان من به مسیحیت در حال از دست رفتن بود تا اینکه در ملایا با مسلمانان زیادی آشنا شدم و در مورد دین با آنها مذاکرات و گاهی مناظراتی داشتم. رفته رفته دریافتم که اسلام دینی منطقی و اصول آن برای من قابل پذیرش است. زیرا در اسلام هیچ چیز جز الله شایستۀ پرستش نیست و در مسجد هیچ نوع تصویر یا مجسمه و نقاشی وجود ندارد. نماز در مسجد و یا نیایش در هرکجا که امکان دارد صحیح است. این مسائل بود که مرا به اسلام جلب کرد.
* برتراند راسل میگوید: ما عبارت «دورۀ تاریک» را برای تاریخی از سال ۶۹۹ تا ۱۰۰۰ به کار میبریم که تمرکز بیدلیل تحقیقات و مطالعات ما را به اروپای غربی مشخص میکند در حالی که همزمان با آن تمدن درخشان اسلامی از هندوستان تا اسپانیا گسترده شده بود.
در قاموس ما تمدن یعنی تمدن اروپای غربی در حالیکه این کوتهنظری است.
تاریخ فلسفه غرب
لندن، ۱۹۴۸، صفحه ۴۱۹ [۴۴] Ibrahim Voo ﴿وَيَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيۡٔٗاۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٣٩﴾[التوبة: ۳۹].
«و قوم دیگری را به جای شما قرار میدهد، و هیچ زیانی به او نمیرسانید، و خداوند بر هرچیزی تواناست».