به هرحال اکنون من علت مسلمانشدنم را آشکار میکنم
پذیرش اسلام برای من یک انتخاب آزادانه و دمکراتیک بود. قبول این دین توسط من کاملا آزادانه و بر مبنای خواست خودم بوده است. هیچ نوع خواسته و یا مقصود و هدف بخصوصی از هیچ نوع نبود، بلکه صرفاً یک عمل اخلاقی بود. کلمه اسلام در لغت به معنی صلح است. بنابراین، چه چیز بهتر از آنست که در راه صلح کوشش کنیم؟ اسلام یگانه و بیهمتاست. دکترین اسلام بیرقیب و اصول آن وصف ناپذیر است. در نظر مسلمانان تعلیمات اسلام منطقی و روشناند.
بعضی از اصول مقدماتی آن مانند نماز در پنج وعده در روز، بخشش و جود و انفاق به مستمندان، و روزهداری در ماه رمضان راههائی هستند که سلامتی و رحمت و مقاومت در برابر مصائب را بهبود میبخشند. موقعی که یک مسلمان نیایش کرده و نماز میخواند، در حقیقت به درگاه خداوند شکر میگذارد، به خدائی که به او شهامت زندگی در این جهان را اعطا فرموده است. جهانی که اگر از اخبار و حوادث آن در گذشته و حال آگاه باشید، میبینید که سراسر مملو از فساد و تباهی است. روزهداری در رمضان اعتراضی بر عدم برابری در جهان است. اعتراض به اینکه چرا حتی غذای سگهای ثروتمندان از بسیاری از انسانها بهتر است. اعتراض به اینکه چرا بعضی مردم روزی هفت یا هشت وعده غذا میخورند و بعضی دیگر حتی یک وعده را هم نمییابند. دادن خیرات و صدقه هم راه دیگریست تا مستمندان و درماندگان بتوانند خود را بپوشانند و خود را سیر کنند و فرزندان خود را از نعمت سواد برخوردار نمایند.
مسلمانان همه را برابر میدانند. شاه و گدا در اسلام یکسانند یک مسلمان به دیگران زور نمیگوید و هرگز تن به تحمل زور نمیدهد. اگر ضربهای به گونه راستش زدند گونه چپش را نیز آماده کند آیا این عادلانه نیست؟ در قلمرو اسلام انتقاد از خود لازم است. مسلمانان، ضد فساد و ضد کلاهبرداری و سازش و ضد تمام اعمال خلاف قانوناند، زیرا این پدیدهها خصمانه و مضر و غیر انسانی هستند.
آنچه اشاره کردم دلیل من برای قبول اسلام بوده است. ضمناً من یک دلیل ساده ولی ضروری را هم باید خاطرنشان کنم، و آن اینست که یک انسان باید بتواند خوب و بد را از هم تشخیص دهد تا بتواند مسلمان شود. بالاتر از همه باید به خاطر داشت که اصول عمدۀ تمام مذاهب شایستگی است. و اینجاست که اسلام یک سر و گردن از تمام مذاهب بلندتر و برتر مینماید.
برگزیدهای از کتاب آنی بزانت «زندگی و تعالیم محمد ج»، مدرس، ژوئن ۱۹۳۲ صفحۀ ۳:
«من غالباً فکر میکنم که زن در اسلام از مسیحیت آزادتر است. زن در اسلام خیلی بیشتر تحت محافظت است تا در مسیحیت که کسی نمیتواند بیش از یک زن داشته باشد. مقررات در مورد زن در قرآن عادلانهتر و آزادانهتر است. در انگلستان مسیحی فقط در عرض بیست سال اخیر بوده است که حقوق زن را در اموالش شناختهاند، درحالی که در اسلام همیشه این حق برای زن محفوظ بوده است. این یک اتهام است که میگویند: در اسلام زنها روح ندارند».
* سی. لی فرد جوانی است که پس از فوت پدرش اسلام را قبول کرد. او لیسانس حسابداری از کمبریج است و اکنون منشی مرکز تعلیمات اسلامی پتالنیگ جایا در کوالالامپور میباشد.