اسلام آیین برگزیده ما

فهرست کتاب

چرا مسلمان شدم

چرا مسلمان شدم

اولین برخورد من با اسلام در آوریل ۱۹۶۵ و هنگامی بود که در عدن یکسال مأمور سرپرست ۴۵ نفر از تفنگداران دریائی سلطنتی بودم. چون اولین باری بود که از وطنم (انگلستان) دور می‌شدم، خیلی هیجان زده بودم و در عین حال خیلی تنها و غمیگن، زیرا همسرم تنها در انگلیس مانده بود. لیکن خیلی زود، با محیط جدید خو گرفتم. تا این‌که همسرم نامه‌ای نوشته و اطلاع داد که اولین فرزند ما به زودی متولد خواهد شد. ابتدا بسیار خوشحال گشتم ولی بعدها نگرانی به سراغم آمد به طوری که شب‌ها خواب نداشتم و حتی قرص‌های خواب‌آور هم اثری بر من نمی‌کردند. سپس شروع به آشامیدن مشروب نمودم ولی بازهم آسایش نیافتم، چون واقعاً مشروب به انسان آسایش نمی‌دهد.

و بالاخره به مسیح روی آوردم تا آسایشی بیابم ولی بازهم آنچه را که می‌خواستم نیافتم. پس از سرگردانی و بی‌خوابی مفرط تعجبی نکردم وقتی خود را در بیمارستان یافتم.

پس از این‌که از بیمارستان آزاد شده و به سرکار برگشتم تحول زندگی من آغاز شد در قایق اصلی، با یک آشپز سومالیائی آشنا شدم که نسبت به من محبت زیادی نشان می‌داد او به من پیشنهاد کرد تا اسلام را مطالعه کنم. وقتی سئوال کردم اسلام چیست؟ او گفت: اسلام یعین صلح و آرامش. چون علی نور (آشپز سومالیائی) نمی‌توانست انگلیسی صحبت کند، لذا مسلمان دیگری دنبال حرف‌هایش را گرفته و گفت: یکی از عقاید اصلی اسلام برقرارکردن صلح در جهان است و سپس آیه‌ای از قرآن را خواند: ﴿بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ١١٢[البقرة: ۱۱۲] «آری! پاداشِ کسی که خالصانه تسلیم الله گردد و نیکوکار باشد، نزد پروردگارش محفوظ است؛ چنین کسانی نه ترس دارند و نه غمگین می‌شوند».

او گفت: سلام که معنی آن صلح است در برخورد هر مسلمانی به زبان آورده می‌شود و چون مسلمانان همیشه در صلح هستند و خود را در آرامش می‌یابند، لذا همیشه راضی هستند. پس از آن علاقه‌ای در من راجع به اسلام ایجاد شد و فکر کردم که آرامش و صلح چیزیست که در مسیحیت کسی به آن دست نمی‌یابد. همیشه در این فکر بودم که چطور در مسیحیت می‌توان آرامش یافت درحالی که کامل نیست و توسط انسان تحریف شده است. سپس به خاطر آوردم که در بعضی جوامع مسیحی انسان‌های مسیحی به کلیسا راه ندارند، زیرا پوست آن‌ها رنگ تیره‌تری دارد و از نژاد دیگری هستند.

در این نوع اندیشه‌ها بودم که چند روزی مرخصی گرفته و به وطنم مراجعت کردم تا همسر و فرزندم را ببینم. پس از بازگشت به عدن سه ماه دیگر از مأموریت من باقی بود و دیگر نگرانی زیادی نداشتم. به خاطر دارم در مواقعی که علی نور نماز می‌خواند او را تماشا می‌کردم و سعی داشتم که در تنهائی حرکات او را تقلید کنم. یک روز حین تقلید از علی نور در تنهائی از خدا خواستم و دعا کردم که مرا به راه راست هدایت کند. اما پس از مراجعت به انگلیس دیگر در مورد اسلام نیاندیشیدم. تا این‌که یک روز شنیدم دو مسلمان به یکدیگر رسیدند و سلام کردند. آن جا یک مغازۀخوار و بارفروشی پاکستانی بود. من با صاحب مغازه آشنا شدم و او آدرس نزدیکترین مؤسسه اسلامی را به من داد و بدین ترتیب «با شیخ سلیم ریامی» آشنا گشتم. شیخ سلیم مدیر مدرسه مسلمانان و رئیس جامعۀ مسلمانان «پور تسموث» بود. پس از مذاکراتی که با شیخ سلیم داشتم دریافتم که اسلام واقعاً درست و حق و تنها راه صلح است.

تا چه حد مسلمان: به عنوان یک برادر مسلمان، از انحرافات جهان اسلام خیلی متأثرم. اتحاد و یگانگی اساس برادری اسلامی است. آیا بدون آن می‌توانیم نجات یابیم؟ مسائل فلسطین، حبشه، هندوستان، و قبرس نمونه‌هائی هستند که بوجود آمده و ظاهراً قابل حل نیستند، زیرا مسلمانان اتحاد ندارند، البته مردم همه به دنبال اتحاد هستند، اما رهبران آن‌ها باید مردم را به نام الله رحمان رحیم متحد کنند تبلیغات غرب و کمونیزم باید بدور افکنده شوند، چون اسلام تنها راه مستقیم زندگی است و اگر سنگ پایۀ اصلی که همان اتحاد است در جای خود قرار نگیرد بنای اسلام همچنان ضعیف خواهد ماند و چنان بنائی روزی فرو خواهد ریخت.

ما مسلمانان اگر اتحاد نداشته باشیم برخلاف اسلام حرکت می‌کنیم. و اگر دستور خداوند را رعایت نکنیم آیا مسلمان هستیم؟ من امیدوارم که مسلمانان کمک کنند تا همه متحد شوند. ما نباید سخنان حضرت محمد جرا فراموش کنیم که فرمود: «تمام مسلمانان یک شخص‌اند، اگر چشم او شکوه کند، تمام بدنش شکوه می‌کند. مسلمانان برادران دینی هستند و نباید به یکدیگر زور بگویند و نباید از کمک به یکدیگر دریغ ورزند و یکدیگر را تحقیر کنند. همانطور که هرچه متعلق به یک مسلمان است بر مسلمان دیگر حرام است. مسلمانان جهان همه برابرند و باید یکدیگر را تقویت کنند».