اسلام آیین برگزیده ما

فهرست کتاب

سیاستمدار، مؤلف و صاحب نام

سیاستمدار، مؤلف و صاحب نام

شاید بعضی از دوستان خیال کنند که من تحت تأثیر مسلمانان قرار گرفته‌ام، اما چنین نیست، بلکه معتقدات امروز من نتیجۀ سال‌ها اندیشه بوده است، مذاکرات و مباحثات مذهبی من با مسلمانان تحصیلکرده در موضوع مذهب فقط چند هفته قبل شروع شد. و لازم است بگویم از اینکه تئوری‌ها و نتیجۀ تفکر اتم تماماً مطابق با اسلام بوده است بسیار مشعوف و شادمان گردیده‌ام.

تغییر کیش و آئین، برحسب قرآن باید با انتخاب آزادانه و قضاوت باشد و هرگز اخبار در آن راه نیابد. حضرت عیسی نیز مقصودش از سفارش ذیل به حوارین همین بود که فرمود:

«و هر آن‌که شما را نپذیرد و یا به شما گوش فرا ندهد، آنگاه شما آنجا را ترک کنید...» (سنت مارک – ۲).

من شاهد نمونه‌های بسیاری از اعمال پروتستان‌های متعصب بوده‌ام که خیال می‌کردند وظیفه دارند تا به خانه‌های کاتولیک‌های اصیل رفته و آن‌ها را به آئین خود بیاورند. چنین رفتار ناخوشآیندی البته ملامت‌بار است، و بسیاری رنجش و ملال فراهم نموده است و باعث تحقیر و اهانت به مقدسات شده و مذهب را خوار نموده است. برای من باعث تأسف است فکر کنم که مسیونرهای مسیحی هم این روش‌ها را با برادران مسلمان خود بکار برده‌اند، درحالی که من در حیرتم چرا آن‌ها باید کسانی را که آئین مسیح را بهتر از خودشان قبول دارند مورد ارشاد قرار داده و سعی کنند که آن‌ها را به مسیحیت بخوانند؟ من عمداً می‌گویم مسیحیان، زیرا که گذشت و مقاومت و بینش وسیع در آئین اسلام به آنچه که مسیح خود در تعالیمش آورده است از اصول عقاید بعضی از کلیساها به مسیحیت نزدیکتر است.

برای مثال، می‌توان طرفداران آتاناسوس (شعبه‌ای از مسیحیت که عقایدی در باره تثلیت دارد) را نام برد.

در این فرقه که از فرق بسیار مهم و از شعبات کاتولیک است عقیده بر آنست که اگر کسی به تثلیت معتقد نباشد برای همیشه معدوم خواهد بود و همۀ افراد برای نجات از اضمحلال باید تثلیت را قبول داشته و به آن معتقد باشند. و به عبارت دیگر خداوندی را قبول داشته و به آن معتقد باشند. و به عبارت دیگر خداوندی را که ما در یک نفس، بخشنده و قادر می‌خوانیم در نفس دیگر به بی‌عدالتی و خشونت متهم می‌سازیم و صفاتی را برای او تلویحاً قائل می‌شویم که در حد ستمکاران خونخواره است، به طوری که خداوند که برتر و سابق بر همه چیز است به طریقی تحت تأثیر آنچه که یک بندۀ بیچارۀ فانی در مورد تثلیت فکر می‌کند قرار می‌گیرد.

مثال دیگر این‌که نامه‌ای که حاوی درخواست کمک به امور خیریه بود به دستم رسید که در ضمن از این‌که من متمایل به اسلام هستم اظهار آگاهی کرده و گفته بود: که اگر من به ربانیت مسیح اعتقاد نداشته باشم نمی‌توانم نجات بیابم. درحالی که مسئله الوهیت مسیح برای من به اندازه‌ای که سایر مسائل اهمیت داشت مهم نبود، بلکه مسائلی از قبیل این‌که آیا مسیح پیام خداوند را به بشر رسانید یا خیر برایم مهمتر بودند و اگر چنانچه راجع به این مسئله تردید داشتم شدیداً متأثر می‌شدم. اما به شکرانۀ خداوند من هیچ تردیدی ندارم و امیدوارم که ایمان من به عیسی مسیح و تعلیمات الهام‌بخش او به اندازه هر مسلمان و هر مسیحی دیگر باشد. همچنانکه قبلا بارها گفته‌ام اسلام و مسیحیت همانطوری که توسط مسیح تعلیم داده شده دو مذهب خویشاوندند که فقط به واسطۀ بعضی مسائل فنی از هم جدا شده‌اند، و بسیار به جا است که این مسائل به هر طریق از میان بروند.

در این روزگار مردم اگر به داشتن عقاید مذهبی دعوت شوند وجود خداوند را انکار می‌کنند، درحالی که آرزو و شوق‌داشتن آئینی که با عقل و منطق و عواطف انسان منطبق باشد برای همه انکارناپذیر است، گو این‌که شاید نمونه‌هائی هم باشند که من تردید دارم.

من بر این باورم که هزاران مرد و زن دیگر در جهان غیر اسلامی هستند که قلباً اسلام آورده‌اند، اما ترس از کنایه‌ها و غم و غصۀ دوری از آداب و سنت‌های جامعه آن‌ها را از ابراز احساس قلبی خود بازمی‌دارد. من بهر تقدیر در این راه گام برداشته‌ام، اگرچه آگاهم که بسیاری از دوستان و خانواده‌ام مرا جزو ارواح از دست رفته پنداشته و معتقدند که دیگر دعا در حق من فایده‌ای ندارد. معذلک من در اعتقاداتم همانند بیست سال پیش استوارم و بازگوکردن این مسئله مرا از همۀ آن‌ها دور کرده است.

با دلایلی که مختصراً عرض کردم من تعالیم اسلام را برگزیده‌ام و با آنچه که بیان کردم خود را از بسیاری جهات مسیحی برتری از گذشته می‌یابم و امید آن دارم که بقیه نیز مرا دنبال نمایند که من شرافتمندانه این راه را صحیح می‌دانم و فکر می‌کنم که برای هرکس که به آن با نظری مترفی بنگرد خوشبختی و سعادت در پی دارد تا این‌که بر عکس این عمل را تکفیر نموده و راه مرا راه عداوت یا مسیحیت قلمداد نمایند.

* لرد هدلی الفاروق (عالی جناب سر رونالد جورج آلانسون) در سال ۱۸۵۵ مسیحی متولد شد وی یکی از مؤلفین و سیاستمداران صاحب نام انگلیس و تحصیلکرده کمیریج بود که در سال ۱۸۷۷ صاحب لقب اشرافی گردید. او در ارتش انگلیس سر گرد و سپس تا درجه سر هنگ تمام در گردان چهار تفنگداران نورث مینیستر خدمت کرد. با این‌که حرفه او مهندسی بود تسلط گسترده‌ای در ادبیات داشت و برای مدتی سردبیر مجله (سالز بری جورنال) شد. او همچنین مؤلف کتاب‌های زیادی بود که از معروف‌ترین آن‌ها «بیداری غرب نسبت به اسلام» است. لردهدلی در ۱۶ نوامبر ۱۹۱۸ به اسلام گروید و نام مسلمان شیخ رحمت الله الفاروق را بر خود نهاد.

او مردی جهاندیده و به بیشتر نقاط جهان سفر کرده بود. در سال ۱۹۲۸ نیز مدتی در هندوستان گذرانید.