خانم آمنه موسلر [۱۸]
(آلمان)
یک روز در سال ۱۹۲۸ پسرم با چشمانی اشکبار به من گفت: «من دیگر نمیخواهم مسیحی باشم، من میخواهم مسلمان باشم، و تو مادر، تو هم باید با من مسلمان شوی». این اولین باری بود که من احساس کردم باید خود را با اسلام پیوند دهم. سالها گذشت تا من با امام مسجد برلن آشنا شده و او مرا به اسلام راهنمائی کرد. من سپس دریافتم که اسلام یک آئین حقیقی است. اعتقاد به مسیحیت و تثلیث برای من حتی در سنین جوانی و در بیست سالگی هم غیر ممکن بود. من پس از مطالعه اسلام اعترافات و قبول اختیارات الهی پاپ و غسل تعمید را هم رد کرده و مسلمان شدم.
اقارب و خانوادۀ من همه از معتقدان و اهل ایمان بودند. من در صومعه بزرگ شدم و لذا با اعتقادات مذهبی رشد نمودم. به این ترتیب میبایستی خود را با یک سیستم مذهبی مرتبط مینمودم. من واقعاً احساس راحتی و خوشبختی کردم که خود را در آغوش اسلام انداختم.
امروز من مادر بزرگ با سعادت و خوشحالی هستم. زیرا که حتی نوۀ من مسلمانی است که مسلمان به دنیا آمده است.
خداوند همه کسانی را که صلاح میداند به راه راست هدایت فرماید.
* گوته میگوید:
اگر این اسلام است، آیا ما همه مسلمان نیستیم. (نقل توسط توماس کارلایل در کتاب: قهرمانان و نیایش قهرمانانه و قهرمانی تاریخ. کتابخانۀ عمومی لندن ۱۹۱۸ صفحۀ ۲۹۱). [۱۸] Amina Mosler ﴿وَلَتَجِدَنَّهُمۡ أَحۡرَصَ ٱلنَّاسِ عَلَىٰ حَيَوٰةٖ وَمِنَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْۚ يَوَدُّ أَحَدُهُمۡ لَوۡ يُعَمَّرُ أَلۡفَ سَنَةٖ وَمَا هُوَ بِمُزَحۡزِحِهِۦ مِنَ ٱلۡعَذَابِ أَن يُعَمَّرَۗ وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِمَا يَعۡمَلُونَ٩٦﴾[البقرة: ۹۶].
«اینها را حریصترین مردم بر زندگی دنیا خواهی یافت و حتی حریصتر از مشرکان؛ تا آنجا که هریک از آنان، دوست دارد هزار سال عمر کند؛ حال آنکه اگر این عمر طولانی به او داده شود، بازهم او را از عذابِ (الهی) دور نخواهد کرد. و الله، به اعمالشان بیناست».