سیزدهمین پایه از پایههای ایمان: توکل [۲۸]بر اللهأ
زیرا الله تعالى می فرماید: ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١٣﴾[التغابن: ۱۳]. «... مؤمنین فقط [۲٩]بر الله توکل می کنند». و همچنین ذات تعالایش میفرماید: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾[آل عمران: ۱٧۳]. «...[مؤمنین حقیقی وقتی مردم آنها را از دشمنانشان می ترسانند، میگویند:] الله برای ما کافی است و او بهترین وکیل و نگهبان است». و همچنین می فرماید: ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٢٣﴾[المائدة: ۲۳]. «... اگر [از] مؤمنین هستید پس فقط بر الله توکل کنید». و نیز می فرماید: ﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِ﴾[الطلاق: ۳]. «هرکس بر الله توکل کند او برای آن شخص کافی است، بی گمان الله حکمش را جاری می-کند...».
و دلیل از سنت: حدیث ابن عباسبدر صحیحن است که وقتی صحابه از پیامبر ج در مورد آن هفتاد هزار [۳۰]از امت پیامبر ج که بدون حساب و کتاب وارد بهشت می شوند پرسیدند، پیامبر ج فرمود: «هُمُ الَّذِينَ لاَ يَسْتَرْقُونَ وَلاَ يَتَطَيَّرُونَ وَلاَ يَكْتَوُونَ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» [۳۱]. «آنها کسانی هستند که طلب رقیۀ شرعی [۳۲][از کسی] نکرده و تطیّر [۳۳]ننموده و داغ نمیگذارند [۳۴]و فقط بر پروردگارشان توکل می نمایند». بعد عکاشة بن محصن الاسدیس ایستاد و گفت: ای رسول الله آیا من از آنها باشم؛ رسول الله فرمود: تو از آنها هستی؛ سپس مردی دیگر پرسید: ای رسول الله آیا من از آنها هستم؛ پیامبر ج فرمود: عکاشۀ از تو سبقت گرفت).
توکل به معنی سپردن امر به الله تعالی بوده و همراه استفاده از وسیله برای رسیدن به آن امر می باشد [۳۵].
از زبیرس روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «لَأَنْ يَأْخُذَ أَحَدُكُمْ حَبْلَهُ فَيَأْتِيَ بِحُزْمَةِ الْحَطَبِ عَلَى ظَهْرِهِ فَيَبِيعَهَا فَيَكُفَّ اللَّهُ بِهَا وَجْهَهُ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْأَلَ النَّاسَ أَعْطَوْهُ أَوْ مَنَعُوهُ» [۳۶]. «اگر کسی از شما طنابش را بردارد و توسط آن هیزم بر پشتش قرار دهد و آن هیزم را بفروشد و دست گدایی بسوی الله دراز کند بهتر از آن است که از مردم درخواست [مال] کند و آنها یا به او عطا کنند و یا از دادن [چیزی] امتناع ورزند». از مقدام بن معدی کربس روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «مَا أَكَلَ أَحَدٌ طَعَامًا قَطُّ خَيْرًا مِنْ أَنْ يَأْكُلَ مِنْ عَمَلِ يَدِهِ وَإِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ دَاوُدَ÷كَانَ يَأْكُلُ مِنْ عَمَلِ يَدِهِ» [۳٧]. «هیچکدام از شما نیست که غذایی بهتر از آنچه با دسترنج خودش بدست می آورد خورده باشد و پیامبرِ خدا داود÷ از دسترنج خودش می خورد».
و در مورد آن بیهقی/ گفته است: السری/نشستن در مسجد جامع را ذم نموده و می گفت: «مسجد جامع را مغازه هایی قرار داده اند که دری برای آنها وجود ندارد» [۳۸]. و در مورد آن بیهقی/ با اسنادی که بیان داشته، گفته است: ابوبکر صدیقس فرمود: «دینت همانا برای آخرت توست و درهمت برای زندگی دنیا و در چیزیکه در آن درهمی برایت نیست خیری در آن وجود ندارد» [۳٩]و در مورد آن بیهقیس گفته است که فضیل بن عیاض به ابن مبارک می گفت: تو ما را به زهد و کوتاهی در دنیا و روزی بخور و نمیر امر نمودی و این در حالی است که تو را اینگونه دیدیم که کالاها را برایت از خراسان به بلدالحرام می آورند، چگونه است که خود می گویی و به خلاف آن رفتار میکنی؛ ابن مبارک گفت: ای أبو علی من اینکار می کنم تا آبروی خود را حفظ کرده و توسط آن ناموسم را اکرام کنم و از آن برای اطاعت پروردگارم کمک می گیرم، حقی از جانب الله ندیدم مگر آنکه بسوی آن شتافتم تا آن را برپا دارم؛ فضیل در جواب گفت: ای ابن مبارک چه چیزی نیکوتر از آن است اگر به پایان برسد» [۴۰].
[۲۸] در مورد توکل و امید داشتن و ترسیدن از خداوند باید فقط از ذات تعالای او باشد زیرا کوچکترین ذرۀ چه در آسمان و چه در زمین جابجا نشده و برگی از روی درختی نمی افتد مگر به اجازه و ارادۀ خداوند؛ یعنی خداوند همه کارۀ هستی می باشد، ترس و امید و توکلمان فقط باید از الله تعالی باشد. [۲٩] چون جار و مجرور قبل از فعل آمده است، معنای تخصیص دارد و انحصار را میرساند - (جواهر البلاغه باب معانی فصل تخصیص) (مترجم). [۳۰] عدد هفتاد هزار در گویش عربی عدد بسیار بزرگی است و خیلی بیشتر از هفتاد هزار نفر می شود، همانگونه که در فارسی وقتی می گوئیم صد بار بهت گفتم منظورمان دقیقاً صد بار نمی شود؛ و فرقیکه در زبان عربی و فارسی وجود دارد عرب منظورش از گفتن هفتاد عددی بزرگتر از هفتاد است ولی فارس زبان منظورش از صد بار عددی کوچکتر از صد بار می باشد؛ ان شاء الله خداوند تعالی من و شما را از جملۀ این افراد بگرداند! (مترجم). [۳۱] صحیح بخاری: ۵٧۰۵- ۵٧۵۲- ۶۵۴۱؛ صحیح مسلم: ۵۴۶- ۵۴٧؛ سنن ترمذی: ۲۴۴۶؛ و شیخ آلبانی سند آن را صحیح می داند. [۳۲] الرقیه الشرعیه روشی از درمان است ک با خواندن قرآن بر مریض او را درمان میکنند، مخصوصا برای بیماریهای روانپزشکی؛ و حلال نیز می باشد؛ ولی اگر فرد مسلمان از این روش درمان استفاده ننماید و بر خدا توکل کند طبق این حدیث و احادیث دیگری برای او بهتر است(مترجم). [۳۳] تطیّر عملی است که در دوران جاهلیت انجام می-گرفت، بطوریکه پرندۀ را در دست می گرفتند و او را رها می ساختند اگر پرنده به سمت راست می رفت دلیل بر خوش یُمنی و اگر به سمت چپ می رفت دلیل بر بد یُمنی می دانستند؛ این عمل در کل حرام می باشد و اعمالی مثل فال ورق و شمردن تسبیح به نیت خوب یا بد بودن نیز شامل همین عمل می شود. (مترجم) [۳۴] داغگذاشتن نیز راه درمان حلالی است، ولی اگر فرد مسلمان از این روش درمان استفاده ننماید و بر خدا توکل کند طبق این حدیث و احادیث دیگری برای او بهتر است. (مترجم) [۳۵] مثلا اگر کسی مریض است نباید بگوید من قرص نمی خورم و بر الله توکل می کنم بلکه باید از وسیله استفاده نموده و بگوید من قرص می خورم تا ان شاء الله خداوند توسط قرص شفایم دهد. (مترجم) [۳۶] صحیح بخاری: ۱۴٧۰- ۱۴٧۱- ۱۴۸۰؛ و شیخ آلبانی سند آن را صحیح دانسته است. [۳٧] صحیح بخاری ۲۰٧۲. [۳۸] شعب الإیمان بیهقی: ۱۲۲۲. [۳٩] شعب الإیمان بیهقی: ۱۲۵۴. [۴۰] شعب الإیمان بیهقی: ۱۲۶۶.