سی و نهمین پایه از پایههای ایمان: دوریجستن از خوردنیها و نوشیدنیهای حرام
زیرا الله تعالى می فرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّيَةُ وَٱلنَّطِيحَةُ وَمَآ أَكَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِ﴾[المائدة: ۳]. «بر شما حرام شد: مردار و خون و گوشت خوک و گوشتیکه به هنگام ذبح آن نام غیر خدا را بر آن برده باشند و [حیوان] خفه شده یا حیوانیکه با سنگ، عصا و یا غیر آن کشته شده باشد یا پرت شده از بلندی و حیوانیکه بر اثر شاخ حیوان دیگری مرده باشد و حیوانیکه توسط حیوانات درنده کشته شده باشد، مگر اینکه قبل از مرگ آن را پیدا کرده و با نام خداوند آن را ذبح نموده باشید و [همچنین حرام است] گوشت حیوان ذبح شده بر سنگهای کنار کعبه [که برای احترام به آنان اینکار را می کردند] و [نیز آنان که] با چوبه های تیر به پیشگویی می پردازید...». و همچنین می فرماید: ﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِي مَآ أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٖ يَطۡعَمُهُۥٓ إِلَّآ أَن يَكُونَ مَيۡتَةً أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا أَوۡ لَحۡمَ خِنزِيرٖ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌ أَوۡ فِسۡقًا أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ...﴾[الأنعام: ۱۴۵]. «بگو: در آن چه به من وحی شده است خوردن چیزی را بر خورندۀ حرام نمی یابم مگر حیوان مردار یا خون جاری یا گوشت خوک، که همۀ اینها ناپاکند، یا حیوانیکه [به هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شود...». و همچنین می فرماید: ﴿...إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ...﴾[المائدة: ٩۰]. «همانا شراب و قمار و بتها و تیرهای فالگیری پلیدند و از کارهای شیطان می-باشند، پس از آنها بپرهیزید...». و همچنین می فرماید: ﴿...۞يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ...﴾[البقرة: ۲۱٩]. «از تو دربارۀ شراب و قمار میپرسند، بگو: در آن دو اثم (گناه) بزرگی است...». و الله تعالی صفت اثم را بر آن دو می شمارد و در آیۀ دیگر می فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ...﴾[الأعراف: ۳۳]. «بگو فقط پروردگار من فواحش را چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهانی و اثم و ستم ناحق را حرام فرموده است...». و در این آیه بصورت آشکار اثم حرام شده است وهمچنین گفته شده است اثم نامی از نامهای شراب است، و شعری آمده است:
شربت الإثم حتى ضل عقلي
كذاك الإثم يذهب بالعقول
«اثم را نوشیدم تا اینکه عقلم ضایع شد، اینچنین است اثم که عقلها را از بین می-برد».
عائشهلگفته است: «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَنْ الْبِتْعِ فَقَالَ كُلُّ شَرَابٍ أَسْكَرَ فَهُوَ حَرَامٌ» [۱۱۵]. «از رسول الله ج در مورد شراب عسل سوال شد، فرمود: هر نوشیدنی ای که مست کند حرام است». و حدیث ابن عمرب پیامبرجفرموده است: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ وَكُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ...» [۱۱۶]. «هر مستکننده ای شراب است و هر مستکننده ای حرام است...». در روایت امام مسلم/ می افزاید: «وَمَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ فِى الدُّنْيَا فَمَاتَ وَهُوَ يُدْمِنُهَا لَمْ يَتُبْ لَمْ يَشْرَبْهَا فِى الآخِرَةِ». «کسیکه در دنیا شراب بنوشد و بدون توبه بمیرد در آخرت از نوشیدن [شراب بهشتی [۱۱٧]] محروم می شود».
دلیل از سنت: حدیث أبی هریرهس: «أُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ ج لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِهِ بِإِيلِيَاءَ بِقَدَحَيْنِ مِنْ خَمْرٍ وَلَبَنٍ فَنَظَرَ إِلَيْهِمَا فَأَخَذَ اللَّبَنَ قَالَ جِبْرِيلُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَاكَ لِلْفِطْرَةِ لَوْ أَخَذْتَ الْخَمْرَ غَوَتْ أُمَّتُكَ» [۱۱۸]. «شب أسری برای رسول الله ج دو قدح آورده شد، یکی از شراب و دیگری از شیر، به آن دو نگاه کرد و شیر را برداشت، جبرئیل فرمود: شکر و ستایش الله را که تو را به فطرت هدایت نمود، اگر شراب را بر می داشتی امتت گمراه میشدند». و حدیثیکه در قبل به آن اشاره شد: «شرابخور وقتی شراب می نوشد مؤمن نیست».
امام بیهقی/با اسنادش از حسن بصری رحمه الله آورده است: «به مردی از اعراب گفته شد: چرا نبیذ (نوعی شراب) نمی نوشی؟ گفت: قسم به خدا! هیچ چیز مرا بیشتر از عقل سالم راضی نمی کند، چگونه آن را فاسد کنم» [۱۱٩]و از حکم بن هشام آمده است که به پسرش می گفت: «ای پسرم از نبیذ بر حذر باشد پس آن استفراغی است در کنج دهانت و نجاستی است در پشتت و حد[شلاقی] است بر کمرت و [توسط آن] مورد مضحکۀ بچه ها قرار می گیری و اسیر حسابرس می گردی» [۱۲۰]و بعضی حکیمان می گویند او به پسرش گفت: «چه چیز تو را به نبیذ دعوت می دهد؟ گفت: هضم کردن غذایم، گفت: قسم به الله آن دینت را هضم می کند» [۱۲۱].
و از عبدالله بن إدریس [۱۲۲]:
كل شراب مسكر كثيره
من تمرة أو عنب عصيره
فإنه محرم يسيره
إني لكم من شره نذيره
«هر نوشیدنی که زیاد آن مست می کند، چه از خرما و چه از آب انگور، کَمش حرام است، و من برای شما ترساننده از شر آن هستم».
واز ابی بکر بن ابی الدنیا که شعری برای پدرش سرود [۱۲۳]:
وإذا النبيذ على النبيذ شربته
أزرى بدينك مع ذهاب الدرهم
«و وقتی نبیذ را بر نبیذ می نوشی، به دین تو عیب وارد می کنم و همراه آن مالت نیز هلاک می شود».
و حسین بن عبد الرحمن سروده است [۱۲۴]:
أرى كل قوم يحفظون حريمهم
وليس لأصحاب النبيذ حريم
إذا جئتهم حيوك ألفا ورحبوا
وإن غبت عنهم ساعة فذميم
أخاهم إذا ما دارت الكأس بينهم
وكلهم رث الوصال یقوم
فهذا ثنائي لم أقل بجهالة
ولكن بحال الفاسقين عليم
«هر قومی را می بینم که حریمشان را حفظ می کنند، [ولی] برای اصحاب نبیذ حریمی وجود ندارد، وقتی نزد آنها می روی هزار بار به تو سلام می کنند و خوش آمد می گویند، و اگر مدت زمانی نزد آنها بنوشی مذمت خواهی شد، برادرشان وقتی جام را بین آنها میگرداند، و تمامی آنها برای وصال خود [با شراب] مرثیه سرایی خواهند نمود، و این ستایش من است که آن را از روی جهالت نمی گویم، ولی به حال گناهکاران عالم هستم».
و ابیهریرةس روایت می کند که پیامبر ج فرموده است: «أَیها النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ طَيِّبٌ لاَ يَقْبَلُ إِلاَّ طَيِّبًا وَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا أَمَرَ بِهِ الْمُرْسَلِينَ فَقَالَ:﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ ٥١﴾[المؤمنون: ۵۱]. وَقَالَ: ثُمَّ ذَكَرَ الرَّجُلَ يُطِيلُ السَّفَرَ أَشْعَثَ أَغْبَرَ يَمُدُّ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ يَا رَبِّ يَا رَبِّ وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ وَغُذِىَ بِالْحَرَامِ فَأَنَّى يُسْتَجَابُ لِذَلِكَ» [۱۲۵]. «ای انسانها خداوند پاک است و بجز پاک را قبول نمی کند خداوند همان چیزی را که به فرستادگانش امر نموده به مؤمنین نیز امر می نماید، سپس فرمود: «ای فرستادگان از چیزهای طیب بخورید و عمل صالح انجام دهید، همانا من به آنچه می کنید آگاهم» و فرمود: «ای کسانیکه ایمان آورده اید از چیزهای پاکی که روزیتان قرار دادیم بخورید» سپس مردی را مثال زد که سفرش طول می-کشد و پریشان موی و غبارآلود دو دستش را بسوی آسمان برده و می گوید: ای پروردگار! ای پروردگار! [و این درحالی است که] خوراکش حرام و نوشیدنیش حرام و لباسش حرام و روزی داده می شد با حرام، و از این رو دعایش مستجاب نمی شود». از نعمان بن بشیرس از پیامبر ج : «إِنَّ الْحَلاَلَ بَيِّنٌ وَإِنَّ الْحَرَامَ بَيِّنٌ وَبَيْنَهُمَا مُشْتَبِهَاتٌ لاَ يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ فَمَنِ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ وَمَنْ وَقَعَ فِى الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِى الْحَرَامِ كَالرَّاعِى يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَعَ فِيهِ أَلاَ وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى أَلاَ وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ...» [۱۲۶]. «حلال آشکار است و حرام [نیز] آشکار است و بین آن دو مشتبهات وجود دارد که عدۀ زیادی از مردم از آنان بی خبرند، هرکس از مشتبهات به علت تقوا دوری کند دین و ناموسش را پاک نگه داشته است و کسیکه در مشتبهات وارد شود، وارد مسائل حرام شده است مانند چوپانی که دامش را نزدیک مناطق ممنوعه می چراند، در حالیکه نزدیک است دامش وارد آن منطقه شوند؛ آگاه باشید که هر پادشاهی منطقۀ ممنوعۀ دارد و منطقۀ ممنوعۀ خداوند چیزهایی است که او حرام نموده است». حدیث ابیهریرهس که پیامبر ج فرموده است: «إِنِّي لَأَنْقَلِبُ إِلَى أَهْلِي فَأَجِدُ التَّمْرَةَ سَاقِطَةً عَلَى فِرَاشِي فَأَرْفَعُهَا لِآكُلَهَا ثُمَّ أَخْشَى أَنْ تَكُونَ صَدَقَةً فَأُلْقِيهَا» [۱۲٧]. «چه بسا وارد خانه ام می شوم و خرمایی را می بینم که روی رختخوابم افتاده است، آن را برداشته تا بخورم، پس از ترس آنکه مبادا از مال صدقه باشد، آن را می اندازم». در صحیح بخاری از عائشهلآمده است: «كَانَ لِأَبِي بَكْرٍ غُلَامٌ يُخْرِجُ لَهُ الْخَرَاجَ وَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يَأْكُلُ مِنْ خَرَاجِهِ فَجَاءَ يَوْمًا بِشَيْءٍ فَأَكَلَ مِنْهُ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ أَتَدْرِي مَا هَذَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ وَمَا هُوَ قَالَ كُنْتُ تَكَهَّنْتُ لِإِنْسَانٍ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَمَا أُحْسِنُ الْكِهَانَةَ إِلَّا أَنِّي خَدَعْتُهُ فَلَقِيَنِي فَأَعْطَانِي بِذَلِكَ فَهَذَا الَّذِي أَكَلْتَ مِنْهُ فَأَدْخَلَ أَبُو بَكْرٍ يَدَهُ فَقَاءَ كُلَّ شَيْءٍ فِي بَطْنِهِ» [۱۲۸]. «ابوبکرس غلامی داشت که برای او خراج می گرفت و ابوبکرس از آن خراج می خورد، روزی چیزی را آورد و ابوبکرس از آن خورد؛ غلام به او گفت: آیا می دانی این چیست؟ ابوبکرس گفت: آن چیست؟ غلام گفت: در زمان جاهلیت برای شخصی کهانت می کردم و کسی بهتر از من کهانت نمی کرد او را فریب دادم و وقتی مرا دید این را به من عطا کرد و این همان چیزی است که از آن خوردی، پس از آن ابوبکرس دستش را در گلویش کرد و هر آنچه که در شکمش بود خارج کرد». زید بن أسلم آورده است: «شَرِبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ س لَبَنًا فَأَعْجَبَهُ فَسَأَلَ الَّذِى سَقَاهُ مِنْ أَيْنَ لَكَ هَذَا اللَّبَنُ؟ فَأَخْبَرَهُ أَنَّهُ وَرَدَ عَلَى مَاءٍ قَدْ سَمَّاهُ فَإِذَا نَعَمٌ مِنْ نَعَمِ الصَّدَقَةِ وَهُمْ يَسْقُونَ فَحَلَبُوا لِى أَلْبَانَهَا فَجَعَلْتُهُ فِى سِقَائِى هَذَا فَأَدْخَلَ عُمَرُ س إِصْبَعَهُ وَاسْتَقَاءَهُ» [۱۲٩]. «عمر بن خطابس شیری نوشید و از آن تعجب نمود، و از کسیکه به او [شیر] نوشانده بود پرسید: این را از کجا آورده ای؟ به او گفت که به آبی رسیدم که علامت دار بود و شتری از شتران صدقه آنجا بود و آنها از [شیر] آن مینوشیدند و از شیر آن در این مَشگ من ریختند؛ حضرت عمرس [نیز] دستش را در دهانش برد و هر چه در آن بود قِی نمود [زیرا اموال صدقه برای اوحرام بود]». و در مورد پاک بودن خوردنیهای حضرت علیس آمده است: «او در حالی از مدینه می آمد که نانش در کوله پشتی اش بود» [۱۳۰].
امام بیهقی/ با اسنادش آورده است: یوسف ابن اسباط گفت: «وقتی جوانی عبادت می کند، ابلیس [به یارانش] می گوید: بنگرید خوراکیهایش را از کجا آورده است، و اگر خوراکیهایش از خوردنیهای پلید بود می گوید: اورا به حال خود بگذارید و خود را مشغول او نکنید، او را به حال خود بگذارید تا کوشش کند و زحمت بکشد، برای شما خودش کافی است» [۱۳۱]. حذیفۀ مرعشی به مردم نگاه کرد که برای رسیدن به صف اول [نماز] با یکدیگر رقابت می کردند، او گفت: «شایسته است که در خوردن نان حلال با یکدیگر رقابت ورزند» [۱۳۲]. از فضیل بن عیاض رحمه الله که گفت: «از سفیان ثوری دربارۀ فضیلت صف اول [نماز] سوال شد، او گفت: به چیزیکه از آن می خوری نگاه کن که از کجا آورده ای و [آنوقت] نماز را در صف آخر بخوان» [۱۳۳]و شعیب بن حرب این حدیث را اینگونه روایت می کند: «به دِرهَمت نگاه کن که آن از کجا رسیده است و [آنوقت] در صف آخر نماز بخوان» [۱۳۴]و از سری السقطی: «او [اگر چیزی مالکش کسی غیر از خودش بود حتی] ترۀ سیاه و یا میوۀ و یا چیز دیگری نمی خورد و در این مسئله تندی به خرج داده و غایت پرهیزکاری را به عمل می رساند» [۱۳۵]. همچنین سری گفته است: «در طرسوس بوده و در خانه دو جوان با من بودند و عبادت می نمودند و در خانه تنوری بود که در آن نان می پختند، تنور شکست و با اموال خودم بدلی برای آن ساختم، در نتیجه این شد که دیگر نانی در آن نپختند» [۱۳۶]. و همچنین گفته است: و از او آمده است: «ابو یوسف غسولی به شعر پایبند بود در حالیکه جهاد می کرد و وقتی همراه مردم قتال مینمود و به سرزمین روم وارد می شدند، یارانش از ذبائح و میوه-های آن می خوردند ولی او نمی خورد، از او پرسیدند: ای ابو یوسف، آیا شک می کنی که آنها حلال هستند؟ گفت: خیر، به او گفتند: پس از چیز حلال بخور، او گفت: همانا زهد فقط در حلال است» [۱۳٧]. و از سری آمده است که گفت: «از محل جنگ برمی گشتم که در راهم آبی زلال دیدم که دورش را گیاهانی پوشانده بودند، با خودم گفتم: ای سری! اگر در روزی چیز حلالی را بخوری و چیز حلالی را بنوشی آن همین روز است؛ از مرکبم پیاده شدم و از آن گیاه خورده و از آن آب نوشیدم؛ صدا زنندۀ صدا برآورد و صدایی را شنیدم در حالیکه کسی را نمی دیدم [گفته می شد:] ای سری بن مغلس انفاق آن چیزی که اینجا بدست آوردی از کجاست؟ و آن را به خودم واگذاشت» [۱۳۸]. و از بعضی روایت شده است: «حلال را طلب می کرد و به دنبال راهنما بود که حسن بصری را در بصره یافت، و از راهی دور بسوی او سفر کرد، حسن به او گفت: مردی شخصی واعظ هستم از هدایای مردم و مهمان شدن روزی می خورم ولی تو را راهنمائی می کنم به مردی در سیستان، او را در مزرعه اش می یابی که گاوی دارد و برای او دو مسیر گذاشته است در یکی از راه ها کاه و جو گذاشته و در دیگری آب، وقتی گاو به کاه و جو می رسد آن دو را بر وی عرضه میکند و وقتی به آب می رسد آن را بر گاو عرضه می کند، مردی متوجه وی می شود وآن را اینگونه می یابد بر او سلام کرده و حالش را پیش وی بیان می دارد، پس آن مرد به گریه می افتد و می گوید امام ابو سعید راست گفت، ولی آن را فراموش کردم زیرا این گاو، روزی در زمین همسایه ام چریده است و شکمبۀ آن با چریدن [در زمین همسایهام] پر شده است ودر حالی به زمین من برگشته که از خاک همسایه ام با خاک خودم مخلوط شده است و شبه ای برایم ایجاد شد که بسوی او بر می گردد و به همین علت تو را به سوی شخصی دیگر راهنمایی کردم و به گریه افتاد» و از ابو عبدالله بن جلاء که گفت: «کسی را می شناسم که سی سال در مکه اقامت داشت و از آب زمزم ننوشید بجز آنچه در جام آب و دلو از وی طلب نوشیدن می کردن و هرگز از غذای حلب که از مصر می آمد نخورد» [۱۳٩]. از بشر بن حارث حافی بن عبدالرحمن آمده است که گفت: از معافى عمران شنیدم: «ده نفر از اهل علمی در گذشته بودند، توجه شدید به حلال داشتند و چیزی وارد شکمشان نمی شد مگر اینکه می دانستند آن حلال است واگر اینطور نبود به خاک بسنده می نمودند؛ سپس شروع به شمردن نمود: إبراهیم بن أدهم و سلیمان خواص و علی بن فضیل بن عیاض و أبا معاویه الأسود و یوسف بن أسباط و وهیب بن الورد وحذیفۀ شیخی از أهل حران و داود طائی و ده نفر را شمرد» [۱۴۰].
و از یحیى بن معین محدث [۱۴۱]:
الـمال يذهب حلة وحرامة
یوما وتبقى في غد آثامه
ليس التقي بمتق لإلهه
حتى يطيب شرابه وطعامه
ويطيب ما تحوي وتكسب كفه
ويكون في حسن الحديث كلامه
نطق النبي لنا به عن ربه
فعلى النبي صلاته وسلامه
«مال چه حلال باشد و چه حرام روزی [بعد از مرگ] خواهد رفت, و فردا آثار گناه آن باقی می ماند، متقی کسی نیست که از معبودش بترسد، مگر اینکه نوشیدنی و خوراکیهایش را پاک گرداند، پاک باشد آنچه جمع می کند و آنچه با دستش به دست میآورد، کلامش با نیکی سخن باشد، پیامبر ج از قول پروردگارش آن را به ما گفته است، پس بر پیامبر سلام و صلواتش باشد».
از سفیان الثوری در مورد پرهیزکاری سوال شد، او نیز شعری سرود:
إني وجدت فلا تظنوا غيره
هذا التورع عند هذا الدرهم
فإذا قدرت عليه ثم تركته
فاعلم بأن هناك تقوى المسلم
«من [چیزی] یافتم و به غیر از آن گمان نبرید، این پرهیزکاری نزد این درهم، پس اگر بر آن حساب و کتابی داشته باشم آن را ترک می کنم، پس بدان در اینصورت است تقوای مسلمان».
وعن محمد بن عبد الكريم المروزي لما ولي يحيى بن أكثم القضاء كتب اليه أخوه عبدالله بن أكثم من مرو وكان من الزهاد [۱۴۲]:
ولقمة بجريش الملح تأكلها
الذ من تمرة تحشى بزنبور
وأكله قربت للهلك صاحبها
كحبة الفخ دقت عنق عصفور
«و اینکه لقمۀ از نمک نسائیده بخوری، خوشمزه تر از خرمایی است که از خوش زبانی بدست آید، و خوردنش باعث نزدیک شدن صاحبش به هلاکت می شود، مانند دانۀ که در دام وجود دارد تا گردن پرنده به آن گیر کند، و ربیع بن خثیم هنگام مرگش نزد کسیکه از او وصیت می خواست، بود و به او گفت: «به تو وصیت می کنم که عملت صالح باشد و طعامت پاک باشد» [۱۴۳].
[۱۱۵] صحیح بخاری: ۵۵۸۵- ۵۵۸۶؛ صحیح مسلم: ۵۳۲٩- ۵۳۳۰- ۵۳۳۱- ۵۳۳۲؛ سنن ابو داود: ۳۶۸۲؛ سنن نسائی: ۵۵٩۲- ۵۵٩۳- ۵۵٩۴؛ صححه آلبانی. [۱۱۶] صحیح مسلم: ۵۳۳۶- ۵۳۳٧- ۵۳۳٩؛ سنن ابوداود: ۳۶٧٩- ۳۶۸۰؛ سنن ترمذی: ۱۸۶۱؛ سنن نسائی: ۵۵۸۲- ۵۵۸۳- ۵۵۸۵- ۵۵۸۶- ۵٧۰۱؛ سنن ابن ماجه: ۳۳٩۰؛ صححه آلبانی. [۱۱٧] شراب بهشتی طبق آیات قرآن (محمد ۱۵و الواقعة ۱٩) مثل شراب دنیا بدمزه نبوده و بعد از نوشیدن آن سر درد نمی آورد(خماری ندارد) و در عین مستی بی عقل نمیکند.(مترجم) [۱۱۸] صحیح بخاری: ۴٧۰٩- ۵۵٧۶؛ صحیح مسلم: ۵۳۸۵؛ سنن نسائی: ۵۶۵٧؛ شیخ آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۱۱٩] شعب الإیمان: ۵۶۰۳. [۱۲۰] شعب الإیمان: ۵۶۰۵. [۱۲۱] شعب الإیمان: ۵۶۰۶. [۱۲۲] شعب الإیمان: ۵۶۲۵. [۱۲۳] شعب الإیمان: ۵۶۰۶. [۱۲۴] شعب الإیمان: ۵۶۱۳. [۱۲۵] صحیح مسلم: ۲۳٩۳؛ سنن ترمذی: ۲٩۸٩. [۱۲۶] صحیح مسلم: ۴۱٧۸؛ سنن ابوداود: ۳۲۲٩؛ سنن ترمذی: ۱۲٩۵؛ سنن نسائی: ۴۴۵۳- ۵٧۱۰؛ سنن ابن ماجه: ۳٩۸۴؛ صححه آلبانی. [۱۲٧] صحیح بخاری: ۲۴۳۲؛ صحیح مسلم: ۲۵۲۵- ۲۵۲۶. [۱۲۸] صحیح بخاری: ۳۸۴۲. [۱۲٩] موطا مالک: ۶۰۶؛ شعب الإیمان: ۵٧٧۱. [۱۳۰] شعب الإیمان: ۵٧٧۱. [۱۳۱] شعب الإیمان: ۵٧٧۴. [۱۳۲] شعب الإیمان: ۵٧٧۶. [۱۳۳] شعب الإیمان: ۵٧٧٧. [۱۳۴] شعب الإیمان: ۵٧٧٧. [۱۳۵] شعب الإیمان: ۵٧۸۱. [۱۳۶] شعب الإیمان: ۵٧۸۲. [۱۳٧] شعب الإیمان: ۵٧۸۳. [۱۳۸] شعب الإیمان: ۵٧۸۴ و ۵٧۸۵. [۱۳٩] شعب الإیمان: ۵٧۸۶. [۱۴۰] شعب الإیمان: ۵٧۶۴. [۱۴۱] شعب الإیمان: ۵٧۸۸. [۱۴۲] شعب الإیمان: ۵٧۸٩. [۱۴۳] شعب الإیمان: ۵٧٧۲.