مقدمة مترجم
سپاس و ستایش خداوندی را که انوار رحمتش، کران تا کران گیتی را سرشار از نور «وجود» ساخته است؛ آفریدگاری که با قدرت بیمثال و حکمت بینظیرش، سلسلۀ به هم پیوستۀ مخلوقاتش را چنان زیبا آراسته که توجّه هر بینندهای را به خود جلب و زبان و قلم هر صاحبنظر منصفی را به اذعان در شگفتی اسرارش وامیدارد؛ بخشندۀ والایی که پاسخگوی نیازمندیهای هر موجودی را در نهادش قرار داده و اسباب تأمین آن را در محیط اطرافش گنجانیده است؛ بخشایشگری که از این فراتر، نیروهایی را علاوه بر فطرت و غریزۀ تسخیری، از راه اسباب شناخت یعنی سمع و بصر و فوأد [۱]، به ساختار ارادی و اختیاری مخلوقاتی نظیر انسان و جنّ ارزانی فرموده تا با انتخاب آزادانه، مسیر درست زندگی و سعادت دو جهان را در پیش گرفته و با سیری تکاملی به اصل ملکوتی خویش بازگشته و سرنوشت نهاییشان را رقم زنند.
جامعۀ انسانی از دیرباز، در کشمکش و گیر و دارهای درونی و بیرونی پیرامون مسئلۀ وجود بیابتدا و انتهای پروردگار یکتا و صفات والایش بوده و خواهد بود؛ البتّه اصل «وجود خدا»، به ندرت و از جانب افرادی اندک در جوامع بشری مورد انکار واقع شده، بلکه بیشتر اختلافات و نزاعها بر گرد محور ازلیّت، ابدیّت، یکتایی و صفات کمال و جلالش ملاحظه شده یا خواهد شد؛ امّا با توجّه به ارزش جایگاه منحصر به فرد پذیرش اصل «وجود خدا» و تأثیر زیربنایی و چشمگیر آن به عنوان اساسیترین پایۀ ساختار ایمانی، ملاحظه میکنیم که در پیام آسمانی عموم پیامبران الهی ـ درود بیپایان خداوند بر همه باد ـ و هم در آثار دعوتگران و اصلاحگران دلسوز و مخلص، عنایت خاصّی به این امر مهم معطوف گشته است.
منزلت حقیقی این رکن بنیادین، زمانی به خوبی درک میشود که انسان با بازگشتی جستجوگرانه به اندرون خویش در گوشهای خلوت، لحظاتی بیاندیشد و اصل آفرینش خود را ورانداز نماید؛ بر کنار از دغدغههای نفسانی و انگیزههای شهوانی، با روحیهای سرشار از حقیقتجویی از خود سئوال کند که: از کجا و چگونه پا به عرصۀ هستی نهادم و نهال زیبای وجودم از کدامین آبشخور حیات، سیراب گشته و زیرنظر کدام باغبان و مربّی، پرورشیافته که چنین تنه و ساقه بالا زده، شاخه و برگ برکشیده و به بار و ثمر نشستهام؟!... یا نگاهی مدبّرانه و نیکخردانه به محیط اطراف و پدیدههای گوناگون گوشه و اکناف جهان انداخته و بیاندیشد و از خود بپرسد که: این پدیدههای شگفتانگیز، چه سان و با چه توانایی و علم و حکمتی چنین آرایش و پیرایشی به خود گرفته و یکنواخت و همسو بر جادّۀ مستقیم و منظّم طبیعت روان شدهاند؟!...
بدون شک در این هنگام، با یاری فطرت پاک، عقل سلیمش به همان حقیقت اصیل و انکارناپذیر «وجود خداوند» دست خواهد یافت.
امّا از آنجا که اراده و اختیار، منجر به انتخاب آزادانه میگردد و کفّههای ترازوی انتخاب خیر و شر یا عدالت و ستمگری نیز به گونهای هم وزن و یکسان در اندرون نفس آدمی نقش بستهاند [۲]، بنابراین در برخی از انسانها به دلایل مختلف شخصی، خانوادگی، محیطی، فرهنگی و ... متأسّفانه کفّۀ منفی ترازوی نفس که از شرارت، شهوتطلبی، انکار و عناد سرشار است، بر کفّۀ مثبت آن که منشأ نیکی، حقطلبی، اطاعت و تسلیم است، غلبه و سنگینی نموده و آنان را به انکار «وجود پروردگار» وا میدارد.
لذا با توجّه به این پدیدۀ حسّاس و ناگوار، مؤلّفان و نویسندگان دلسوز و مخلصی از میان امّت اسلامی به پاخاسته و با احساس مسئولیّت دینی دست به قلم بردهاند تا در راستای آن به ادای تکلیف پرداخته، راه روشنی را فرا روی این گروه از انسانها قرار داده و اتمام حجّتی را نیز بر آنان کرده باشند.
کتاب حاضر نیز که از آثار ارزشمند نویسندۀ متعهّد و مسلمان معاصر، استاد «عبدالرّحمن حسن حبنّکة المیدانی» میباشد، اگر نگوییم در نوع خود بینظیر است، به صراحت میتوانیم آن را کمنظیر بدانیم؛ چرا که ایشان در تألیف این کتاب، با ترکیبی از راه و روش انسانساز قرآن کریم، استدلالهای عقلی ـ نظری صاحبنظران متفکّر و اعتراف و اظهارنظرهای دانشمندان و پژوهشگران رشتههای مختلف علومتجربی، به روشنگری و چارهاندیشی این مشکل پرداخته و دروازههای عقل و جان را فرا روی عقیدهای سالم و خداپسند میگشاید.
بنده حدود دو سال پیش با یکی از دوستان صمیمی پیرامون مشکلات درونی و بیرونی انسانها بر سر راه عقیدۀ صحیح به بحث و بررسی نشسته و چنین نتیجه گرفتیم که ریشۀ اولیّۀ تمام این مشکلات به اصلاح اوّلین و اساسیترین رکن عقیده، یعنی ایمان به «وجود خداوند» و صفات والایش باز میگردد؛ به همین جهت در کتابخانههای دوستان و برادران دینی به دنبال کتابی میگشتم تا آن را محور بحث و مطالعه در این زمینه قرار دهیم، تا اینکه به کتاب حاضر برخورده و آن را کلید گشایش همان مشکل یافته و جلساتی را در خدمت مطالب گرانبهایش سپری نمودیم؛ در همین راستا بنا به پیشنهاد دوستان و برادران دینی اقدام به ترجمۀ آن نمودم؛ امّا به دلیل ادامۀ تحصیل، اندکی کار ترجمه به تأخیر افتاد، ولی سرانجام به لطف خدا موفّق شدم آن را از سر گرفته و به پایان رسانم.
متن اصلی کتاب به زبان عربی و زیر عنوان «براهین و أدلّة إیمانیّة» تألیف استاد بزرگوار «عبدالرّحمن بن حسن حبنکه المیدانی» میباشد که بنده نیز آن را با عنوان «مشعلهای فروزان در شناخت یزدان» به فارسی برگرداندهام؛ لازم به یادآوری است که این اثر، اوّلین کار ترجمهای اینجانب است که گرچه چندین بار با مراجعه و بازنگری سعی در بالا بردن سطح کیفی آن نمودهام، امّا بسیار طبیعی است که اشتباه یا کمبودهایی در آن وجود داشته باشد؛ بنابراین از خوانندگان گرامی به ویژه اهل قلم خواهشمندم که در صورت برخورد با هرگونه کم و کاست یا خطای احتمالی، با تذکّر دلسوزانۀ خود، بر بنده منّت گذارده تا به یاری خداوند در چاپهای بعدی موردتوجّه و اصلاح قرار گیرند.
توضیح این نکته نیز ضروری است که مؤلّف محترم، کتاب را در سه باب و یک دیوان شعری تدوین نموده ولی من به دلیل پرهیز از پر حجم ساختن کتاب و جهت راحتی بیشتر خوانندگان عزیز، به ترجمۀ باب اوّل و دوّم بسنده کردم؛ زیرا حقّ مطلب در این دو باب ادا شده و باب سوّم و دیوان شعری نیز درواقع، زینتبخش و تقویتکنندۀ بابهای اوّل و دوّم به شمار میآیند که به یاری خدا در آیندهای نزدیک، باقیماندۀ کتاب، زیر عنوانی جدید آماده و تقدیم علاقهمندان خواهد شد. در ترجمۀ کتاب سعی داشتهام که روح امانتداری را رعایت نموده و سخن خود را داخل پرانتز (...)، یا در پاورقی کتاب درج نمایم؛ ضمناً ترجمۀ آیات را نیز دقیقاً از روی «تفسیر نور» نوشتۀ جناب آقای دکتر «مصطفی خرّمدل» برگرفته و اقتباس کردهام و جهت نوشتن شیوۀ صحیح برخی از نامهای اشخاص یا اصطلاحات علمی، به کتاب «اثبات وجود خدا» استناد نمودهام که ترجمۀ کتاب عربی «الله یتجلّی في عصر العلم» است. جا دارد که در اینجا از برادر گرامی جناب آقای «عبدالعزیز مولودی» بخاطر در اختیار قراردادن نسخۀ اصلی کتاب و پارهای از راهنماییهای لازم، تشکّر و قدردانی نموده و نیز از برادر ارجمند جناب آقای «مولود بهرامیان (قادرناز)» صمیمانه سپاسگزارم که در امر بازخوانی و نگارش عمدۀ مطالب کتاب، اینجانب را یاری رساندند؛ برای این عزیزان از خداوند متعال طلب اجر و پاداش بیپایان مینمایم.
همچنین بسیار به جاست که مراتب تشکّر و قدرشناسی خویش را از مسئولان و دستاندرکاران محترم و زحمتکش «نشر احسان» به ویژه برادر دلسوز جناب آقای «عبدالرّحمن یعقوبی» ابراز دارم که با تلاش پیگیر و خستگیناپذیر قدم در راه ترویج فرهنگ و آثار دینی نهاده و راه را برای امثال بنده در جهت شکوفایی توانایی خدمتگذاری دینی از راه ترجمه و تألیف، مهیّا و هموار ساختهاند.
در پایان، بار دیگر خداوند مهربان را شکر و ثنا میگویم که بندۀ حقیر را یاری داد تا اولین اثر خویش را در راستای خدمت به استقرار اوّلین رکن و پایۀ عقیده یعنی ایمان به وجود مبارکش، تقدیم به جامعۀ انسانیت به ویژه جویندگان حقیقت نمایم؛ امیدوارم که مورد رضا و عنایتش قرار گرفته و سبب رسوخ هرچه بیشتر ریشۀ اصلی و شاهرگ ایمانی در فراخنای قلب من و سایر انسانها گردد.
والله یقول الحقّ وهو یهدي السّبیل.
والسّلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.
محمّد سلیمانی (بنوخلفی)
بوکان
۳۰ مرداد ۱۳۸۰
[۱] اشاره است به این فرموده خداوند عزّوجل: ﴿...وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٧٨﴾[النحل: ۷۸] «... و او به شما گوش و چشم و دل داد تا سپاسگزاری کنید». [۲] اشاره است به این فرموده خداوند عزّوجل: ﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا ٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا ٨﴾[الشمس: ۷-۸] «... سوگند به نفس آدمی و به آن که او را ساخته و پرداخته کرده است، سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است».