بخش چهارم: انگیزة ازدواج و جایگاه آن در نقشة کل هستی
روانشناسان به اعتبار اینکه «ازدواج»، یکی از انگیزهها و عوامل شکلگیری سلوک و رفتار انسانی به شمار میآید، از آن به عنوان «محرک و انگیزۀ جنسی» یاد کرده و سخن رانده و در حد توصیف این انگیزه و آثار ناشی از آن توقف نمودهاند؛ اما غافل از حکمت پنهان و فراگیری هستند که این انگیزه و محرک را سر و سامان داده و آن را در ضمن نقشۀ کلی وجود موجودات زنده قرار داده است؛ موجوداتی که از طریق تناسل و تولیدمثل، زاد و ولد کرده و افزایش یافتهاند؛ این انگیزه و محرک، نیروی بسیار توانایی است که بقای نوع و نسل جانداران را حفظ و آنها را از انقراض به دور داشته و نیز به عنوان آزمایش و امتحان ارادۀ حیوانات عاقل، دارای احساس و مکلف (نظیر انسان و جن) قرار داده شده تا میزان عفت و پاکدامنی هر کدام به خوبی روشن گردد.
کسانی که در نظام و قوانین خللناپذیر حاکم بر هستی میاندیشند، بیاختیار از چنین ارتباط و آمیختگی هدفدار میان انگیزه و محرک درونی انسان و هدف و غایت وجودی که در ضمن نقشۀ عمومی و طرح کلی جهان هستی برایش در نظر گرفته شده، به تحیر و سراسیمگی میافتند.
اگر وجود این انگیزه و انگیزههای دیگری نظیر مودت، رحمت، پدری، مادری و ... در درون انسان نمیبود، هرگز به ندای ضروری و فراخوان حیاتی که او را به سوی بقای نسل و حفظ نوع خویش فرامیخواند، پاسخ مثبت نداده و آن را امر بیهوده و سختی تلقی مینمود که بر وی سنگینی میکند؛ لذا خود را از انجام آن، بینیاز دیده و از وصلت و ازدواج با جنس مخالفش سر برتافته و خودداری میکرد. در نتیجه، انقراض و نابودی بشر و الغای یکی از عناصر مهم و اساسی جهان هستی و عنصر امتحان انسان در حیات دنیوی به وقوع میپیوست.
اما (چنین پیشامدی از حکمت به دور است، لذا) حلقه و چرخههای وجود، در نهایت استواری با هم مرتبط و منسجم گشته و هر موجود زنده، آراسته به ویژگیها و انگیزههای درونی و ذاتی است که او را به طور طبیعی به ادای وظیفه و مسئولیت معینی که در ضمن نقشۀ کلی هستی برایش ترسیم گردیده، وامیدارند؛ خواه این ادای وظیفه از راه غرایز فطری و سرشت تکوینی، بدون اختیار از آن موجود سر زند، یا از طریق عقل و اراده و اکتساب دستاوردهای علمی ـ تجربی و به اختیار آن موجود صورت پذیرد.
اما از آن جا که این ارتباط حکیمانه، هدفدار و غایت مدار میان حلقههای متفاوت جهان هستی، از دایرۀ قدرت و اختیار هر موجود زندهای بیرون است، ناگزیر باید آن را به آفرینندهای بسیار دانا، توانا، حکیم، خبیر، لطیف و مهیمن نسبت داد؛ چرا که بدیهی است اگر شخص با فهم و بصیرت به چنین نظام بدیع و زیبایی که خود نیز اندرون آن به سوی هدف و غایتی از پیش تعیین شده روان است، نگریسته و در عین حال دریابد که او و امثال او، اختیار و قدرت هیچگونه دخل و تصرفی در نظم و انسجامبخشی آن ندارند، بدون شک باید این حقیقت را دلیلی قوی بر وجود نیرویی مافوق و فراگیر در ورای تمام موجودات هستی تلقی نماید.
برای مثال فرض کنید نوزادی درون یک کشتی بزرگ و در وسط دریا متولد شده و بدون اینکه ناخدا یا هیچ کدام از سرنشینان و خدمۀ کشتی را ببیند، مراحل رشد و بزرگ شدنش را یکی پس از دیگری پشت سر گذارده و لحظه به لحظه نیز شاهد حرکات و نقل و انتقالات کشتی از نقطهای به نقطهای دیگر و از بندری به بندری دیگر بوده و امواج خروشان و شکافته شدۀ دریا را نیز زیر حرکتهای غولآسای کشتی نظارهگر باشد؛ در این حال بیگمان به کمک عقل خویش درخواهد یافت که هیچ کدام از این حرکات و نقل و انتقالات، توسط او صورت نمیپذیرد. لذا یا باید قبول داشته باشد که نیرویی عاقل، حکیم و توانا در ورای آن قرار داشته و آن را هدایت و رهبری میکند، یا باید گمان کند که خود کشتی دارای چنین نیرو و توانمندیهایی میباشد؛ اما احتمال دوم به خودی خود و با ملاحظۀ اینکه کشتی، مادهای بیجان و فاقد درک و عقل و اراده است، از اعتبار میافتد (و تنها احتمال اول باقی میماند).
زمانی که به دقت در خصوصیات و ویژگیهای حیوانات، پیرامون تواناییهای تولیدمثل و بقای نسل، نظر انداخته و بیاندیشیم، کاملاً بُهتزده و متعجب خواهیم شد.
مثلاً گفتهاند: پروانۀ ماده، قادر است که از مسافت بسیار دور پیام رادیویی به پروانۀ نر ارسال کند و پروانۀ نر نیز از همین مسافت، پیام را دریافت و جواب آن را به پروانۀ ماده باز میفرستد!.
آیا چنین تنظیمات دقیق، پیچیده، عجیب و هماهنگ، که هیچ موجود زندۀ این جهان در آن حالت دخالت و تصرف ندارد، میتواند ناشی از تصادف کور و بدون شعور باشد؟.
علم، عقل و واقعیت، همگی و یکصدا پاسخ میدهند: نه، هرگز ممکن نیست.
آیا تدبیر و ساخت و پرداخت عمل لقاح، ناشی از عقل تخمک یا عقل اوول و اسپرم کوچک است؟ باز هم جواب علم، عقل و واقعیت، منفی است.
بنابراین منکر وجود خدا چه اندازه سرخورده و شرمنده و کمخرد است؟
خداوند عزوجل در آیۀ ۲۱ سورۀ روم میفرماید:
«و یکی از نشانههای (دال بر قدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیارامید، و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت (و هر یک را شیفته و دلباختۀ دیگری ساخت تا با آرامش و آسایش، مایۀ شکوفایی و پرورش شخصیت همدیگر شوید، و پیوند زندگی انسانها و تعادل جسمانی و روحانی آنها برقرار و محفوظ باشد) مسلماً در این (امور) نشانهها و دلایلی (بر عظمت و قدرت خدا) است برای افرادی که (دربارۀ پدیدههای جهان و آفریدههای یزدان) میاندیشند».