مشعل های فروزان در شناخت یزدان

فهرست کتاب

بخش دوم: راز و معماری پیدایش زندگی

بخش دوم: راز و معماری پیدایش زندگی

راز پیدایش حیات در سیاره‌ای که ما بر روی آن زندگی می‌کنیم (زمین)، هنوز هم باعث حیرت و شگفتی فیزیکدانان و محققان علوم طبیعی می‌باشد؛ اما در عین حال، دلیلی آشکار و نیرومند از جانب مؤمنان بر وجود آفریدگار بزرگ، همیشه زنده و تواناست؛ آفریدگاری که روح حیات‌بخش را در مادۀ بی‌جان دمیده و آن را به حرکت و جولان وامی‌دارد؛ خدایی که آفرینش هر چیزی را نیکو سرشته و استعداد و توانایی‌های لازم را به آن بخشیده و در مسیر هدف وجودیش هدایت کرده است.

بر مبنای این طرز تفکر منطقی و بینش درست و موافق با یقینیات و مسلمات فطری است که گره چنین معمایی گشوده و راز آن آشکار می‌گردد و همین باعث آرامش و اطمینان روح و روان گشته و فکر و اندیشه را به قلۀ قناعت و حیرت‌زدایی و بی‌گمانی می‌رساند.

اما منکران از خدا بی‌خبر، از تخیلات بی‌پایه و اوهام بی‌اساس خود، افکاری صرفاً ذهنی و دور از واقعیت و حقیقت را بر هم نهاده‌اند؛ تافتۀ جدابافته از حقیقت آن‌ها آن است که تصور می‌کنند عناصر موجود در طبیعت، بر اثر تغییر و تحولات درونی و در طی میلیون‌ها قرن شکل گرفته و بر اثر یک سلسله تغییر و دگرگونی‌های ذاتی دیگر، به طور تصادفی موجب پیدایش اولیۀ حیات شده و سپس گونه‌های متفاوت حیات و زندگی از طریق همان تصادف، کامل‌تر و پیچیده‌تر شده تا نهایتاً صورت انسانی به خود گرفته و در آن تبلور یافته است.

پژوهشگران و محققان علوم طبیعی، تلاش و کوشش علمی خود را به منظور اثبات و تحقق این فرضیۀ احتمالی، در آزمایشگاه‌ها و کارخانجات گوناگون شروع نمودند؛ دانشمندان روسی حدود شصت سال مشغول تحقیق و بررسی و آزمایش بودند تا بتوانند از مواد و عناصر بی‌جان، تنها یک سلول زنده بسازند. دولت کمونیستی شوروی نیز هزینه‌های هنگفتی در زمینۀ تحقق این افکار مادی‌گرایانه صرف نمود، اما خوشبختانه تمام تلاش‌های مذکور بی‌نتیجه و محکوم به شکست گردید؛ بلکه فراتر از آن، تجربه‌های آزمایشگاهی ثابت نمود که زندگی، تنها و تنها از چیزی ناشی می‌شود که خود آن چیز، قبلاً زنده و دارای حیات بوده باشد!.

راز پیدایش حیات، همچنان به صورت معمایی حل نشده در برابر پژوهشگران ماده و محققان علوم طبیعی باقی ماند، تا اینکه جانورشناسان و زیست‌شناسان به این حقیقت غیر قابل انکار دست یافتند که حیات و زندگی، فقط از ماده‌ای زنده و بر اساس قوانین و سنت‌های حاکم بر هستی ناشی و صادر می‌شود، نه از مادۀ بی‌جان و فاقد حیات. اما منکران خدا و مادی‌گرایان همچنان از به تجربه گذاشتن فرضیۀ خیالیشان و اثبات آن، در عجز و ناتوانی باقی مانده و حتی قادر نشدند که یکبار هم آن را تجربه نمایند!.

گذشته از این‌ها، حتی اندیشۀ فرضیۀ «تکامل» که دلایل و انگیزۀ طرح آن برای اولین بار توسط جانورشناس انگلیسی به نام «داروین» پی‌ریزی و ارائه گردید، در ابتدا وی را بر انکار خدا وانداشت و هرگز تصور و گمانش این نبود که تکامل را نتیجه و ثمرۀ فعل و انفعالات درونی و حرکات ذاتی اشیاء بداند، بلکه درست عکس آن را باور داشت؛ از جمله سخنان وی مبنی بر ایمانش به خدا این است که می‌گوید: «محال است که هیچ فرد عاقل و رشیدی کوچک‌ترین ذره شک و گمان در پوچی و بطلان این سخن داشته باشد که می‌گویند: این جهان پهناور با تمام آیات و نشانه‌های چشمگیر و حتی موجودات ناطق و اندیشمندی چون انسان، ناشی از تصادف کور و بدون شعور است؛ زیرا تصادف هیچ وقت منجر به نظم‌آفرینی و کار حکیمانه و حساب شده نخواهد گشت؛ این واقعیت به نظر من، بزرگ‌ترین دلیل بر وجود خداوند است».

بعدها «داروین» تحت تأثیر افراد منکر خدا قرار گرفته و لذا از اعلام ایمانش دست کشیده و موضع شک و تردید را در پیش می‌گیرد. [۷۱]

اضافه بر آنچه گفته شد، اندیشۀ تکامل یا نظریۀ پیشرفت موجودات، فرضیه‌ای بدون پشتوانه و دلیل علمی ـ تجربی می‌باشد و لذا در برخی از لغت‌نامه‌ها و دائره‌المعارف‌های علمی غرب، چنین تعریف شده است: «تکامل، نظریه‌ای متکی بر تفسیر و تحلیل بدون دلیل است».

پیدایش حیات و زندگی تا زمانی که به آفرینش ربانی نسبت داده نشده و بر مبنای آن تفسیر نگردد، همچنان به صورت رازی حل نشدنی باقی خواهد ماند؛ زیرا همگان بر این باورند که پدیدۀ حیات، در مدت زمانی نخستین، اصلاً وجود نداشته، بلکه بعدها به وجود آمده است؛ بنابراین جزو حوادث و پدیده‌های ممکن به شمار می‌آید.

پروفسور «ایدوین کونکلین» دربارۀ محال بودن پیدایش حیات از راه تصادف چنین می‌گوید [۷۲]: «چکیده و محتوای این سخن که گویا حیات در نتیجۀ حادثه‌ای ناگهانی و به طور اتفاقی به وجود آمده، درست شبیه این است که انتظار داشته باشیم فرهنگ لغت پرحجمی، در اثر انفجاری تصادفی و ناگهانی واقع در یک چاپخانه، به وجود آمده و تألیف شده باشد».

اما از طرف دیگر «سِر آرتوکیت» نه به جهت اثبات خدا، بلکه به منظور انکار حق و بر سبیل ناسازگاری می‌گوید [۷۳]: «نظریۀ تکامل و ارتقای موجودات، نه از راه علمی قابل اثبات است و نه از راه برهان و استدلال؛ اما اینکه ما آن را قبول داریم؛ تنها بدین خاطر است که یگانه راه حل این معما به حساب می‌آید، زیرا در غیر این صورت باید بپذیریم که تمام آفرینش خود به خود و اتفاقی پدید آمده است؛ و این چیزی است که حتی ارزش اندیشیدن را هم ندارد».

چرا چنین می‌گوید؟ زیرا او فرد معاند و لجوجی است که هرگز نمی‌خواهد به وجود ـ الله ـ پروردگار و آفریدگار کائنات ایمان بیاورد!.

[۷۱] جهت آگاهی بیشتر از سخنان و اندیشه‌های داروین به کتاب «کواشف زیوف» از همین مؤلف مراجعه کنید. [۷۲] به نقل از کتاب «الإسلام یتحدی»، منبع پیشین، ص ۱۰۷. [۷۳] منبع پیشین، ص ۵۸.