بخش سوم: یکپارچگی نظام هستی، دلیل بر یکتایی خالق و ناظم است
وحدت و یکپارچگی نظام هستی، از جهان کوچک اتمها گرفته تا دنیای عظیم کهکشانها، همگی بر وحدت «ناظم» دلالت میکند.
هستیشناسان همانگونه که از «اتم» و قوانین و نظامهای دقیق و بدیع و شگفتانگیز حاکم بر آن، سخن میگویند، همانگونه نیز دربارۀ نظامهای حاکم بر ستارگان، سیارات و کهکشانهای بزرگ و بیشمار بحث میکنند، به طوری که از ملاحظۀ وسعت، کثرت و استحکام آن، به حیرت و شگفتی میافتیم.
تمام دانشمندان هستیشناس، صرف نظر از اختلاف عقیده و مکاتب فکریشان، به اتفاق پذیرفتهاند که نظام هستی، از کوچکترین ذرۀ آن تا بزرگترین کهکشانها، ضمن نقشهای واحد و در نظامی یکپارچه و همنواخت، انسجام یافته است.
اتمها بر اساس یک هستۀ مرکزی بنا شدهاند که همانند گردونهای به دور آن میچرخند؛ این هستۀ مرکزی از یک یا چند پروتون و الکترون تشکیل یافته، که بارهای الکتریکی مثبت و منفی را تولید میکنند.
جهان ستارگان، سیارات و کهکشانها نیز، نظامی مشابه اتمها را دارد؛ بدین صورت که سیارات پیرو، گرد ستارۀ ثابت میگردند، آنان نیز دور محور منظومههای خورشیدی؛ این منظومهها نیز دور محورهای دیگر و بالاخره کهکشانها هم بر مدار و محوری بزرگتر از همه، در حال چرخش و گردشند.
هستیشناسان و پژوهشگران مسایل ماده، اهمیت فوقالعادهای به اتم داده و به عنوان کوچکترین جزء تشکیلدهندۀ موجودات جهان، به تعمق و تفحص در آن پرداختهاند؛ بررسیها و تحقیقات طاقتفرسا و دراز مدتشان، سرانجام به اثبات حقایقی سرسامآور منتهی گشت که نه چشم عادی و نه مسلح به انواع دوربین و میکروسکوپهایشان، تا به حال قادر به دیدن آنها نبودهاند؛ بلکه تمام این دستاوردها را از راه استنتاج عقلی، محاسبات ریاضی، انعکاسات نوری و پرتونگاری و بالاخره از راه تطبیق نتایج به دست آمده با مقدمات و فرضیاتشان، کسب نمودهاند.
- مثلاً آنان در راستای بررسی و پژوهش از «انرژی»، متوجه شدهاند که ذرات و اتمهای موجود در هستی، نیروهای ناپیدای هنگفتی را در خود نگاه داشتهاند که به صورت حلقهای گمشده و با سرعتی بسیار زیاد دور میزنند که اگر انسان میتوانند آنها مهار و در مدار ثابتی نگه دارد، خیلی مفید خواهند بود.
نمونۀ دیگر اینکه، در مورد مادۀ «هیدروژن» که کموزنترین و سادهترین اتم میباشد، به تحقیق و جستجو پرداخته و ضمن آن، ملاحظه نمودهاند که تنها از یک هسته به نام «پروتون» ترکیب یافته است که با فاصلۀ زیادی از هسته، یک واحد الکتریستیهای به صورت مداری دور آن میگردد که «الکترون» نام داشته و در هر ثانیه با سرعتی معادل بیست هزار میل حرکت میکند؛ یعنی تنها در یک ثانیه، ده هزار میلیون میلیون بار دور محور «پروتون» میگردد؛ رقمی که اندازۀ آن، حتی در تصور انسان نمیگنجد!
پروتونها بار الکتریکی مثبت را حمل میکنند و الکترونها، بار الکتریکی منفی؛ این روابط در واقع، نوعی نظام زوجیت است که شباهت زیاد به زوجیت حیوانات و گیاهان دارد.
سپس دانشمندان، عناصری پیچیدهتر از هیدروژن را مورد کاوش قرار داده و متوجه شدند که پروتونهای دارای بار الکتریکی مثبت، در هستۀ اتم زیاد و متعددند و به همان اندازه نیز، الکترونهای دارای بار الکتریکی منفی وجود دارند؛گاهی به همراه پروتون، عنصر یا جسمک کوچکی به نام «نوترون» یافت میشود که حالتی خنثی دارد؛ یعنی نه دارای بار الکتریکی مثبت است و نه منفی؛ نوترونها هرگز به همراه الکترون نمیباشند.
دانشمندان در ادامۀ تحقیقات اتمیشان افزودهاند: در هر اتم «اورانیوم»، که سنگین وزنترین اتم موجود اتم موجود در طبیعت است، تعداد ۹۲ پروتون وجود دارد که در مقابل آن، همین تعداد نیز از الکترونها یافت میشود؛ به همراه پروتونها نیز ۱۳۶ نوترون وجود دارد.
این نظام عجیبی که از راه بحث و بررسیهای علمی در اتم کشف گردیده، درست موافق با این فرمودۀ خداوند عزوجل در آیۀ ۴۹ سورۀ ذاریات است که میفرماید:
«ما از هر چیزی جفتی را آفریدهایم، تا اینکه شما (عظمت آفریدگار را) یاد کنید».
اتمشناسان، چیزهایی را دربارۀ سلوک، حرکات، ساختار و قوانین مربوط به اتم گفتهاند، که هر انسان منصفی را به تسلیم، خشوع، خضوع و بندگی در مقابل خالق پروردگار وامیدارند.
برای مثال میگویند: عناصر موجود در طبیعت به تناسب تعداد پروتونها و الکترونهای تشکیلدهندۀ اتم، دارای گونههای مختلفی میباشند؛ در حالی که اتم با تمام عناصر تشکیلدهندهاش، به حدی ریز و کوچک است که هم چشم معمولی و هم چشم مجهز به انواع میکروسکوپها و ذربینهای پیشرفته، از درک و رؤیت آن ناتوانند.
قبلاً دانستیم که فاصلۀ میان هستۀ مرکزی اتم، که از پروتونها و نوترونهای خنثای همراهشان ترکیب یافته است، با الکترونهایی که دور محورش میگردند، بسیار زیاد است.
اما اتمشناسان به همین بسنده نکرده، بلکه با توضیحات بیشتری افزودهاند: هر کدام از مدارهای اطراف هسته، از هشت الکترون ترکیب یافته که هر گاه تعداد پروتونهای موجود در هسته افزایش یابد و نیاز به الکترونهای دیگری باشد، الکترونها نیز افزایش یافته و با هشت عدد دیگر، مدار سومی تشکیل میدهند، و ... به همین ترتیب هر چه تعداد عناصر تشکیلدهندۀ هسته افزایش یابد، بر تعداد الکترونها نیز در مدارهای هشتگانه افزوده میگردد.
بر اساس همین نظام دقیق و عجیب، اتمشناسان دریافتهاند که هر گاه عنصری پیدا شود که الکترونهای مدار خارجی اتمش کمتر از هشت عددند، قادر است به عنصر دیگری پیوسته تا این نقص را برطرف ساخته و با همدیگر تشکیل عنصر جدیدی بدهند؛ در عین حال میتواند جهت رفع کمبود و تشکیل عنصر جدید، با عنصری متحد گردد که تعداد الکترونهایش بیشتر از حد نیاز آن است.
دانشمند روسی به نام «مندلیف» در راستای پیگیری همین نظام اتمی، توانست عنصر را بر حسب وزن اتمیشان طبقهبندی نموده و جدول تدریجی بالاروندهای را وضع نماید؛ اما ناگهان متوجه شد که این نظام جز با وجود سه عنصر دیگر کامل نخواهد شد که البته هنوز دانشمندان آنها را کشف نکرده بودند؛ ولی با توجه به اینکه «مندلیف» کاملاً به درستی این نظام یقین داشت، معتقد بود که ناگزیر باید عناصر گم شده نیز کشف و نظام را کامل گردانند؛ عجیبتر اینکه علیرغم عدم مشاهدۀ این عناصر، توانست که خاصیتهای شیمیایی آنها را بر اساس وزن اتمیشان مشخص نماید، به گونهای که گویی آنها را دیده است!
سپس از خوش اقبالی «مندلیف»، قبل از مرگش، دانشمندان توانستند در سال ۱۹۰۷ میلادی، این عناصر مفقوده را همانگونه که وی توصیف کرده بود، کشف نمایند!
بنابراین روشن شد که تمامی عناصر موجود در طبیعت، تابع نظامی هستند که از جانب ناظمی اتقانبخش و حکیم پیریزی شده و ناشی از تصادف کور و مادۀ بدن شعور نمیباشند؛ همچنین روشن گردید که تمام اجزای هستی به صورت زنجیرهای از اسباب و علل، به هم پیوسته و منسجمند و همانند اجزای پیوند خوردۀ یک کارخانه، همدیگر را کامل میکنند؛ به گونهای که هر بیننده در نگاه اول میفهمد که عموماً از طرف یک مدیر ماهر، نظارت و رهبری شده و نیرویی واحد و فراگیر بر حرکات و فعل و انفعالات اجزا و آلات متعددش حکمفرماست؛ به علاوه درمییابد که یک مهندس خبره و کارآزموده، آن را طراحی کرده و بین اجزا و قسمتهای مختلفش ارتباط و هماهنگی برقرار ساخته و هر بخش را طوری تنظیم نموده که کارش را به زیباترین شیوۀ انجام میدهد ... و بالاخره نظام و قوانین حاکم بر هستی، به گونهای که ظرافت یافته است که نه چیزی از آن هدر رفته و نه نقصی در آن مشاهده میگردد.
این است حال و وضع هستی و طبیعتی که بر وجود خالق یکتا و توانا ـ الله ـ دلالت مینماید که با علم، قدرت، حکمت و نفوذ دقیق و لطیفش، نظم و اتقان کوچکترین تا بزرگترین اجزای هستی را در نیکوترین صورت ایجاد نموده و حتی یک مورد استثنایی نیز از قلمرو نظم و اتقان فراگیرش خارج نمیباشد؛ حقیقتاً خداوند سبحان در هر کدام از موجودات طبیعی، دلیلی را مبنی بر وجود ذات، صفات و یکتاییاش قرار داده است؛ والامقام و مبارک یزدان است که بهترین اندازهگیران و سازندگان است.
اندیشمندان و دانشمندان، این نظم و نظام همنواخت را ناشی از ارادۀ ناظمی یکتا میدانند که از میان احتمالات بیشمار، این شیوۀ واحد را برای آفرینش مخلوقاتش برگزیده تا خردمندان با نظر و تأمل در آن، بر یکتایی آفریدگار در خالق بودن و ربوبیتش راهیاب گردند و این را بدانند که اگر بیشتر از یک خدا وجود داشت، با توجه به احتمالهای بیشماری که در تحقق هر گونه از حالات «وجود» امکانپذیر بود، میان ارادههای آنان تعارض و تناقض ایجاد شده و منجر به اختلال و تباهی آفرینش میگشت.
بنابراین معلوم میگردد که خالق و مدبر هستی، برپا دارنده و نگهدارندۀ قوانین، سنتها و نظامهای حاکم بر آن و دانای به اسرار آشکار و نهان طبیعت، ذاتی یکتا و بدون شریک است.
بنابراین، دو چیز مظهر وجود دارد:
۱- خالق و پروردگار یکتای بیشریک؛
۲- هستی مخلوق و آفریدۀ خدا؛
اما وجود کامل و اصلی، متعلق به آفریدگار جل و علاست و مخلوقات غیر خدا ـ ما سوی الله ـ همگی دارای وجودی حادث میباشند که از جانب خالق یکتا و به فرمان و ارادۀ وی، بدانها ارزانی شده است؛ لذا هر گاه نیز اراده کند، زیباترین آفریدۀ خویش را به نیستی برگردانده یا در ساختار دیگری بدان وجود میبخشد و آفرینش اولیهاش را تغییر میدهد.
در اینجا به این نتیجه میرسیم که پدیدۀ «وحدت و یکپارچگی نظام» جهت اثبات وحدت و یکتایی ناظم، دلیل مورد قبولی است که پژوهشگران و ژرفنگران پدیدههای طبیعی و نوامیس و قوانین حاکم بر آن، در خلال تحقیقات و بررسیهای خویش کشف نمودهاند.
دانش هستیشناسی نوین که بر پایۀ مطالعات توانفرسای دانشمندان استوار است، موفق شده که آیات و نشانههای بسیاری را در کران تا کران هستی و درون خود از آنها به طرف ایمان و اقرار بر وجود خداوند و یکتایی او راهنمایی شوند.
دستاوردهای علمی دانش بشری و بحثهای اکتشافی پیرامون زوایا و اسرار نهانی نظام هستی، مجموعهای قابل توجه از دلایل تفصیلی را در زمینۀ ایمان به وجود خدا و یکتایی در ربوبیتش به ارمغان آوردهاند که جز منکران و مشرکان معاند کسی از قبول آنها سرباز نخواهد زد؛ هر چه تحقیقات و اکتشافات علمی پیشرفتهتری نیز روی بنماید، دلایل تازهای را بر مجموعۀ دلایل قبل خواهد افزود که قضیۀ ایمان به خدا را تقویت و پرتوهای علمی جدیدی بر آن میتاباند. بدین وسیله راه نفوذ شک و تردیدهای ناشی از وسوسههای شیاطین و خیالپردازیهای شکاکان بسته میشود.
بدین ترتیب وعدۀ الهی تحقق مییابد که در آیۀ ۵۳ از سورۀ مبارکۀ فصلت میفرماید:
«ما به آنان (که منکر اسلام و قرآنند) هر چه زودتر دلایل و نشانههای خود را در اقطار و نواحی (آسمانها و زمین، که جهان کبیر است) و در داخل و درون خودشان (که جهان صغیر است) به آنان (که منکر اسلام و قرآنند) نشان خواهیم داد تا برای ایشان روشن و آشکار گردد که اسلام و قرآن حق است. آیا (برای برگشت کافران از کفر و مشرکان از شرک) تنها این بسنده نیست که پروردگارت بر هر چیزی حاضر و گواه است؟ (چه حضور و شهادتی از این برتری و بالاتر که با خط تکوین، دلایل قدرت و حکمت خود را بر روی همۀ ذرات و کائنات و وجود موجودات نگاشته است؟)».
تحقیقات علمی جدید در حوزۀ دانش بشری، شواهد و نشانههای زیادی را از کرانه و افقهای جهان هستی و درون انسانها بر دانشمندن عرضه نموده که بیانگر اتقان هستی، نظام دقیق و ظریف سرشار از لطف و عنایت و هدفداری میباشند؛ همۀ این صفات تنها میتواند از طرف ذاتی بسیار دانا، حکیم، شنوا، بینا و ناظر بر هر چیزی ایجاد گردیده باشد؛ ذاتی که از کوچک و بزرگ، اندک و بسیار، غافل نبوده و مرگ و حیات هر چیزی در ید قدرت اوست. این است معنی حاضر و گواه بودن خداوند که در آیۀ قبل به آن اشاره شد.
این استدلال در واقع از جملۀ استدلالهای لازم بر ملزوم به شمار میآید؛ چرا که نظم و انضباط و تدبیر و استواری موجود در هستی، لوازمی هستند که بر ملزوم خویش، یعنی حاضر و ناظر بودن آفریدگار بر یکایک اجزایش، دلالت دارند.
خداوند در آیۀ شریفۀ مذکور، بر سبیل ایجاز و اختصار بیان، صفت حاضر و گواه بودنش بر اشیاء را ذکر مینماید، گرچه لازمۀ این شهادت و گواه بودن (یعنی نظم و نظام و قوانین استوار هستی)، برای ما قابل درک و فهم است نه خود حضور و شهادت خداوند؛ بنابراین، یکی از اصول عقلی که استدلالهای قرآنی مستند به آن میباشد، همان استدلال از لازم بر ملزوم است؛ و کاملاً واضح است که مراد از «شهود»، حضور همراه شهود میباشد؛ شهید و گواه بودن خداوند عزوجل بر موجودات، به معنی حضور همهجانبۀ او با تمام صفات حفظ، حمایت، تدبیر و عنایتش بر آنهاست.
این شهود و شهادت خداوندی سبب میشود که هر چیزی بر اساس نظم و قوانین و هدف از پیش تعیینشدهاش حرکت نموده و از نقشه و طرح فضا و قدرت الهی در تدبیر امر و خلق و آراستگی به صفات مخصوصش عدول ننماید.